آیا من استعداد نویسندگی دارم؟
اینکه بفهمی استعداد انجام دادن کاری را داری، مثل رسیدن پیام واریز پول قلمبه به حساب بانکیات کیفورکننده است! خیالت راحت میشود، اعتمادبهنفست بیشتر میشود و شروع میکنی به دنبال راههایی میگردی تا آن را خرج کنی.
اما وقتی ندانی استعدادی در کار هست یا نه، به وسواسِ انجام دادن دچار میشوی؛ یعنی هر بار که میخواهی کاری انجام دهی ذهنت یکقدم به عقب برمیدارد و از تو سؤال میکند: «واقعاً میتونی انجامش بدی؟ مگه استعدادشو داری؟»
حالا برویم سراغ یکی از کارهایی که اغلب مردم به وسواسِ انجام دادنش دچارند؛ یعنی نوشتن.
«آیا من استعداد نویسندگی دارم؟»
پرسیدن این سؤال در عصر اینترنت که هر کسی را به نحوی درگیر نوشتن کرده، چندان عجیب نیست.
حالا هزاران نفر از آدمهای عادی که شاید هیچوقت در زندگیشان دغدغۀ خوب نوشتن نداشتهاند، به نویسندگانِ ناگزیر تبدیل شدهاند، چون مجبورند در فضای رسانههای دیجیتال فعالیت کنند، مجبورند با دوستان و مشتریانشان ارتباط نوشتاری برقرار کنند، مجبورند با نوشتن آشتی دوباره کنند تا بتوانند گلیم خود را از آبِ فراگیرِ عصر جدید که بیراه نیست اگر آن را عصر محتوا بنامیم، بیرون بکشند.
اگر این سؤالی است که به بخشی از دغدغۀ تو هم تبدیل شده، میتوانی به سؤالات آزمون زیر جواب بدهی تا به این بهانه دربارۀ استعداد نویسندگیات، بیشتر با هم حرف بزنیم.
با جواب دادن به سؤالات این آزمون با هم در یک نقطۀ مشترک قرار میگیریم و دنیای نویسندگی را از ارتفاع بالاتری از آگاهی تماشا میکنیم.
آزمون سنجش استعدادیابی نویسندگی
- وقتی به عنوان «نویسندۀ حرفهای» برخورد میکنی، چه تصویری در ذهنت ساخته میشود؟
الف: کتابخانهای پر از کتاب
ب: فردی مشهور با هوادارانی پروپاقرص
ج: خلوتگزینی تنها و غرق در فکر
- نوشتن یک متن خیلی سادۀ سیصدکلمهای چقدر برایت طول میکشد؟
الف: کمتر از یک ساعت
ب: کمتر از ده دقیقه
ج: بیشتر از یک روز
- چه مواقعی در تخیل کردن قویتر هستی؟
الف: وقتی خوشحالم
ب: هرزمانی میتوانم تخیل قوی داشته باشم
ج: اصلاً نمیتوانم خیالبافی کنم
- چه موقع میتوانی شغل فعلیات را برای نوشتنِ تماموقت ترک کنی؟
الف: بعد از فروش خوب کتابم
ب: در اولین فرصت ممکن
ج: سعی میکنم نوشتن را بهعنوان فعالیتی جانبی حفظ کنم
- چقدر ایده برای نوشتن در ذهن داری؟
الف: یک تا چند ایدۀ مختصر
ب: حجم زیادی از ایدههای متفاوت
ج: عموماً ایدهای ندارم
- بهترین و بالاترین منفعت نویسنده شدن برای تو چیست؟
الف: شهرت و پول
ب: لذت نوشتن
ج: رسیدن به آزادی فردی و رها شدن از زندگی کارمندی
- کدام گزینه بیشتر تو را به هیجان میآورد؟
الف: طبیعت
ب: کلمات
ج: مردم
- هرروز چقدر مینویسی؟
الف: کمتر از 100 کلمه
ب: بیشتر از 1000 کلمه
ج: بین 100 تا 1000 کلمه
- دوست داری تنهاییهایت را با چه چیز پر کنی؟
الف: دیدار با دوستان یا خانواده
ب: فقط نوشتن و خواندن
ج: رفتن به دل طبیعت
- فکر میکنی آدم خلاقی هستی؟
الف: نمیدانم
ب: البته. خیلی زیاد
ج: مطلقاً نه
- قرار است برای روزنامهای مقاله بنویسی. قبل از هر کاری چه میکنی؟
الف: اول حسابی تحقیق میکنم ببینم مقاله دربارۀ چیست و بعد شروع به نوشتن میکنم
ب: سریع دستبهکار میشوم
ج: ساعتها و شاید روزها فکر میکنم چطور بهتر بنویسم
- در زمان بیکاری به انجام چه کاری تمایل بیشتری داری؟
الف: تفریحات مختلف
ب: فقط نوشتن و خواندن
ج: خوابیدن و استراحت کردن
- بالاترین حدی که در دنیای نویسندگی به آن فکر میکنی کجاست؟
الف: جایی مناسب با اندازهای که برای آن تلاش میکنم
ب: حدومرزی ندارد
ج: اصلاً به آن فکر نکردهام
- قرار است با کسی مصاحبه کنی. قبل از هر کاری چه میکنی؟
الف: از قبل سؤالات را آماده میکنم
ب: به خلاقیتم اعتماد میکنم و همانجا سؤال میپرسم
ج: ترجیح میدهم این کار را نکنم
- آیا غالباً این احساس را داری که نوشتن برایت راحت است؟
الف: گاهی اوقات
ب: همیشه
ج: هیچوقت
نتیجۀ آزمون استعدادیابی نویسندگی
جواب سؤالها را چک کنید و ببینید چند پاسخ به سؤالات الف و چند پاسخ به سؤالات ب و ج دادهاید؟
بیشترین پاسخ مربوط به کدام دسته است؟ الف؟ ب؟ ج؟
اگر بیشترین پاسخ الف است:
شما نویسندۀ با استعدادی هستید:
لازم است هیجانات و احساسات روزمرهتان را به متن مکتوب تبدیل کنید. بر بیشتر و منظمتر نوشتن تمرکز کنید. بیشتر بخوانید و آموختهها را به زبان خود تبدیل کنید و دربارهشان بنویسید.
