شخصیت‌پردازی در رمان

شخصیت‌پردازی در رمان

لاجوس آگری می‌گوید کلید خلق آثار تازه و بدیع، شخصیت­‌ها هستند. از نظر او آدم‌های جاندار و پر‌تب‌و‌تاب هنوز هم فرمول جادویی محرمانه کتاب‌های بزرگ و ماندگارند. مطالعه آثار جاویدان نشان می­­‌دهد که طراوت و زنده بودن این آثار در طول قرن­‌ها به دلیل این است که به نحو شگفت‌انگیزی به درون و ذهن شخصیت­‌ها نفوذ کرده‌اند.

چه چیزی چارلز دیکنز را در ذهن خوانندگان از دیگر نویسندگان متمایز می‌کند؟ شخصیت فاگین در رمان الیور تویست یا آقای بارکیس و یوریاهیب در دیوید کاپرفیلد و خانم هاویشام در آرزوهای بزرگ.

هنری جیمز می­‌گوید شخصیت همان طرح داستان است. منظور او در واقع این است که از شخصیت می­‌توان به بهترین شکل برای پیشبرد طرح داستان استفاده کرد. برخی رمان­‌ها کاملاً شخصیت‌محور هستند و پی­رنگ در آن‌ها اساساً یعنی چرایی و چگونگی اعمال و رفتار­های شخصیت. در مقابل رمان­‌هایی هستند که طرح در آن‌ها همه‌ چیز است و هیچ تکیه و تاکیدی بر شخصیت­‌ها ندارند. خوانندگان در این رمان­‌ها معمولاً مجذوب رویدادها و حوادث می­‌شوند.

ولی اضافه کردن شخصیت­‌های جاندار به رمان هم کیفیت کار را بالا می‌برد و هم جذابیت بیش‌تری به آن می­‌بخشد.

شخصیت‌پردازی

انواع شخصیت در رمان و ایجاد ارتباط میان آن‌ها و مخاطب

در رمان شخصیت یا شخصیت‌­های اصلی معمولاً به پردازش بیشتری احتیاج دارند. شخصیت قهرمان و شخصیت مخالف (آنتاگونیست) بیش از بقیه حضور دارند. ولی ممکن است در روند داستان یک شخصیت اصلی جایش را به شخصیت اصلی دیگر بدهد. شخصیت­‌های اصلی با ارائه کامل تضادهای درونی و ویژگی‌هایشان و روند تغییری که در داستان تجربه می­‌کنند، به مخاطب معرفی و نشان داده می­‌شوند.

نویسنده شخصیت­‌های فرعی را هم می­‌تواند وارد داستان کند که شخصیت‌پردازی عمیق و کاملی نیاز ندارند و معمولاً آدم‌های معمولی بی‌دردسری هستند.

جیمز اسکات بل معتقد است رمان­‌های موفق پیوند قدرتمندی بین خواننده و شخصیت اصلی ایجاد می­‌کنند و راهکارهایی برای ایجاد ارتباط قوی میان مخاطب رمان و شخصیت­‌ها پیشنهاد می‌کند:

 

۱-یکی شدن

ایجاد کشش از طریق اینکه مخاطب احساس کند که با شخصیت یکی و مثل اوست و اتفاقات انگار دارد برای خودش می­‌افتد.

 

۲-همدلی

همدلی با شخصیت اصلی باعث می‌شود که خواننده او را با تمام آسیب‌پذیری، ویژگی‌های منفی، قربانی بودن و… بپذیرد و از این طریق با شخصیت کاملا ارتباط پیدا کند.

 

۳-محبوبیت

شخصیت محبوب می‌­تواند شخصیتی بامزه یا خودمانی یا دوست‌داشتنی باشد و یا اینکه جذاب باشد. اسکارلت در بر باد رفته شاید محبوب نباشد اما جاذبه خاصی دارد. یا کارلئونه در پدرخوانده، محبوب نیست اما قدرتمند است.

 

۴-درگیری درونی

شخصیت­‌هایی که کشمکش و درگیری درونی بیشتری دارند بیشتر از یک شخصیت مستقیم و ساده برای مخاطب جذابند.

