از سلسلهمطالب آموزش ویرایش و ویراستاری
مبحثِ «خطِتیره» در درسِ یکُم بدونِ توضیح ماند. میخواهم این درس را به خطِتیره اختصاص بدهم. اول از همه باید این اشتباهِ احتمالی را اصلاح کنم. کدام اشتباه؟ اینکه وقتی اسمِ خطِتیره میآید، فکر میکنیم یک خط است که رنگش سیاه است! این لفظِ «تیره» در اصطلاحِ «خطِتیره»، هیچ ربطی به آن کلمهی تیرهای که در فارسی است و بهمعنی کبود و ناشفاف و اینجور چیزهاست ندارد.
لفظِ تیره در عبارتِ خطِتیره، کلمهای فرانسوی است که واردِ فارسی شده و دیکتهاش هم اینگونه است: «tiret». در زبانِ فرانسوی، اگر بعد از آخرین صامتِ یک کلمه، مصوت نیاید، صامتِ آخر را نمیخوانند؛ برای همین بهجای اینکه بگویند «تیرِت»، میگویند «تیره»؛ یعنی حرفِ تیِ آخر را نمیخوانند. خب، این از این.
در زبانِ انگلیسی، به همین خطِتیره میگوییم «دَش»؛ اینطور نوشته میشود: dash. این دَش در انگلیسی، بر اساس طولش چهار نوع است. بهجز دَش، یک نشانهی دیگر هم دارند که به آن میگوییم «هایْفِن». آن هم اینطور نوشته میشود: hyphen. حالا دیگر نمیخواهیم مته به خشخاش بگذاریم و انواع دَش و هایفن را بررسی کنیم. در دورهی جامعِ ویرایش، دربارهی انواعِ دش و هایفن و کارکردِ هرکدام، با جزئیاتِ کامل توضیح میدهم. الان در همین حد که بدانیم چنین چیزهایی هم هست، برایمان کافی است.
حالا برویم سرِ اصلِ مطلب. فکر میکنید در نوشتههای فارسی، کجاها از خطِتیره استفاده میشود؟ فاصلهاش با اجزای دیگرِ جمله چهجور میشود؟
خطِتیره در فارسی نُهتا کارکرد دارد؛ ولی فقط ششتا کارکردش استفاده میشود. من هم فقط دربارهی همین ششتا کارکرد توضیح میدهم؛ چون آن سه کارکردِ دیگر بهندرت به کار میآیند.
کارکردِ اولش این است که وقتی میخواهیم دوتا کلمه را دنبالِ هم بیاوریم و بینشان فاصله نیندازیم و نشان بدهیم که ارزش اینها با هم برابر است، بین کلمهها از خطِتیره استفاده میکنیم؛ مثلاً مینویسیم «پیشرفتهای سیاسیـاقتصادیـفرهنگیِ ژاپن در دو سدهی گذشته حیرتانگیز است» یا وقتی میخواهیم دربارهی مسیری یا روندی بنویسیم، بینِ آن دو پدیده، خطِتیره میگذاریم؛ مثلاً مینویسیم «قطارِ تهرانـاصفهان فردا ساعتِ هشتِ صبح راه خواهد افتاد». این تا اینجا.
کارکردِ دومش مالِ وقتی است که میخواهند یک بازهی زمانی را تعیین کنند و معمولاً خطِتیره بین دوتا سال میآید یا بهعبارتِ دیگر، بینِ دوتا عدد میآید؛ مثلاً مینویسیم «بینِ سالهای ۱۹۳۹ـ۱۹۴۵، اروپا در آتشِ جنگِ جهانیِ دوم میسوخت». اینجا خطِتیره بهنوعی نقشِ «تا» را بازی میکند.