اگر بیشترین پاسخ ب است:
شما نویسندۀ با استعدادی هستید:
لازم است هیجان و اشتیاق نوشتن را در خودتان کنترل کنید. دامِ ایدههای رمانتیک یا اشتیاق از بند رها شده برای هر کاری میتواند خطرناک باشد. برای کنترل هیجان، بهتر است بیشتر و بیشتر بنویسید و نوشتههایتان را منتشر کنید تا بقیه هم آنها را ببینند.
اگر بیشترین پاسخ ج است:
شما نویسندۀ با استعدادی هستید:
لازم است هیجان و اشتیاق نوشتن را در خودتان پرورش بدهید. ترس را کنار بگذارید. با دودلی و تردیدهای مداوم بجنگید تا بتوانید مسیر نوشتن را هموارتر کنید.
استعدادیابی توهمی بیش نیست. ما همه نویسندهایم.
خب. حالا که به قول آن هندلی متوجه شدی «همه نویسندهایم» برویم سراغ چراییِ ماجرا.
چرا داشتن استعداد در نویسندگی مهم نیست؟
تابهحال راجع به آتشفشانِ خاموش چیزی شنیدهای؟
آتشفشان خاموش آتشفشانی است که در حال حاضر فوران نمیکند اما احتمال فوران آن در آینده وجود دارد.
میشود چنین اصطلاحی را دربارۀ استعداد نویسندگی همۀ آدمها هم گفت.
همۀ ما مثل آتشفشانهایی خاموش هستیم که استعداد نویسندگی را در دل خود داریم. احتمال فوران کردن و تبدیل شدن به نویسندهای حرفهای، برای همۀ ما وجود دارد.
ما قدرت حرف زدن داریم پس قدرت نوشتن هم داریم.
چون نوشتن، چیزی جز حرف زدن روی کاغذ نیست. درواقع نوشتن، شکلِ تغییریافتۀ حرف زدن است.
وقتی حرف میزنیم باید حروف را طوری کنار هم بگذاریم که پیام خود را برسانیم و دستور زبان را رعایت کنیم. اغلب هم سعی میکنیم زیبا و دلنشین حرف بزنیم. نوشتن هم همین است بهاضافۀ اینکه این حروف را قرار است بهصورت نشانگرهای چاپی روی کاغذ یا صفحۀ مانیتور کنار هم بچینیم.
میگویند فعالیت آتشفشانی باعث میشود سنگهای مذاب به بیرون افکنده شود و همین کار باعث پیدایش کوههای آتشفشانی میشود. فعالیت نوشتن هم همینطور است.
شما اطلاعات و داراییهای ذهن خود را مانند افکاری مذاب بیرون میریزید و بهمرورزمان، به مهارتی سخت، عظیم و دوستداشتنی مانند کوهی قابلاتکا دست پیدا میکنید.
مسئله بر سر عمل کردن است. دستبهکار شدن و مدام فعالیت کردن. آتشفشانی که خاموشی را پس میزند و به هویت اصلیاش برمیگردد؛ به فعالیت کردن، به نوشتن و منتظر پیدا شدن استعداد یا نیروی عجیبوغریب نماندن.
نوشتن یکجور مهارت است
هر چه بیشتر درگیر نوشتن شویم، عضلات نویسندگی ما بیشتر رشد میکند و میتوانیم انتظار داشته باشیم که بهمرورزمان به نویسندهای ظریفاندیش و چیرهدست تبدیل شویم.
وقتی ساعاتی از هرروز را صرف نوشتن میکنید، نویسنده شدن گریزناپذیر است
و دقیقاً به همین دلیل نگرشِ «نویسندۀ ذاتی» میتواند از بیخ و بن اشتباه باشد. ممکن است عدهای استعداد نوشتن را بیشتر از سایرین داشته باشند اما این تنها نقطۀ شروع است.
مثل این است که دوندهای برای طی کردن مسیر، همۀ ابزارهای لازم مثل کفش خوب، لباس مناسب، قد و وزن ایدهآل را داشته باشد اما برای اینکه به خط پایان برسد لازم است پا در راه بگذارد، تلاش کند، بدود و لحظهای از پا ننشیند تا به موفقیت برسد.