 

خلق و پردازش شخصیت­‌های قوی از طریق ویژگی‌های ظاهری و بیرونی آن‌ها

نانسی کرس می‌نویسد:

«خوانندگان توجه زیادی به ظواهر و جلوه‌های بیرونی شخصیت رمان می­‌کنند. بنابراین باید نخستین برخورد خواننده با شخصیت را سنجیده و به‌یادماندنی کنید.»

برای پردازش شخصیت از راه جلوه­‌های ظاهری و بیرونی، نویسنده باید شیوه­‌هایی را دنبال کند تا مخاطب با آدم‌های رمان بهتر و بیش‌تر آشنا شود.

 

۱-استفاده از توصیف

توصیف جزئیات نقش مهمی در داستان دارد و می‌توان از آن برای نشان دادن خلق‌وخوی شخصیت استفاده کرد.

۱-توصیف ظاهری (رنگ چشم، مو، قد و…)

۲-توصیف لباس

۳-توصیف خانه

۴-توصیف عادت­‌های شخصیت

و…

در توصیف ظاهری شخصیت باید تلاش کنید تا تصویری دیدنی از او خلق کنید. لازم نیست بگویید مرد ۳۷ ساله قدبلند موطلایی یا مرد زشت کوتاه‌قامت. با انتخاب چند دسته از جزئیات دیدنی،می‌شود شخصیت را به خوبی خلق کرد:

«عبوس و بی­‌عاطفه در میان دختر­ها در رختکن ایستاده بود. موهایش روی صورت خیس وا رفته بی­‌روحش ریخته بود و می­‌گذاشت آب دوش شلپ‌شلب بریزد. مثل بز قربانی می­‌ماند. دوست داشت همه جا سرخر شود و همیشه گند بالا می‌آورد. واقعا هم همین‌طور بود».

این توصیف شخصیت کری وایت در رمان «کری» از استیون کینگ است که شما کاملاً با توصیفی که نویسنده از ویژگی‌های ظاهری او می‌دهد، انگار شخصیت را می­‌بینید و تجسم می­‌کنید و متوجه خلق‌وخوی او می‌شوید.

 

«استروم تروپر قدبلند بود. موهای کوتاه و گونه­‌هایی با استخوان­‌های کشیده داشت و تنها یک دست لباس می­‌پوشید. یونیفرم می‌پوشید چون حوصله نداشت برای انتخاب لباس، خودش را به زحمت بیاندازد.»

این بخشی از کتاب «جنگل نروژی­» هاروکی موراکامی در توصیف شخصیت استروم تروپر است و ما حدس می‌زنیم او آدم بی­‌تفاوت و بی­‌حوصله­‌ای است، چون چهره­‌ی سردی دارد و تنها یک دست لباس می­‌پوشد.

 

لباس در کنار ویژگی­‌های چهره و ظاهر، می‌تواند نشان‌دهنده خلق‌وخوی شخصیت باشد.

در الیور توئیست، دیکنز، واچر را با لباس مردانه توصیف می‌کند که گشاد است و باید آستین کتش را همیشه بالا بزند. واچر در خیابان‌ها ولگردی می­‌کند و شبیه ولگردان بزرگسال است.

نوع پوشش و لباس واچر نشان می­‌دهد که او در دنیای بزرگ‌ترها درگیر است.

 

یا جین ایر در رمان شارلوت برونته لباس ساده و سیاه دارد که در مقابل با لباس تمام ابریشم بلانچی، بینش‌های بین این دو نفر با عمق بیشتری مقایسه می‌شود.

در توصیف­‌ها می­‌توان از خانه­‌ی شخصیت نوشت. مثلاً وقتی خانه­‌ی یک شخصیت خلوت و فاقد اشیای لوکس و زیاد یا کاربردی است، می­‌تواند بیانگر این باشد که او خیلی اهل مادیات نیست و یا فردی غیراجتماعی است.