کارکردِ سومِ خطِتیره آنجاست که داریم مینویسیم و ناگهان میبینیم به آخرِ سطر رسیدهایم و نمیشود کلمهی آخر را کاملاً در همان سطر بگنجانیم. اینجاست که دستبهدامن خطِتیره میشویم و بین اجزای کلمهای که به آخرِ سطر رسیده و نمیتوانیم همهی اجزایش را در همان سطر جا بدهیم، یک خطِتیره میگذاریم و ادامهاش را در سطرِ بعدی مینویسیم. خب مثلِ چه؟
تصور کنید داریم مینویسیم و به آخرِ سطر رسیدهایم و یک کلمهی دراز داریم. مثلاً فرض کنید آن کلمه «فعالیتهایشان» باشد. هرچه ترفند و تدبیر هم در آستین داریم به کارمان نمیآید و آن کلمه آخرِ سطر جا نمیشود که نمیشود. اینجا چهکار میکنیم؟ باید تا آن تکهای را که میشود در همان سطر بنویسیم و خطِتیره را بگذاریم و بقیهی آن کلمه را در سطرِ بعدی بنویسیم.
البته امروزه امکاناتِ دیجیتالی از این حالت جلوگیری میکند و طبیعتاً از این کارکردِ خطِتیره بینیاز میشویم؛ اما بههرحال در متونِ دستنویس که ترازکردنِ اتوماتیک یا همان جاستیفای اتوماتیک ممکن نیست، میتوانیم از خطِتیره کمک بگیریم.
خب، برویم سراغ کارکردِ چهارم. فرض کنید میخواهیم چیزی بنویسیم و دربارهی موردی توضیحِ بیشتری بدهیم، اما مجبوریم آن توضیح را حتماً در خودِ متن بیاوریم و نمیتوانیم پانوشتش کنیم. به آن توضیح میگوییم «جملهی معترضه». خطِتیره اینجور مواقع، بین جملهی معترضه با جملهی اصلی میآید؛ یعنی یک خطِتیره قبل از جملهی معترضه و یک خطِتیره بعدش.
کارکردِ پنجم به عدد مربوط میشود، همان عددی که وقتی میخواهیم چند تا چیز را ردیف کنیم، از آن کمک میگیریم. ما به این کارکرد میگوییم «برشمردنی».
و بالأخره کارکردِ ششم موقعی است که میخواهیم مکالمهای را بنویسیم که بین دو نفر سر گرفته است. آنجا بارِ اول، اسمِ دو نفر را مینویسیم؛ ولی برای اینکه مدام اسمشان را نیاوریم، اولِ هر سطر که دراَصلْ باید اولِ هر کلامِ یکی از آن دو نفر باشد، یک خطِتیره میگذاریم؛ چون زیاد جالب نیست که دمبهدم بنویسیم «دارا گفت، سارا گفت، دارا گفت، سارا گفت».
خیلی خب، تا اینجا هرچه گفتهام برای این بوده که بدانیم خطِتیره معمولاً کجاها میآید؛ ولی بحثِ اصلیمان سرِ این است که بدانیم وقتی میخواهیم از خطِتیره استفاده کنیم، کجاها باید قبلش فاصله بزنیم و کجاها بعدش و کجاها هیچ جایش.
در کارکردِ اول و دوم، هیچ جای خطِتیره نباید فاصله بزنیم؛ نه قبلش، نه بعدش. یعنی چهطور؟ یعنی اینطور:
سیاسیـاقتصادیـفرهنگی: سیاسی خطِتیره اقتصادی خطِتیره فرهنگی
تهرانـاصفهان: تهران خطِتیره اصفهان
۱۹۳۹ـ۱۹۴۵: ۱۹۳۹ خطِتیره ۱۹۴۵
در کارکردِ سوم، خطِتیره را به قبلش میچسبانیم؛ یعنی قبل از خطِتیره فاصله نمیزنیم. فقط بعدش یا اینتر میزنیم یا فاصله میگذاریم تا بقیهی کلمه برود سرِ سطرِ بعد. فقط این را فراموش نکنید که حق نداریم کلمه را از هر جا خواستیم بشکنیم و هر طور خواستیم وسطش خطِتیره بیاوریم. باید از جایی بشکنیمش که آن تکهها معنیدار باشند. بگذارید یک مثالِ مَلَس بزنم تا اگر ابهامی هست، برطرف بشود.
مثلاً در همان «فعالیتهایشان» میتوانیم بین «فعالیت» با «ها» یا بین «ها» با «یِشان» خطِتیره بیاوریم. پس نکند خطِتیره را بیاورید وسطِ «فعا» با «لیَت»! غلط است ها…!