کسی هم که استعداد ذاتی برای نوشتن دارد و میتواند سادهتر از دیگران دست به قلم ببرد و بنویسد، اگر تلاش مداوم را سرلوحۀ کارش قرار ندهد همین استعداد اولیه را هم میتواند بخشکاند و از بین ببرد.
اتفاقاً گاهی شرایط برای نویسندههای نوپا یا کسی که گمان میکند استعداد و مهارت لازم را ندارد، خیلی بهتر است. این فرد آگاهانهتر تلاش میکند. اصلاً بیشتر و بهتر از بقیه مسیر نویسندگی را طی میکند و برای جبران ندانستهها و نداشتههایش به دوندهای خستگیناپذیر بدل میشود.
پس بهتر است همینجا توهمات استعداد داشتن یا نداشتن را کنار بگذاریم.
درگیر کشف استعداد ماندن، بهترین دلیل برای اهمالکاری و از زیر کار در رفتن است
مثل فردی که میخواهد لذت سفر کردن به کشور محبوبش را بچشد، به هر طریقی شده زبان مردم آنجا را یاد میگیرد، با فرهنگ آن کشور آشنا میشود و هر آنچه لازم است تا خودش را در قلب این کشور بهتر جا کند، انجام میدهد. نوشتن هم همین است.
باید زبانش را یاد گرفت، دل به دل آن داد و فرهنگ نوشتاری را از بیخ و بن یاد گرفت تا بتوان هرچه بهتر در عصر نویسندگی حاضر شد و نوشتههای خود را جزئی از قلب این عصر دید.
در عصر نویسندگی، نوشتن قاعده است نه استثنا
یکوقتهایی ما حق انتخاب داریم. اجباری در کار نیست. کاری را یا انجام میدهیم یا برای همیشه پروندهاش را در ذهنمان میبندیم.
زمانهایی هم هست که اجبار داریم. نمیتوانیم قضیه را ساده بگیریم یا با خیال راحت از کنارش رد شویم.
نوشتن در دنیای امروز اجبار است نه انتخاب.
مگر اینکه انتخاب کنیم در فضای دیجیتال حضور نداشته باشیم، از رسانههای جدید استفاده نکنیم، از دنیای ارتباطات فاصله بگیریم و بهنوعی به غارنشینی پناه ببریم.
با اهمیتی که نوشتن دارد و اغلب ما بر آن واقف هستیم، بهتر است وقتی را برای کشف استعداد و این توهمات صرف نکنیم. بهجای آن میتوانیم به راههایی فکر کنیم که میتواند این مهارت را در ما تقویت کند.
میتوانیم به این فکر کنیم که چطور میشود دامنۀ لغات خود را افزایش دهیم تا پیامی که در ذهن داریم را به زیباترین و شیواترین حالت ممکن منتقل کنیم.
میتوانیم به این فکر کنیم که چطور استعارهسازی و استفاده از تمثیل و قیاس و سایر آرایههای ادبی را یاد بگیریم تا شیرینتر بنویسیم.
میتوانیم مفهومپردازی را یاد بگیریم تا مخاطبپسند و کنجکاویبرانگیز بنویسیم بهطوریکه نوشتههای ما برای خواننده درگیری ایجاد کند.
وقتی به این موضوعات فکر میکنیم، دغدغههای سادهای مثل استعدادیابی را کنار میگذاریم و حالا میتوانیم با خیالی آسوده به دنبال ماجراهای واقعی و البته جذابتر برویم مثل:
- یادگیری اصول درست خواندن
- افزایش ساعات مطالعه کردن
- تمرین و تکرار روزانه
- آشنایی با عادتهای نویسندهساز
- تمرین کلمهبرداری مداوم
- یادگیری مهارتهای ارتباطی
نوشتن، عقبگردی آگاهانه است
وقتی قلم را روی کاغذ میگذاری تا بنویسی، یا وقتی دستهایت دکمههای کیبورد را لمس میکند، تو به دنیای ذهنی خودت عقبگرد میکنی و از آنچه تا پیش از این لحظه در آن ذخیره کردهای، برمیداری تا بتوانی بنویسی.
- به دنیای کلمههایی که برای خودت ساختهای برمیگردی
- به دانش و اطلاعاتی که برای نوشتن جمعآوری کردهای
- به عقاید و باورهایی که سالهاست در تو ریشه دواندهاند
- به حرفهای ناگفتهای که مجالی برای گفتنش پیدا نکرده بودی
- به هزاران ماجرای ریزودرشتی که در ذهنت تلنبار شده و امروز مجال پیدا کردهای تا آنها را به استعارههایی دوستداشتنی تبدیل کنی تا منظورت را شفافتر بنویسی.
پس نوشتن این نیست که پیش بروی و گنجی از استعداد و توانمندی را که در سر راهت قرارگرفته با زیرکی برداری و طعم یک عمر نویسنده بودن را مزهمزه کنی.
برای نوشتن باید یکقدم به جلو و چند قدم به عقب برداری. باید با مطالعه کردن یکقدم بهپیش بروی و چند قدم عقبگرد کنی تا این خواندهها را با دانستههای قبلی درآمیزی تا بتوانی محتوای نوشتاری تولید کنی.