 

۲-زمان و مکانی که شخصیت به آن تعلق دارد

اینکه شخصیت شما در کجا به دنیا آمده است، در کجا زندگی می­‌کند، در چه سالی متولد شده و چند سال دارد، این محیط و زمانی که در آن زندگی می­‌کند چه تأثیری بر پوشش و عقاید و سبک زندگی او گذاشته است و همین‌طور متعلق به کدام طبقه اجتماعی است، بر فرآیند داستان اثرگذار است.

 

۳-اسم شخصیت

نام و نام خانوادگی شخصیت نشان‌دهنده مسائل قومی و مذهبی شهر و کشور محل تولد می‌تواند باشد. نام شخصیت، همچنین جهان‌بینی خانواده او را نشان می­‌دهد. نویسنده می­‌تواند از احساس شخصیت به نام یا لقب خود بنویسد، از واکنش­‌های شخصیت در برابر اسم یا لقبی که برایش گذاشته­‌اند در طول داستان استفاده کند.

 

۴-استفاده از شغل برای شخصیت پردازی

شغل شخصیت می­‌تواند رفتارها، طبقه اجتماعی و استعداد­های او را نشان دهد.

۱-شغل مناسب در رمان سوژه­‌ای برای پروراندن طرح رمان به نویسنده می­‌دهد و به او کمک می­‌کند تا گره­‌های مختلف یا گره‌گشایی در طرح داستان ایجاد کند. نه‌تنها این که چه کسی چه شغلی دارد مهم است، که چرا و چگونه و با چه پیامد­هایی این شغل را دارد نیز اهمیت دارد.

۲-گاهی شخصیت هنوز شغل ندارد. یعنی شما هنوز نمی­‌دانید شخصیت درون رمان­تان چه‌کاره است. پردازش شغل شخصیت اصلی و شخصیت‌های مهم درجه دو اهمیت دارد و شما باید شغلی برایشان انتخاب کنید که با رمان و توانایی خودتان به عنوان نویسنده سازگار باشد.

۳-با شغل شخصیت می­‌توان اطلاعاتی در مورد تصویر شخصیت از خودش و اطلاعاتی از جهان‌بینی او به خواننده داد.

نگرش شخصیت درباره شغل شاید اطلاعات بیشتری از خود شغل او در اختیار بگذارد. مثلاً اگر حسابدار است آیا از کارش راضی است یا تنها برای اینکه یک درآمدی داشته باشد آن را انتخاب کرده؟ از شغلش لذت می‌برد یا از آن متنفر است؟ شغلش مایه خجالت اوست یا به آن مباهات می­‌کند؟

مثلاً فیلیپ کنزی در رمان «درباره پایبندی­‌های انسانی» اثر سامرست موام قبل از پزشک شدن شغل­‌های مختلفی را آزموده بود و همین سردرگمی او را، نویسنده به زیبایی در شغل­‌های بسیار متفاوت توصیف کرده است.

۴-شغلی را انتخاب کنید که خودتان بتوانید اطلاعات زیادی به مخاطب بدهید.

پرداختن به جزئیات، حاشیه زیادی در شخصیت‌پردازی دارد. مثلا اگر یک پزشک یا شاعر را در رمان­تان به تصویر می‌­کشید باید وقت گذاشته و طرح­‌ها و ایده­‌های او در مورد شغلش یا مسائل مربوط به حرفه‌اش را در کتاب­تان بنویسید.

فراز و نشیب‌­هایی که یک شغل دارد و همچنین پرداختن به مسائل مختلف حرفه­‌ی او به عنوان یک پزشک یا یک شاعر، باعث دیدن جنبه‌های واقعی شخصیت او می‌شود و اطلاعات زیادی درباره جنبه‌های مختلف زندگی او به ما می‌دهد.

شغلی که شما تجربه­‌ای در موردش ندارید مانع از این نیست که شما بتوانید جزئیات و اطلاعاتی در مورد آن شخصیت بدهید. اما اگر از نزدیک نمی­‌دانید که حرفه­‌ی قهرمان داستان چه ویژگی­‌هایی دارد،نیاز به مطالعه و تحقیق دارید.

