کار شما این است که شغل خود را پیدا کنید و سپس با تمام وجود خود را به آن بسپارید.
بودا
چه محتوایی تولید کنیم؟
شاید برای شروع کار، با اینکه خودتان را با تمام وجود به آن بسپارید مشکل جدی نداشته باشید. ممکن است مشکل اصلی این باشد که نمیتوانید تصمیم بگیرید که چه نوع محتوایی را تولید کنید.
اگر مشکلاتی را که در چند دههٔ پیش وجود داشت با مشکلات امروز مقایسه کنید، میبینید که در بسیاری از موارد مسائل مطرح در دهههای گذشته، ناشی از کمبودها بود؛ اما امروزه میبینیم که خیلی از اوقات آگاهانه یا ناآگاهانه با مشکلات ناشی از فراوانی دستوپنجه نرم میکنیم.
در دهههای گذشته اگر میخواستیم راجع به مطلبی تحقیق کنیم و با جمعآوری اطلاعات موثق راجع به آن، تسلط کافی بر روی موضوع به دست بیاوریم، لازم بود به منابع بسیار محدودی که در جاهای خاصی مثل کتابخانههای بزرگ وجود داشت دسترسی پیدا میکردیم.
اما امروزه به لطف فضای دیجیتال و رسانههای اجتماعی کمتر به این مشکل برمیخوریم.
گوگل، انباری از اطلاعات و دانش طبقهبندیشده در هر زمینه و با هر زبانی را در عرض چند ثانیه در اختیارمان قرار میدهد. کافی است کلمۀ موردنظر را سرچ کنیم تا ذهن خودمان را به ذهن صاحبنظران هر حوزه گره بزنیم.
البته این مزیت بهوجودآمده، قدری هم مشکلساز شده است.
ازآنجاییکه به راحتی به انواع اطلاعات دسترسی داریم، میتوانیم با صرف زمان و انرژی کافی در یک حوزۀ خاص متخصص شویم و برای آن حوزه محتوا تولید کنیم.
پس ما تقریباً میتوانیم برای هر موضوعی که به ذهنمان خطور میکند محتوا تولید کنیم؛ اما همین تنوع موضوع، به قول بری شوارتز باعث دشواری انتخاب میشود و تصمیمگیری را برایمان سخت میکند.
ما بین این همه اطلاعات غرق میشویم و سخت میتوانیم راه خودمان را از لابهلای شلوغی انتخابها باز کنیم.
پس ما به شاهراهی نیاز داریم تا هر زمان از مسیر اصلی منحرف شدیم بتوانیم مختصات خودمان را با آن قیاس کنیم و سریعاً به راه اصلی برگردیم. این شاهراه همان چیزی است که بزرگان عرصۀ محتوا مانند جو پولیزی به آن اشاره میکنند.
ادامۀ بحث را با استناد به مطالب ارائهشده از سوی این افراد پیش میبریم.
برای تصمیمگیری درست در پاسخ به این سؤال که «چه محتوایی تولید کنیم؟» بهتر است از خودمان سه سؤال کلیدی بپرسیم:
علایق من چه چیزهایی هستند؟
توانمندیهای من چیست؟
نیاز بازار چیست؟
برای پاسخ به سؤالات مطرحشده، که بهظاهر بسیار ساده میرسند، ممکن است به ساعتها و روزها فکر و تحقیق نیاز داشته باشید.
ولی میتوان با قاطعیت گفت که این سه سؤال راه سنجش خوبی برای تولید محتوای باکیفیت و قابلتأمل است.
خب از علایقمان شروع کنیم.
علایق من چه چیزهایی هستند؟
در ابتدا بهتر است ببینیم اگر برای تولید محتوا هیچگونه محدودیتی نداشتیم، ترجیح میدادیم روی چه موضوعاتی کار کنیم؟
جواب دادن به این سؤال میتواند تا حدی علایق واقعی ما را شفافسازی کند.
از این جهت تصمیمگیری برای تولید محتوا با فاکتور «علاقه» شروع میشود.
چنین محتوایی میتواند بهسادگی با مخاطب ارتباط برقرار کند و چون نشأتگرفته از درونیات و علایق تولیدکنندۀ آن است احتمالاً پربارتر خواهد بود و احساس صمیمت بیشتری ایجاد میکند.
درواقع «درگیر کردن مخاطب» که یکی از فاکتورهای کلیدی برای سنجش کیفیت محتواست، با تولید چنین محتوایی به وقوع میپیوندد.
دومین فاکتور مهم، توانمندی و مهارتهای ماست.
اینکه به موضوع خاصی علاقه داریم کافی نیست.
باید صادقانه ببینیم آیا توانمندی تولید محتوا در آن زمینه را هم داریم؟
آیا دانش و اطلاعات ما بهاندازهای هست که بتواند ابعاد مختلف موضوع را برای خودمان و البته مخاطبانمان بشکافد و جذابیت ایجاد کند؟
ممکن است در شروع کار تولید محتوا، مهارتهای لازم را برای تسلط بر موضوع نداشته باشیم و تصمیم بگیریم همزمان با پیشروی محتوا توانمندیهای درونمان را تقویت کنیم.
این موضوع هم به شناختی که از خودمان داریم برمیگردد و میتواند به یک شروع موفق کمک کند.
در قدم سوم و از همه مهمتر باید نگاهمان را از روی خودمان برداریم و به نیاز بازار توجه کنیم.
پس اینکه برای تولید محتوا به موضوع خاصی علاقهمندیم و مهارت کافی برای تشریح و کار کردن روی آن را داریم کافی نیست.
حالا باید ببینیم آیا بازار هم به این علایق نیاز دارد؟
آیا توانمندیهای ما همراستا با نیازهای بازار هست؟
اگر جواب منفی است، بهتر است استعدادهای ما در حد علاقه بمانند.
چون یکی از اهداف تولید محتوا این است که برای مخاطب ارزش ایجاد کند.
هر اندازه هم که محتوای خوبی تولید کنیم، اما مخاطب به آن نیازی نداشته باشد پس نتوانستهایم محتوای ارزشآفرین تولید کنیم و به همین نسبت نمیتوانیم انتظار کسب درآمد از چنین محتوایی داشته باشیم.
مخاطب و بازار هدف تنها در صورتی با محتوا ارتباط جدی برقرار میکند که پاسخگوی نیازی از او باشد.
در غیر این صورت در بهترین حالت محتوایی سرگرمکننده تولید کردهایم که ارزش صرف زمان و هزینه را برای مخاطب ندارد.
پس باید به این سه فاکتور که همچون قطعات پازل در کنار هم قرار میگیرند توجه کنیم. این قطعات در کنار هم میتوانند نقشۀ راه محتوایی ما را شکل بدهند. تکمیل این سه قطعه پازل به ما مزیت رقابتی میدهد و همچنین کمک میکند تا بهترین جایگاه را برای شروع کار محتوایی خود، پیدا کنیم.