باید دفترچهای به همراه داشته باشی و به جلو حرکت کنی و هرلحظه و هرجا تمرین کلمهبرداری کنی و بعد، چند قدم به عقب برداری تا این کلمهها را بین افکار و عقایدت جا بدهی.
باید به جلو حرکت کنی و دنیا و اتفاقاتش را ببینی و بعد چند قدم به عقب برداری تا این اتفاقات را با آنچه تا به امروز تجربه کردهای درآمیزی تا بتوانی هضمش کنی و نتیجه را بهصورت یک متن درآوری.
نوشتن یک نیروی الهام و استعدادی ذاتی نیست که پایی برای دویدن به سمت قلههای موفقیت و شهرت به تو بدهد. سالها دوندگیهای پیش و پس لازم است تا این مهارت را در خودت پرورش بدهی.
نویسنده: ناهید عبدی
95 پاسخ
سلام من نویسندگی رو دوست دارم چون میتونم افکار احساسات و نظراتم رو بنویسم ولی حوصله نوشتن ندارم رو ندارم وقتی رمان میخوانم سریع تو ذهنم تغییر میدم به نظرتون میتونم و اینکه باید چی کار کنم برم کلاس آموزش نویسندگی
درود بر شما دوست خوبم. این حوصله نداشتن یه مورد طبیعی و ملموسه. صد البته که ممکنه خیلی سخت باشه و اگه برطرف نشه آسیبزا خواهد بود. منم خیلی وقتا دچار این بیحوصلگی میشم. توی چنین شرایطی فقط با علاقهم پیش میرم. مثلن وقتی حوصلهی خوندن کتابای تخصصی یا رمانها رو ندارم، فقط شعر میخونم. یا وقتی حوصلهی نوشتن و انتشار مطالب مهم رو ندارم فقط برای خودم آزادنویسی میکنم یا روی کاغذ یه غرنامه مینویسم. به نظرم بهترین کار اینه که توی چنین مواقعی کارهایی رو انجام بدین که نه سختن و نه فکر و انرژی زیادی ازتون طلب میکنن. جواب این سؤال هم فقط پیش خودتونه فاطمه جان. کمکم بهش میرسید.
با سلام وقت بخیر منم جعفر هستم من عاشق نویسندگی هستم
درود بر شما دوست عزیز
سلام خسته نباشید
من در مدت ها پیش تقریبا سال پیش
راحت میتونستم بنویسم،حتی توی مدرسه همه قبولم دارن برای نوشتن
اما یه مدته حالم خوب نیس،نمیتونم بنویسم
کلمات کنار هم جا خشک نمیکنن و اصلا زیبا نمیشن
جمله ها مثل قبل دلنشین نیستند و حس و حال قدیم رو ندارم
باید چیکار کنم؟
نازی جان سلام. ممنون که دغدغهی خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین. آیا این روزها آزادنویسی میکنید؟
سعی کنید از تمرین آزادنویسی بهره بگیرید تا بر این مشکل غلبه کنید. لینک نحوهی انجام این تمرین رو براتون میذارم:
کلیک کنید
سلام. من در حال حاضر چهار ساله مشغول نوشتن یک مجموعه داستانم. زمانی که 15 سالم بود خوابی رو دیدم که بلافاصله بعد از بیدار شدنم آرزوی کودکیم به یادم اومد و از همون لحظه شروع به نوشتن کردم. اما الان توی این مرحله از زندگیم خیلی تنهام. تنهایی نه به این معنی که کسی از من حمایت نمی کنه. نه اصلا. اما از نظر طرز فکر، از این نظر که ارزش ها برای من معنی دیگه ای می دند و برای اطرافیانم چیز هایی پیش پا افتاده به حساب میاند. بیشتر می تونم بگم کسی من رو توی این سالها جدی نگرفت. و من محض رضای خدا یک نفر رو کنار خودم نداشتم که اهل کتاب باشه و بگم داستان من رو بخون و نظر بده. الان قراره تا شهریور کار نوشتنم رو تموم کنم و برم سراغ ناشر. اما این روزها خیلی نسبت به خودم سختگیر شدم. و واقعا ویرایش داره اذیتم می کنه. از طرفی امیدم رو از دست دادم چون حتی کسی پیشم نبود که بخواد بگه کتابت بدرد می خوره یا نه. برای همین می ترسم سراغ ناشر برم و دست رد به سینم بزنم. اگر می شه راهنماییم کنید که آیا سایت یا جایی هست که بشه حداقل قسمتی از نوشته ها رو داد تا اونها بخونند و نظر بدند؟
سلام سارا خانم گرامی
این دقت و ظرافت، برای ویرایش لازم و حیاتیه. بهقول آقای کیهان خانجانی، بیاید اونقدری که بعد از چاپ کتابمون دنبال مخاطب برای نوشتهمون هستیم، قبلش باشیم و سعی کنیم متخصصها نوشتهمون رو بخونن.
سلام من به نویسندگی علاقه دارم اما نمیدونم چه جوری اقدام کنم نمیدونم استعداد دارم یا نه اما همیشه دوست دارم یه داستانی تو ذهنم بسازم و ادامه اش بدم ولی جایی نمینوسمشون همشون رو تو مغزم نگه میدارم کلی داستان تاحالا تو ذهنم ساختم که همین جوری مونده میخواستم بدونم میتونم پیشرفت کنم یا نه ؟
درود
مسیر رشد و پیشرفت، مسیر آسونی نیست، اما قطعاً شدنی و دستیافتنیست.
شما میتونید از مطالب رایگان و VIP (با ساخت اکانت) سایت شروع کنید.
بعضی از پستهایی که میتونه کمکتون کنه:
چگونه نویسنده شویم؟ آموزش نویسندگی با برنامهای ۱۰ هفتهای برای شروع و تمرین نوشتن
چگونه برای نوشتن وقت پیدا کنیم و در حسرت نویسندهشدن نمیریم؟
5 راهکار برای اینکه به نویسندهای متفاوت تبدیل شوید
صفحات صبحگاهی: بهترین عادت برای شروع نویسندگی
عطش نویسندگی روز به روز داره منو به نویسندگی نزدیکتر میکنه فقط نمیدونم از کجا و چطوری شروع کنم و مدرس عالی پیدا کنم راهنمایی کنید لطفا
مطالب رایگان سایت مدرسهنویسندگی میتونه راهکار خوبی برای شروع باشه.
میتونید تو وبینارهای روزانه اهلنوشتن هم شرکت کنید تا ذوقتون برای نوشتن پایدار بمونه و دانشتون در زمینه نوشتن افزایش پیدا کنه.
به نظر من کلمات در عین جذابیت و محسورکنندگی شون، میتونن مثل چاه عمیقی باشن که فرد رو در اعماق تاریکی و سرماشون غرق کنن. کسی که دنیای کلمات و زبان رو نشناسه و بخواد همینطوری واردشون بشه، بیشتر از هرکسی خودش آسیب میبینه. بازی کردن با کلمات و چیدنشون در کنار هم، نیازمند قدرتی هست که اگر نباشه، کلمات تورو بازی میدن. خلاصه که اگه هنوز خیلی با این دنیا و پیچ و خمش آشنا نشدین، به نظر من خیلی باهاش دست و پنجه نرم نکنید، چون زخماش خیلی دردناکه مدتها جاش میمونه.
درود.
تلاش، خوندن، نوشتن و آموزش دیدن میتونه مهارت افراد رو در نوشتن افزایش بده و در نتیجه، باعث شناختن دنیای کلمات و زبان بشه.
سلام خوب هستید چطور میشه با متخصصین نویسندگی ارتباط برقرار کرد و متن داستان رو براشون فرستاد تا نظرشون بگن
سلام وقتتون بخیر من چطور میتونم نویسندگی رو بطور جدی ادامه بدم؟ منظورم چاپ کتاب و مقاله و همکاری با ارگان های مختلف هست .ممنون میشم در این زمینه راهنماییم کنید😍🙏🌺
سلام اسما خانم نازنین
اول از همه لازمه قلمتون رو ورزیده کنید. پیشنهاد میکنیم با این مطلب شروع کنید: چگونه نویسنده شویم؟ | آموزش نویسندگی با برنامه 10 هفتهای برای شروع و تمرین نوشتن
من الان ۱۳ سالم است و اینجوری نیستم که بگم من یک استعداد خفته درونم است و اینجور چاخان ها 😅 بخوام راستش را بگم من تا ده سالگی نمی دونستم استعداد نویسندگی را دارم ولی تخیل خیلی قوی ای از بچگی داشتم نقاشی هم خوب می کشیدم وقتی که می رفتم نقاشی هایم را به بقیه ی افراد نشون می دادم فقط نقاشی نبود که مردم می دیدند من پشت اون چیزی که کشیدم داستانی پنهون می کردم یعنی کلا چیز هوایی که می کشیدم صرفا نقاشی نبود یک داستان پر پیچ و خم بود به علاوه از بچگی به فیلم درست کردن علاقه داشتم تا اینکه یک شب من بی دلیل گریم گرفت مامانم من را برد پیش روانشناس و او گفت مشکل از از دست دادن پدرم است 😔 ( پدرم از پنج سالگی ام من و مادرم را رها کرده بود ) خلاصه اون روانشناس بهم گفت که برو و یک نامه برای پدرت بنویس و تمام احساسات را رویش خالی کن ولی به هیچکس اون نامه را نشان نده من رفتم اون متن را برای پدرم نوشتم و آنقدر زیبا بود که آدم دلش می خواست چاپش کند ولی حیف که آن روانشناس گفت به هیچکس نشانش نده آن نامه ای که برای پدرم نوشتم مثل دارویی بود که افسردگی ام را جلا داد 🙂 از آن به بعد هر موقع از چیزی ناراحت می شدم در بارش می نوشتم و حالم بهتر می شد و بعد فهمیدم که شغل خاصی به عنوان نویسندگی است و زندگی ام از این رو به آن رو شد 🎉🥳🎉🎊 در حال حاضر دارم داستان های جالبی می نویسم که تا الان به کسی نشان ندادم ولی احتمال می دهم اگر بقیه داستان های من را ببینند خوششان بیایند 😌 تازه یکچیز دیگر من وقتی بچه بودم با اسباب بازی های داستان می ساختم و برای بقیه تعریف می کردم و بقیه هم درخواست می دادند که بازم داستان درست کنم و این خستم می کرد 😥 ولی از آنجایی که خوشم می آمد داستان درست کنم بازم براشون داستان می گفتم به علاوه فکر کنم این استعداد را از مادر بزرگم گرفتم چون او شاعر و معلم ادبیات است ، خلاصه سفره ی دام را براتون وا کردم دیگه خداحافظ.
سلام دوست عزیز
خیلی خوشحالیم که میتونیم توی این مسیر همراه شما باشیم.
اینکه نوشتن تونسته حالتون رو خوب کنه و اینکه به هنر علاقهمندید جای تشویق و تبریک داره.
براتون آرزوی موفقیت داریم.
سلام من عاشق نوشتن رمانم وقتی شروع میکنم به نوشتن یه جورایی انگاری روحم توی شخصیت اصلی داستانم دمیده میشه اون لحظه با گوشت پوست استخونم حس میکنم، توی لحظه های شاد یا ناراحت کننده باهاش ارتباط برقرار میکنم حتی برای شخصیت های فرعی رمانم سعی میکنم به واقعیت نزدیک باشن.
درود بر شما فاطمه عزیز. به شما تبریک میگم برای داشتن چنین تجربهی ناب و شگفتی. امیدوارم که این حسِ خوب را با پیوند زدن به نویسندگی خلاق، به یک مهارت جدی و آیندهساز برای خودتان تبدیل کنید. براتون آرزوی بهترینها رو دارم.
سلام خسته نباشید
من ۱۸ سالمه علاقه ی خیلی خیلی زیادی به نوشتن ونویسندگی دارم جدا از علاقه کلا وقتی مینویسم حال دلم خوبه خودمم احساس میکنم میتونم نویسنده ی خوب وموفقی بشم
خیلی برای نویسندگی ذوق و شوق دارم
تودوران دبیرستان تو چند تا مسابقه وجشنواره شرکت کردم (برای اولین بار)تو یکیشون تو منطقه سوم شدم میخواستم بدونم بعد از کنکورم از کجا میتونم شروع کنم؟؟ینی کجا برم؟چیکار کنم ؟چون واقعا نمیدونم واسه شروع جدی و حرفه ای چه کارایی لازمه واینکه درآمد نویسندگی چطوره؟؟
سلام آمنه جان. امیدوارم که حالتون خوب باشه. آفرین چقدر خوشحالم که اینقدر شوق نوشتن دارین. تنها لازمۀ رسیدن به هدفتون اینه که به چیزی که درونتون میجوشه بها بدین. سایت مدرسه نویسندگی پر از مقالههای آموزشی رایگانه. میتونین اونارو بخونین و در صورت تمایل در دورههای ما هم شرکت کنین.
سلام البته همه می توانند با تمرین نویسنده شوند اما هوش کلامی در روانشناسی یک استعداد ارثی است و همه یکسان نیستند چنانکه در شعر و شاعری یک ذوق خاص هست و هر کسی شاعر نمی شود و هر شاعری هم سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی نمی گردد
در روانشناسی زنان در هوش کلامی اغلب بهتر از مردان هستند و مردان غالبا در هوش هندسی بهتر از زنان
بازیکنان بزرگ فوتبال فراوانند اما هر بازیکنی مسی و مارادونا و پله نمیشه
زیرا در ورزشکاران استعداد ذاتی هوش حسی حرکتی یکسان نیست
البته شما شاید بخاطر بازار کاری و بازارگرمی و جلب مشتری استعداد برتر نویسندگی را انکار می کنید اما خیلی ها نویسنده و سخنران شدند اما چند نفر مثل دکتر شریعتی می توانند زیبا سخن بگویند و بنویسند
بقول حافظ شیرازی استاد مسلم سخنوری
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد
تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم
اگر باور نمی داری رو از صورتگر چین پرس
که مانی نسخه می خواهد ز نوک کلک مشکینی
تذرو پرنده خیلی زیبا و خاص و کمیابی است که بسیار شگفتانگیز است و مراد حافظ از شاهین ذوق شاعری و سخنوری ذاتی و طبعی خویش است که می تواند سخنان نغز و پرمغز و زیبا و شگفت انگیز را شکار کند.