باید به حرفه­‌های مختلف توجه کنید تا جزئیات آن­ها را به دست آورید. می‌توانید از روزنامه­‌ها و اینترنت هم اطلاعاتی در مورد مشاغل استخراج کنید.

۵-شخصیت پردازی از طریق گفت و گو

گلوریا کمپتون می‌گوید «گفتگویی خلق کنید که داستان را هدایت کند و این گفتگو را برای هر شخصیت منحصر به فرد کنید.»

در کنار این که راوی، داستان را نقل می­‌کند و از این طریق شخصیت­‌ها را به مخاطبین نشان می‌­دهد در دل داستان شخصیت­‌ها از طریق گفت­و­گو با هم معرفی می­‌شوند.

مثلاً در رمان غرور و تعصب می‌خوانیم:

-مرد جوان و ثروتمندی خانه­‌ای را اجاره کرده­‌است

-نام او را می­‌دانید؟

-نامش بینگلی است

-این آقا مجرد است یا متاهل؟

-مجرد است و چنین مردی می تواند برای دخترهای ما واقعا موقعیت فوق‌­العاده­‌ای باشد.

در این گفتگوها ما اطلاعاتی در مورد یک مرد تازه وارد مجرد به دست می­‌آوریم که در طول رمان با شخصیت او بیشتر آشنا خواهیم شد.

 

در نوشتن گفتگو برای شخصیت باید به این نکات توجه کنید:

۱-اجازه دهید شخصیت­‌ها از طریق گفتگو خود را افشا کنند.

۲-از گویش و لهجه می‌توانید با احتیاط و ظرافت در گفتگو­ها استفاده کنید.

۳-یک‌دستی و انسجام گفتگوی یک شخصیت را حفظ کنید.

۶-الهام از واقعیت

اسکات فیتز جرالد در مورد جی گتسبی می‌­نویسد:

«جی گتسبی در ابتدای کار در داستان به عنوان آدمی که فیتز جرالد می­‌شناخت ظاهر شد، اما رفته‌رفته خودش شد.»

استفاده از شخصیت‌های واقعی کاری رایج برای نویسندگان است، چارلز دیکنز در دیوید کاپرفیلد شخصیت آقای میکاپر را از روی پدرش، جان دیکنز نوشت یا اسکارلت اوهارا در رمان بر باد رفته، الهام از مادربزرگ نویسنده کتاب،مارگارت فیچر است.

 

چطور شخصیت واقعی را به شخصیت داستانی تبدیل کنیم؟

جانسون می‌­گوید: شما رمان متحرکی هستید و هر یک از شخصیت­‌ها بخشی از شما هستند.

هر انسانی،حتی خود شما می‌تواند الهام بخش یک شخصیت در رمان باشد و می­‌توانیم از آدم‌های واقعی فامیل، دوست و… دوروبرمان الهام بگیریم و درباره‌­شان بنویسیم.

البته تغییر نام شخصیت واقعی در داستان طبیعی است. اما نیاز به چیزهای بیشتری است. معمولاً شما نیاز دارید هویت شخصیت‌های اصلی را برای ملاحظات مختلف مخفی کنید. خلق شخصیت بر اساس واقعیت ممکن است این سختی را به همراه داشته باشد که شخصیت واقعی چنانچه مشهور و زنده باشد اگر آشکارا بر اساس الگوی شخصیت او داستان نوشته شده باشد به خاطر ارائه نکات منفی، اشتباه و… معترض شود. بنابراین خیلی از نویسندگان هویت شخصیت اصلی را اعلام نمی‌کنند. از ترکیب دو یا چند شخصیت، می­‌شود شخصیتی تازه خلق کرد.

 

پردازش شخصیت‌های رمان از طریق ویژگی­‌های درونی آن‌ها

۱-افکار شخصیت

این جمله دکارت را همه شنیده ایم «می‌اندیشم، پس هستم.»

نگرش فرد، افکار و احساساتی هستند که در ذهن او می­‌گذرد، وقتی در مورد افکار و ذهنیات شخصیت بنویسید،خواننده اطلاعات بهتری کسب می‌کند.

مثلاً شخصیت­‌هایی که افکار محدودی دارند یا افکارشان را نمی­‌شود درک کرد، کسالت‌آور و دشوارند.