در کارکرد چهارم، خطِتیرهها را به جملهی معترضه میچسبانیم و از طرفِ بیرونشان یک فاصله میگذاریم. لطفاً کمی به این مثال دل بدهید:
یکی از شهرهای زیبا و عجیبِ روسیه سنپترزبورگ ـکه در دورهی حکومتِ اتحادِ جماهیرِ شوروی لنینگراد نام گرفتـ است و اگر من میخواستم آن را نامگذاری کنم، «شفقشهر» مینامیدمش.
یک بار هم بهحالتِ املایی از رویش میخوانم تا واضحتر بشود:
…سنپترزبورگ فاصله خطِتیره که در دورهی حکومتِ اتحادِ جماهیرِ شوروی لنینگراد نام گرفت خطِتیره فاصله است…
در کارکردِ پنجم، اول عدد میآوریم، بعد بدونِ فاصله خطِتیره میگذاریم و بعدش یک فاصله میزنیم؛ مثلاً
۱ـ انشا
۲ـ املا
در همین کارکردِ پنجم، بعضی وقتها اگر آن مورد خودش به چند حالت تقسیم بشود و بخواهیم این را با عدد نشان بدهیم، بینِ عددها از خطِتیره استفاده میکنیم؛
مثلاً: ۱ـ۱ـ که اینطور نوشته میشود: ۱ خطِتیره ۱ خطِتیره فاصله
در کارکردِ ششم، معلوم است که قبل از خطِتیره فاصله نمیآوریم. چرا؟ چون خودش از اولِ سطر شروع میشود و چیزی قبلش نیست که بخواهد با آن فاصله داشته باشد یا نداشته باشد؛ ولی با بعدش یک فاصله میگیرد. این هم مثالش:
دارا گفت: «من خیلی چاقم؛ واسه همین نمیتونم بستنی بخورم.»
سارا گفت: «بخور بابا. خودتو لوس نکن. دیگه اینقدرام که چاق نیستی.»
ـ چیو چاق نیستم! ۱۳۰ کیلو وزنمه!
ـ نه بابا! نمیخوره اصلاً بهت!
ـ اِ…! مثلاً میخوره چند کیلو باشم؟
ـ ۱۲۹ کیلو!
در این مکالمه، بارِ اول اسمِ دو طرف را میآوریم و از بارِ دوم بهبعد، سرِ سطر، فقط قبل از کلامشان یک خطِتیره میگذاریم و یک فاصله میزنیم و جملهشان را مینویسیم. خلاص.
تا اینجا هرچه گفتم، چیزهایی بوده که در نوشتهها معمول بوده و در کتابها نوشتهاند. دربارهی خطِتیره، نظرهای دیگری هم هست که خوب است به آن توجه کنیم. البته ترجیحِ گروهِ «زبانگران» هم بر همین است؛ ولی دوست ندارم نظرِ خودم را قالب و غالب کنم. دربارهی خطِتیره از اینجا بهبعد هرچه میگویم، نظرِ شخصیِ ماست و هر کس نخواست، میتواند همانهایی را که قبل از این گفتهام اجرا کند. خب، برویم ببینیم نظرِ ما چیست.
نظرِ ما این است که از بینِ این شش کارکردی که برای خطِتیره گفتم، فقط کارکردِ ششم ضروری است و مسئلهی بقیه را میتوانیم بدونِ خطِتیره حل کنیم.
در کارکردِ اول، بهجای خطِتیره، از نیمفاصله استفاده میکنیم. حالا همان مثالهای کارکردِ اول را یک بار بههمان صورتِ املایی میخوانم و بهجای خطِتیره از نیمفاصله استفاده میکنم:
سیاسیاقتصادیفرهنگی: سیاسی نیمفاصله اقتصادی نیمفاصله اقتصادی
تهراناصفهان: تهران نیمفاصله اصفهان
خب، این را رد کردیم رفت. برای کارکردِ دوم چه؟ برای کارکردِ دوم، بهجای خطِتیره «تا» میگذاریم؛ یعنی مینویسیم «بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، اروپا در آتشِ جنگِ جهانیِ دوم میسوخت». فاصلهاش را هم که میدانید: «۱۹۳۹ فاصله تا فاصله ۱۹۴۵».
کارکردِ سومش چه؟ آهان! اینیکی را دقت کنید. این کارکردِ سومیِ خطِتیره را میشود کلاً اجرا نکنیم. در وُرد اصلاً به این کارکردِ سوم نیاز نمیشود؛ چون خودِ وُرد سطرها را تراز میکند و اصلاً کلمهای آخرِ سطر نیمهکاره نمیماند. در جاهای دیگر مثلِ تلگرام هم نیازی نیست؛ چون متنها آنقدر ترازشدنی نیستند که اگر مثلاً یک کلمه در سطرِ خودش جا نشد و رفت سطرِ بعدی، اتفاقِ خاصی بیفتد. بااینحال، در نوشتههای دستنویس میتوانیم از از این کارکردِ خطِتیره استفاده کنیم.
در کارکردِ چهارم، میتوانیم بهجای خطِتیره از کمانک فیض ببریم و جملهی معترضهمان را در کمانک بگذاریم. نیازی که نیست بگویم فاصلهاش چهطوری است؟ همان قاعدهی نشانههای دربرگیر: از بیرون با یک فاصله، از درون بدونِ فاصله.
یکی از شهرهای زیبا و عجیبِ روسیه سنپترزبورگ (که در دورهی حکومتِ اتحادِ جماهیرِ شوروی لنینگراد نام گرفت) است و اگر من میخواستم آن را نامگذاری کنم، «شفقشهر» مینامیدمش.
نکتهی درِگوشی: در این نمونه، بهتر است «که» را از درونِ کمانک حذف کنیم.
در کارکردِ پنجم هم بهجای خطِتیره نقطه میگذاریم. فاصلهاش هم دقیقاً مثلِ همان حالتی است که خطِتیره میگذاشتیم. این شکلی:
۱. انشا
۲. املا
یعنی:
۱ نقطه
۲ نقطه
و برای آن حالتی که یک مورد خودش به چند حالت تقسیم میشد و میخواستیم حالتهای آن مورد را هم با عدد نشان بدهیم، اینطور نشانش میدهیم:
۱.۱. یعنی ۱ نقطه ۱ نقطه فاصله
کارکردِ ششم را هم که گفتم قبول داریم و همان خطِتیره را میگذاریم.
راستی، جسارتاً میدانید که نیمفاصله چیست؟ نه؟! نیمفاصله یکجور فاصله است که باعث میشود دوتا حرف یا دوتا کلمه، نه به همدیگر بچسبند، نه با همدیگر فاصلهی کامل داشته باشند. حالا اینکه نیمفاصله از کجا آمده و چهطور و کیِ و کجا باید اِعمالش کنیم، خودش داستانها دارد که در درسهای بعدی، مفصل دربارهاش حرف میزنم.
والسلام، درس تمام!
معین پایدار از «زبانگران»
5 پاسخ
خیالم راحت شد که این مورد رو یاد گرفتم و مسئلهای باقی نمیمونه.
سلام و درود
استاد کلانتری گرامی
وقت بخیر
چه نکات برجسته و کاربردی خوبی مطرح کردید.
در رشته ی ما کتابداری، در نوشتن مشخصات کتاب (فهرست نویسی توصیفی کتاب) از خط تیره استفاده می شود.
همچنین به تمام شش کارکرد و بقیه نکات ویرایشی و ویراستاری اهمیت زیادی داده می شود.
در مقاله های پژوهشی که تاکنون انجام دادم این نکات ویرایشی که اشاره کردید به طور عملی تجربه کردم و برایم ملموس است.
از لطف شما برای این مطالب خوب و ارزشمندتان سپاسگزارم
سلامت و پاینده باشید
مطلب ذکر شده کاربردی بود. ساده و قابل فهم نوشته شده بود. غول ویرایش با این نکته های کلیدی مغلوب خواهد شد. سپاس. مهرائی
عالیهی اینکار و لطفا لطفا ادامه بدهید
سپاس فراوان از شما
نکات بسیار کلیدی ومهمی است خیلی هم خوب و با مفهوم توضیح داده شد.وجای هیچ سوالی را نمی دهد ممنون ومتشکر م