بله همه استعداد اولیه نوشتن دارند اما چند نفر می توانند حافظ شوند
سلام.16 سالمه و اصلن تو حال و هوای نوشتن و نویسندگی نیستم کلن:)( بی حوصله نصفه شبی سریع میرم سر اصل مطلب🥴) ولی تا دلتون بخواد تخیییییییللللل…انقدر داستانای جذاب میاد تو ذهنم کف میکنم… ولی برای نوشتنشون اصن اماده نیستم چون هم سنم کمه و اصلن تو این فازا نبودم( کنکور و اینها دیگه) میخوام بدونم ذوق و قریحه ی من تا 17 سالگیم میمونه یا همه داستانام یادم میرن؟
مثلن یه داستان که اخیرا به ذهنم رسیده اینه که داخل ی باغچه قدیمی و بزرگ پر از بوته گلهای قشنگ، روح گل رز که بزرگترین بوته رو داره یروز خسته میشه و میپره بیرون و گرده افشانی انحصاری باغچه رو بسپره به ی گل دیگه…میگرده تا بوته گل کوچیکی رو پیدا میکنه که بخاطر نور کم افتاب نمیتونسته اونطور که باید گل بده…گل رز و اون ی قرار میذارن و …
یا یکی دیگش که فک کنم محشرتره، داخل ی سرزمین خیالی ی دختر به نام مستعار دختر طوفان میخواد زندگیشو وقف درمان پدرش و بدست اوردن ی قلب معجزه اسا در ارتفاعات بلند اسمون سبز سرزمینش بشه، اون قلب در واقع نماد خورشید خودمونه، با گذشت ماجراجوییش میفهمه اون قلب برای پادشاه سرزمینه، اونو کنار میزنه و با قدرتش بقیه رو به کار میگیره اما داخل جلد دوم بهش خیانت میشه داخل جلد سوم باز اونجا رو پس میگیره…نکتش اینه تا اخر داستان اسمشو نمیدونیمlol حتی همین الانم یهویی شد نوشتمش…بنظرتونم برم تو کار نویسندگی؟
اسکی نرید به قران😂💔 همین الان قوه تخیلم قد میده ی پنج شیش تای دیگه بسازم/ داستان گلهارو از زل زدن به گل های سفره ی غذا به ذهنم رسید/راستی من تو هر تصویر بی صورتی، ی صورت یا شکل میبینم مثل دیدن صورت های زیبا داخل کاشی یا دیوار حموم یا گل های سفره و اینها/ استعدادی ام بوخودا😂😂/سفره ی دلمو باز کردم هوف😐💔
سلام دوست خوشذوقم. خوبین؟ ای جان به هیچوجه پرگویی نکردین بلکه من خیلی لذت بردم از صحبتاتون❤️
من به عنوان یک دوست پیشنهاد میکنم مانعی جلوی علاقه و مهارتی که درونتون میجوشه ایجاد نکنین. اینکه میگین سنم مناسب نوشتن نیست، اشتباهه. ما توی مدرسه نویسندگی دوستانی داریم که ۱۲ یا ۱۳ سالشونه اما پیشرفت کردن و موفق شدن، چرا؟ چون به علاقهشون بها دادن. نظر من اینه علاقهتون رو جدی بگیرید و به بعد موکولش نکنید. مطمئن باشین بهترین نتیجههارو میگیرین. موفق باشین🦋
سلام.خیلی ممنونم از پاسختون❤
به نظرم برای افرادی که فکر می کنند استعدادی ندارند نویسنده شدن خوبه اما باید نکات یک نویسنده خوب را رعایت کنند هر بار وقتی سه خط می نویسی سعی کن دوباره از اول مرور کنی و جاهایی که فکر میکنی کلمات اشتباه هستن یا جاه درستی بکار نرفتن رو اصلاح کنی این یعنی تو می تونی یک نویسنده خوب بشی
درود
زنده باد.
کاملا درسته.
ممنون از همراهی شما
چقدرم جدی گرفتم😅😅😅همه با استعداد شد همینجوری الکی تست رو انجام دادم فکر کردم نتیجه های مختلفی میده
من مساوی شدم😕الف و ب
سلام
من بهاره هستم ۳۷ ساله.
نوشتن برام راحته.وقتی بقیه برای نوشتن یه مطلب به سختی و ناراحتی می افتند ،من حق مطلب رو ادا کردم و از نوشتنم لذت بردم.
دایره لغات و مطالعه ام هم خوب هست.
انتخاب موضوع برام بسیار سخته.نمیدونم از چی بنویسم. و موقع نوشتن حجم زیادی از کتاب های خونده شده ام میاد توی ذهنم.
مطلب کوتاه زیاد نوشتم.
مدتی شعر میگفتم.
ممنون میشم راهنمایی کنید.
سلام بهاره عزیز
نمیشه دربارۀ این موضوع یه چیز کوتاه و قطعی گفت، چون باید خیلی چیزها بررسی بشه.
اما در کل شاید وبلاگنویسی بتونه براتون مفید باشه. چون بهتون نظم ذهنی میده.