برعکس، آدم‌هایی که نگرش باز، پویا و جذاب دارند، نوشتن درباره آنها راحت می­‌شود.

بیان افکار درونی شخصیت باعث پرداختن مستقیم به رویدادهای طرح داستان می‌شود. نکته این است که افکار شخصیت­‌ها که برای شخصیت­‌پردازی نوشته می­‌شود، باید کوتاه باشد تا خسته‌کننده نشود.

 

۲-استفاده از خواب و اخبار برای تقویت شخصیت­‌ها در رمان

نانسی کرس می‌گوید: «اینکه اساس داستان را خواب بسازد چندان جذاب نیست، اما اگر خواب بر شخصیت نور تازه‌ای بیاندازد، پذیرفتنی است.»

اینکه مثلاً شخصیت با کابوسی که می‌­بیند فشار و استرسش را در رمان نشان دهیم. یا محتوای خوابی که شخصیت می­‌بیند و دریافت­‌هایی که از خوابش دارد را در رمان بگنجانیم تا اجازه پیشرفت به داستان را بدهد.

خواب می‌تواند آرزوها، رویاها و باورهای شخصیت را نشان دهد. بنابراین می­‌تواند دست نویسنده را برای پرداخت بگیرد.

اخبار هم در رمان می‌تواند بخش‌هایی از واقعیت را نشان دهد. اینکه شخصیت پای تلویزیون خبری می‌شنود در مورد زلزله‌ای در شهری که معشوقش در آنجاست و واکنشی که نشان می‌­دهد یا مثلاً گفتگوهایی که بین شخصیت‌ها در مورد اخباری که می‌شنوند، در می­‌گیرد.

 

پرونده اطلاعاتی شخصیت

پرونده­‌ای برای شخصیت­تان باز کنید (شخصیت اصلی و شخصیت­‌های مهم) و تا می­‌توانید آن را پر کنید. می­‌توانید اجازه بدهید تا بخش‌هایی از آن در حین رمان تکمیل شود. اما این پرونده فایده­‌اش این است که شما را نسبت به شخصیت اصلی درگیر و حساس می‌کند.

در پرونده اطلاعاتی، جزئی‌ترین موارد مثل نام، سن، نام مادر، نام پدر، تحصیلات، مذهب، ویژگی­‌های صورت، نام همسر، وضعیت سلامتی، پوشاک و نوع لباسش، لهجه­‌اش، ویژگی­‌های رفتاری­‌اش و… را بنویسید.

این لیست حتی می‌تواند شامل ماشین شخصیت رمان، وضعیت اقتصادی، عادات شخصی مثل سیگار کشیدن، سلیقه در تفریح و سرگرمی و موسیقی، خانه و مکان زندگی و… باشد. روحیات او را هم در  این فرم­‌ها بنویسید. این که مهربان است یا عصبی؟ چگونه می‌تواند عصبی شود؟ چه کتاب‌هایی می­‌خواند و در نهایت ویژگی­‌های درونی و خاطرات کودکی و جوان­ی‌اش را بنویسید. نگرشش را در مورد زندگی بنویسید.

این پرونده را برای رمان‌­ها و داستان بعدی که می­‌نویسید نگه دارید.

 

منابع:

کتاب شخصیت‌پردازی پویا | نانسی کرس | انتشارات سوره مهر

کتاب طرح و ساختار رمان | جیمز اسکات بل | انتشارت سوره مهر

کتاب حرکت در مه | محمدحسن شهسواری | نشر چشمه

کتاب گفت‌وگو نویسی | گلوریا کمپتون | انتشارات سوره مهر

 

نویسنده: حدیث خداداد

این مقاله را به اشتراک بگذارید:
دیدگاه‌ها:

3 پاسخ

  1. حقیقتا یکی از بهترین مقاله های آموزشی بود که خوندم! مطالب خیلی مرتب و واضح نوشته شده بودن و استفاده از مثال ها و حرفای نویسندگان دیگه هم جذابیت کار رو بیشتر کرده 🙂 خسته نباشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *