پنجرهای از مدرسه نویسندگی به روی راه هنرمند گشوده و همراه با هم در خلاصه کتاب راه هنرمند به ایدههای جولیا کامرون مینگریم. خدا را چه دیدید، شاید کودک درونمان هم آزاد و رها شد و موفق به ملاقاتش شدیم. یک اتفاق دیگر در این مسیر باز شدن روزنههای خلاقیت است. خلاقیت، جوهر هرآنچه آفرینشگری نیاز دارد و جولیا با تمرینها و شیوه خود دستیافتنی میسازد.
در نهایت همه ما در حال آفرینش و خلق یک زندگی هستیم. برای ساختن هر روزمان این کتاب یاریمان میکند. راه هنرمند به ما خلاقیت گذر از درد و رنج را خواهد بخشید. شاید بخشی از هزینههایی که حاضریم برای نجات از حال بدمان به تراپیست دهیم هم کاهش یابد. غلو نیست. بیش از ظن و گمانمان به ما خواهد بخشید. فقط کافیست همراهش بمانیم. خلاصه کتاب راه هنرمند سعی بر انتقال عصاره و چکیده مطالب دارد بهگونهای که مدل ذهنی کاملی از آن به شما خواننده عزیز ببخشد.
راه هنرمند
هنگام مطالعه راه هنرمند مشتاق خواهید شد که بنشینید و با جولیا ادامه دهید. شاید روی زمین، یا در هر وضعیت دیگری که هستید، احساس راحتی و خوشایندی که با شخصی در اولین ملاقات خواهید داشت. با شوق میخوانید و ادامه میدهید. شاید به این دلیل که او خوب ما را شنیده است.
شاید برای خواننده پیش آید بعد از نقطهها کمی مکث کند؛ نه شاید به اندازه مکث جایز برای یک نقطه. اوه، من هم همین فکر را میکردم. چه جالب. جولیا خوب از درون من با خبر است. حالا تکلیف چیست؟
دیدار با کودک درون در کتاب راه هنرمند اتفاق خواهد افتاد. کودک بازیگوشی و عاشق آزادی و رهایی که کلافه از دست بزرگترهاست و شاید خودمان را خواهیم دید. نجات یافته از دست نزن به این و آن گرفته، تا این را بگو و آن را نگو. باید و نبایدهایی که با آنان ذله، خسته و حتی بزرگ شدهایم. گاه هنگام نوشتن صفحات صبحگاهی، بدون آنکه کسی بالای سرش لوقوز بخواند میبینیمش. لذت بخش نیست؟
جولیا آرام و نرم ما را با آنچه تمایل داریم پنهان بماند مواجه میکند. او ما را با بخشی از باورها و وجودمان که نه تنها مشتاق به آن نیستیم که گریزان هم هستیم مواجه میکند. سپس به خوبی خود با بالا و پایین شدن احساساتی که در ما ایجاد میکند همراه است همانگونه که سهراب میگوید:
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.
در راستای این همراهی، او در فصلهای کتاب به بازیابی برخی از احساسات اساسی و مهم در مسیر راه هنرمند و خلاقیت میپردازد. جولیا از آنچه در ما خاموش گشته میآغازد، تا موانع را بشناسیم و متوجه شویم کجای کار میلنگد. همزمان با خارج کردن عفونت و شستن چرکی که روی خلاقیت و مسیر راه هنرمندیمان را پوشانده است، در خود فرو میرویم. او به شایستگی با مخاطب همدلی میکند. با همدلی و ارائه ایدهها و ابزاری به ما قدرت بازیابی احساسات از دست رفته را میدهد. سپس مرهمهایی برای زخم های باز شده به ما میدهد.
امروز به 5 کاری که تا به حالا انجام ندادی و برات خوشایند است فکر کن و بنویس.
به ارامی روزنههای نور سروکله شان پیدا میشود.
هنرمند کیست؟ | نقطه اتصال راه هنرمند و خلاقیت کجاست؟
پس میتوان اینگونه گفت که او معتقد است هر انسانی فرصت هنرمند شدن و خالق بودن را دارد. برای هنرمند شدن میبایست به خود و درونمان متصل شویم و برای آگاهی به خود نیاز به خلاقیت داریم. بنابراین هرکدام از ما برای یافتن و اتصال به خود میبایست خلاقیتمان را بازیابی کنیم. جولیا با بیان اصول بنیادی خلاقیت، کتاب را میآغازد.
او بین دو مفهوم و واژه عمیقِ «هنرمند» و «خلاقیت» پل ارتباطی میزند و این دو را از هم جدا نمیداند. کتاب راه هنرمند تنها به ما بصیرت و آگاهی نمیدهد بلکه او هنرمند را به سمت انجام دادن هدایت میکند. دو ابزار جهت بازیابی خلاقیت به ما ارائه میدهد که هر دو عملی است و عبارتند از:
- نوشتن صفحات صبحگاهی
جولیا: صفحات صبحاهی، سه صفحه دستخط معمولی و روی هر سطر از برگ دفتر است که به طور ازاد و بدون فکر می نویسد. همچنین، دست از روی کاغذ بر نمیدارد.
- قرار ملاقات با هنرمند درون
بارها پیش آمده به محض دور ماندن از فضای کار پاسخ پرسشی که با آن سر و کله میزنیم به ذهنمان برسد. برای من هنگام چلو کردن برنج، زیر دوش حمام، دستشویی، پشت چراغ قرمز یا حتی در حال رانندگی، هنگام صرف غذا و هر کاری به جز کار اصلی و هدفمندم، به ذهنم خطور میکند. همان کارهایی که بابتش کلی هم خود را سرزنش میکنم. واقعیت این است که با دربست نشستن پای خلق کردن، منابعمان تحلیل میرود.
جولیا: کار مداوم یا طولانی به شدت چاه هنری ما را تخلیه میکند. برداشت بیش از اندازه از چاه، مانند ماهیگیری بیش از اندازه از دریاچه، ما را با منابعی تهی مواجه میکند.
- راه هنرمند | صفحات صبحگاهی و نویسندگان
راه هنرمند و کسانی که پا در راه نوشتن مینهند.
به گفته خود او نوشتن صفحات صبحگاهی بعد از یک تجربه شکست در پذیرش فیلمنامهاش میآغازد. بدون اینکه پیشنهادی از سمت کسی باشد و یا یک روش آموزشی باشد. بعد از مدتی متوجه تاثیرات صفحات صبحگاهی میشود. او یک روز خود را در حال نوشتن یک داستان میبیند. بدون اینکه واقعن قصد نوشتن داستانی را داشته باشد.
جولیا به زبانی ساده اما پرمایه یخ ما را برای نوشتن میشکند. هر کسی که نوشتن را چون غولی بپندارد. او هر آنکه دغدغه نوشتن دارد و ترسهایش بابت این موضوع را میشنود. یکی به من بگوید خب دیوانه او هم از همین راه به نوشتن روی آورده.
اگر تا به حال چیزی ننوشته و نسبت به واژه نویسنده و نوشتن آلرژی و هراس دارید، یا اگر دستی در نوشتن دارید و در جزر و مد و بالا و پایین آمدن نوشتن هستید، فرقی نمیکند که کجای محور نوشتن هستید و با چه احساسات و سرزنشهایی مواجهید. با یک جمله ترس شما را میریزاند. شیوه نادرستی وجود ندارد.
- من نویسنده نیستم| خواندن این کتاب برایم مفید است؟
جولیا در نهایت تضمین نهایی میدهد که صفحات صبحگاهی برای نقاشان، مجسمه سازان، شاعران، بازیگران، وکلا و خانمهای خانهدار و برای هرکس که بخواهد دست به کاری خلاق بزند، موثر واقع خواهد شد.
تصور نکنید صفحات صبحگاهی ابزاری است که فقط نویسندگان میتوانند آن را به کار گیرند…
- وکلایی که صفحات صبحگاهی خود را مینویسند سوگند میخورند که در محکمه دادگاه دارای کارایی بیشتری هستند.
- کسانی که با حرکات موزون سروکار دارند مدعیاند که توازن آنها -نه فقط از نظر عاطفی- افزایش یافته است.
- و نویسندگان نیز اگر به جای این که حسرت نوشتن صفحات صبحگاهی را بخورند، آنها را بنویسند، شاهد تاثیرش خواهند شد. احتمالاً سایر نوشتههای آنها نیز آزادانهتر و گستردهتر و آسانتر صورت خواهد گرفت.
خلاصه اینکه حرفه یا علت احتزازتان هرچه که باشد، صفحات صبحگاهی به کارتان خواهد آمد.
شوخی میکنید، یعنی هر روز 3 صفحه پشت سر هم بنویسم؟ من به اندازه یک جمله هم چیزی برای نوشتن ندارم. اوه. این ایده بماند برای نویسندهها. اجازه بده سراغ همان نواختن سازم بروم یا همان طرح نقاشیام را بکشم. هر چند دل و دماغی برای آنها هم نمانده.
با این جملات او به صفحات صبحگاهی مشتاق میشویم. هیچ چیز سختی نیست. برعکس صفحات صبحگاهی رها شدن به اندازه یک روز است. وضوح در توالی روزها راه هنرمند را هموار میسازد.
همه آن مطالب حقیر آکنده از خشم و ناله و فغانی که صبح مینویسید، میان شما وخلاقیتتان میایستد. دلنگرانی برای کار، شستن لباس، خرابی اتومبیل، ناله عجیب دوستان، همه اینها در ذهن نیمه هشیارمان میچرخد. و روزهایمان را آلوده میکند. همه اینها را بر روی کاغذ بیاورید.
با این جملات متوجه میشویم جولیا به خوبی مطلع است کتاب را برای چه کسی مینویسد و خیلی خوب درد این جماعت را میداند.
قرار ملاقات
قرار ملاقات -مثلاً دو ساعت کامل و متوالی در هفته- که آن را منحصراً برای این قرار ملاقات کنار میگذارید، متعهدانه آن را به پرورش آگاهی خلاق و هنرمند درونتان اختصاص دهید. در این قرار ملاقات هیچکس جز خودتان و هنرمند درون یا کودک خلاقتان را به همراه خود نمیبرید. یعنی نه همسر و نه دوست و نه فرزندان و نه هیچ شخص دیگری را.
در حین این ملاقات، به هنرمند خردسال درونتان گوش دهید. به حرفهایش گوش سپارید او دارد به شما حالی میکند که هنرتان نیاز به دریافت مسرت و سرزندگی دارد.
در اینجا به دلیل اشتراک در مفهوم و مقصود، سری به کتاب خبر گرفتن از خویش الن دو باتن میزنیم. مطلبی که آلن دو باتن در فصل آخر کتابش به آن پرداخته است. این موضوع است که ما باید در کنار استفادهی حرفهای و پخته از اخبار، اهمیت خبر گرفتن از خود را هم بهخاطر داشته باشیم و به فراموشی نسپاریم:
آلن دو باتن:
به سفرهای طولانی با قطار نیاز داریم که نه دسترسی به اینترنت برایمان میسر باشد نه کتابی به همراه داشته باشیم، واگنمان تقریباً خالی از مسافر، چشمانداز پیش رویمان وسیع؛ و تنها صدای ممکن صدای ریتمیک حرکت چرخها بر ریل باشد.
ما به سفرهای هوایی نیازمندیم با صندلیای کنار پنجره، بیاینکه لازم باشد دو سه ساعتی بر چیزی غیر از بودن بر فراز ابرها و حضور مدام موتور رولز رویس چند متر آنطرفتر در سرمای غیرقابلتصور زیر بال خاکستری […] فکر کنیم.
هنرمند نباید از خود بیخبر باشد.
هنرمند میتواند برای خبر گرفتن از خود ابزارهای جولیا را بکار بگیرد.
نکاتی مربوط به نوشتن صفحات صبحگاهی
اگر متقاعد شدید که پا در راه هنرمند نهید، با من پیش آیید تا یکبار دیگر چیستی صفحات صبحگاهی را به زبان خود جولیا مرور کنیم.
- ابزار پایه بهبود خلاقیت، تمرینی روزانه به نام صفحات صبحگاهی است.