اگر دوست داشتید این مطلب رو بخونید: وبلاگ نویسی
گاهي اوقات حس ميكنم من يك نويسنده بالقوه هستم كه كائنات اين رسالت رو به روح تشنه ام الهام كرده 🙂 وقتي مينويسم انگار توي يك سياهچاله قرار گرفتم ، از زمان و مكان فارغ ميشم، انگار در اين جهان به خواب ميرم و در عالم خلسه چشمام رو باز ميكنم .من اولين داستان كوتاهم رو در ٥ سالگي تعريف كردم ، داستاني راجع به عشق ماه به خورشيد 🙂 داستانم اونقدر زيبا بود كه توي چندين تا از مجلات چاپ شد . باورش سخته اما من حتي قبل از اينكه بدونم شغلي به نام نويسندگي وجود داره گرايش روحم به نوشتن رو حس كردم ؛ اواسط اولين سال از تحصيلم بود كه نوشتن رو به طور رسمي و به قلم خودم شروع كردم، بعنوان يك بچه ي هفت ساله توي أوقات فراغتم بي وقفه مي نوشتم و نوشته هام رو توي مجلات چاپ ميكردن. ايده هاي خاص و منحصر به فردي داشتم و هميشه دارم به همين خاطر تا الان كه هجدمين سال از نفس كشيدنم هست ، چندين كمد از دست نوشته هام دارم كه توسط هيچكس خونده نشدن اما خيلي از أونها شاهكار تمام عيار هستن 🙂 اين داستان نويسندگي من بود و اينكه چطور به طرز غير قابل باوري با نويسندگي رشد كردم و انس گرفتم. اميدوارم و به بلنداي قامت اميد ، مطمئنم كه روزي همه جهان منو خواهند شناخت و با كتابهاي فلسفي من فلسفه و منطق رو خواهند اموخت 🙂 اين شعار منه : هركاري كه كردم براي آمدئو كردم 🖌
افرینموفق باشی
سلام من یه دختر ۱۱ ساله هستم الانم دارم یه رمان مینویسم که ۴۲ ص ازش نوشتم میخواستم بگم من دوست دارم این کتابم چاپ بشه اما از یه نظر دیگه میگم شاید انقدر خوب نباشه که خیلیی ها بتونن بخوننش برای من همین میخواستم یه کانالی رو معرفی کنید که بتونن این کتابمو بخونن کتابم یه رمانه
ممنونم💗
سلام دوست عزیز
شم میتونید خودتون کانال ایجاد کنید برای رمانتون. توی تلگرم هم بگردید شاید گروهها و کانالهایی باشند که در همین جهت فعالیت دارند.
رمانتو کجا میتونم بخونم
سلام چجوری باید از نوشته هامون کسب درامد کنیم
سلام نفیسه گرامی
بهترین کار اینه که برای یادگیری تولید محتوا وقت بذارید.
این مطلب میتونه راه و روش این کار رو بهتون یاد بده:
اموزش تولید محتوا
چطور رمانی که نوشتم رو در دست عموم بزارم
سلام
میتونید وبلاگ بسازید یا در شبکههای اجتماعی منتشر کنید.
دربارۀ وبلاگنویسی این مطلب رو بخونید:
آموزش وبلاگ نویسی
میتونی خودت بری خونه عموت یا برای محل کار عموت، یا صبر کنی وقتی خود عموت اومد خونتون، بدی دستش 😁
سلام.
نوشتن برای من وسیله ای برای حرف های نگفتمه به خدا وگاهی به خودم.
من کم حرف میزنم در کل حتی با خانواده ام . لطف خدا بود که یه زمانی فهمیدم می تونم بنویسم واولین وبیشترین نوشته هام حرفام ودردودلام با خداست . گاهی اوقات نوشته هایی با کلمات پیچیده وخط مشق پیچیده ای مینویسم که اغلب خواننده می فهمد نوشته خوبی است ولی نمی تواند آن را صرفا در بار اول کامل بفهمد . به نظر خودم نوشته هام ونوع دیدگاهم به جهان اطرافم کاملا متفاوت هست . من 17 سال سن دارم ولی وقتی پیش میاد که با کسی حرف بزنم ناخودآگاه حرفای عجیبی میزنم که طرف مقابلم تعجب می کند .نوع نوشتار من از نظر اطرفیانم عجیب هست ،و اغلب به خاطر سنم این حرف ها را در عمق فهم من نمی دانند . تا کنون به لطف خدا تواسته ام در چند مسابقه ورقابت نویسندگی حائز رتبه و مقام شوم ولی هدف من ازنوشتن این نیست . هدم ازنوشتن تسلی افکار و روح خودم وخوانندگان است که پس از خواندن کمی از درد ها وروح زخمی شان را بهبود ببخشم . شروع نوشته های من عمدتا بیان احساسات ودرد هاست ودر طی نوشته هام این احساسات ودرد هارا به کلمات مرهم می زنم.
برای به اشتراک گذاشتن متن ها آیا سایت ویا بستری هست که بتوانم آن هارا به اشتراک بگذارم ونظر افراد صاحب نظر را مشاهده کنم . لطفاً هرچه سریع تر پاسخ دهید . باتشکر از وقتی که گذاشتین. یاعلی
سلام رضا جان
خیلی عالیه که تو این سن اینقدر جویا و چویا هستید.
این مطلب میتونه برای شما مفید باشه:
وبلاگ نویسی
سلام ممنون از سایت خوبتون من الان نویسنده هستم.
من یک سوال داشتم:میخواستم قواعد نوشتن رمان تاریخی برای نو جوانان به چه صورته؟
سلام
نگارش رمان یه سری قواعد ثابت داره که در سلسله مطالب زیر میتونید با برخی از اونها آشنا بشید:
اصول نوشتن رمان
اما برای اینکه بتونید رمان تاریخی نوجوان رو بهتر بنویسید باید کارهای مشابه رو مطالعه کنید تا با زبان این حوزه آشنا بشید.
من ۱۳ سالمه ایده هام بیش از حد زیاده عاشق رمانم کتابم عاشق خوندنم ولی وقتش رو ندارم تخیلاتم خیلی قویه نوشتن رو دوست دارم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم بعضی جاها شخصیتیای داستانم باهام درگیرن و این باعث عصبانیتم میشه و حذف اون ایده چیکار کنم؟
سلام
این مطالب میتونه براتون مفید باشه:
نوشتن رمان