- صفحات صبحگاهی سه صفحه نوشته بلند و جریانی از آگاهی است که اول صبح انجام میشود.
- هیچ روش اشتباهی برای انجام صفحات صبحگاهی وجود ندارد، آنها هنر بالایی نیستند.
- آنها حتی «نوشتن» هم ندارند. آنها در مورد هرکسی و هرچیزی هستند که به ذهن شما می رسد و آنها فقط برای چشمان شما هستند.
- صفحات صبحگاهی روز را تحریک میکنند، شفاف میکنند، راحت میکنند، اولویتبندی میکنند و همگام میسازند.
- بیش از حد به صفحات صبحگاهی فکر نکنید، فقط سه صفحه از هر چیزی را در صفحه قرار دهید… و سپس سه صفحه دیگر را فردا انجام دهید.
چرا صفحات صبحگاهی و قرار ملاقات؟
گمان میکنید برای خلاقیت و هنرمند بودن پیشنهاد این است که بنشینید و یکسره سرتان در کارتان باشد؟ من هم متاسفانه همین نگاه و باور را داشتم. اما گاهی هنگام کارهای معمولی روزانه جرقهای در ذهنم روشن میشد که در موقعیت سفت و سخت چسبیده به کار چنین چیزی پیش نمیآمد. بهطوری که سراسیمه در جستجوی ابزاری برای ثبت آن هستم.
جولیا خود به زیبایی دلیل این همراهی را بیان میکند.
به تلفیق این دو ابزار به چشم گیرنده و فرستندهی رادیویی بنگرید. زیرا فرآیندی دو مرحلهای و دوجهتی است: بیرون و سپس درون. با نوشتن به -ارسال پیام سرگرمید- رویاها، نارضایتیها و امیدهایتان را به خودتان و کائنات اعلام میکنید. از طریق قرار ملاقات با هنرمند درونتان -دریافت میکنید- یعنی خودتان را به روی بینش و الهام و هدایت میگشایید.
درباره جولیا
جولیا کامرون که توسط نیویورک تایمز به عنوان «ملکه تغییر» ستایش میشود، با شروع جنبشی در سال 1992 شناخته میشود که خلاقیت را در جریان اصلی گفتگو، در هنر، در تجارت و زندگی روزمره، آورده است.
او پرفروشترین نویسنده بیش از چهل کتاب داستانی و غیرداستانی است. شاعر، ترانهسرا، فیلمساز و نمایشنامهنویس.
معمولاً به عنوان «مادر خوانده» یا «کاهن اعظم» خلاقیت شناخته میشود. ابزارهایی که جولیا جهت بازیابی خلاقیت ارائه میکند، عملی است نه تئوری.
راه هنرمند تا به امروز به چهل زبان ترجمه شده و بیش از پنج میلیون نسخه فروخته است.
محتوای کتاب راه هنرمند همانطور که بر جلد کتاب چاپ شده مرتبط با خلاقیت است. دیگر کتابهای ترجمه شده جولیا: شروع دوباره، رگۀ طلا، هشیاری مالی، پرواز اژدها، حق نوشتن، کشف آب، پروزاهای خلاقیت، زندگی خلاق.
صفحات صبحگاهی در سایت شخصی جولیا
بیرون ریختن همه چیزهایی که به ذهن میآید.
صفحات صبحگاهی همان نقشهی مسیر درونمان را مشخص میکند. بدون این صفحات، شادی رویاهایمان به صورت منطقه ناشناخته باقی میمانند.
صفحات صبحگاهی، وسیله اصلی شفای خلاقیت است.
صفحات صبحگاهی ما را به آنسوی ترسها، منفیبافیها و حالاتمان میبرد.
در ادامه برش کوچکی از هر فصل را در این قسمت مطالعه فرمایید.
عناوین فصلها:
بازیابی حس امنیت
بازیابی حس هویت
بازیابی حس قدرت
بازیابی انطباق گفتار و کردار
بازیابی حس امکانات
بازیابی فراوانی
بازیابی اتصال
بازیابی حس نیرومندی
بازیابی حس شفقت
بازیابی حس حمایت از خود
بازیابی حس استقلال رای
بازیابی حس ایمان
نویسنده: سمیه توکلی