در نمایشنامۀ مرغ دریایی چخوف، تریگورینِ نویسنده رو به نینا میکند و از رنج نوشتن اینگونه میگوید:
«وقتی یک نفر شب و روز به جز ماه به هیچچیز دیگری فکر نکند، کمکم یک خیال ثابت، خیال ماه، تمام زندگیاش را دربرمیگیرد. من هم برای خودم یک ماه دارم، شب و روز گرفتار یک فکر ثابتم: اینکه باید بنویسم، باید…
هنوز یک داستان را تمام نکرده دومی را شروع میکنم، بعد سومی را، چهارمی را، بدون وقفه مینویسم. اینجا ابری میبینم که مانند یک پیانوی باز و بزرگ است. به خودم میگویم باید در داستانم از ابری که در آسمان شناور است و مانند یک پیانو باز و بزرگ است حرف بزنم.
بوی گل آفتابگردان میآید. بهسرعت یادداشت برمیدارم. بوی تند و نفرتانگیز، رنگ یک بیوهزن. میبایستی اینها را برای توصیف غروب تابستان بیاورم.
بهسرعت به تئاتر یا ماهیگیری میروم. تنها به این خاطر که استراحت کنم، خودم را فراموش کنم. ولی نه، یک موضوع جدید مثل گلولۀ آهنی به مغزم میخورد، دوباره به سمت میزتحریر میکشاندم باید باز با شتاب بنویسم، بنویسم و همیشه اینطور است.»
نوشتن زیباست؛ اما به همان اندازه هم سخت است. فرقی نمیکند داستان کوتاه بنویسی یا رمان یا متنهای غیرداستانی.
برای خوب نوشتن باید یک نویسندۀ تماموقت باشی.
رماننویس بیشتر از آدمهای معمولی زندگی میکند چون نیاز به سوژههای دستاول و دقیق دارد. پس باید دقیقتر ببیند، هدفمندتر گوش کند و در کل، بیشتر زندگی کند.
کسی که هرروز مشقِ نوشتن نمیکند هم میتواند بنویسد، اما سرنوشت چیزی که مینویسد مانند میلیونها نوشتۀ دیگر، قرار گرفتن در زبالهدان کتابها یا زبالهدان فکر و اندیشۀ دیگران است.
در ضمن میشود بدون یادگیری اصول و قواعد نویسندگی هم به نوشتن رمان فکر کرد اما این کار مثل اختراع دوبارۀ چرخ است. زمان شروع رماننویسی را میشود از سال 1650 و با انتشار دن کیشوت در نظر گرفت. وقتی بارها و بارها در طول چهارصدسال رماننویسهای مختلف این مسیر را طی کردهاند و قواعدش را دستهبندیشده در اختیار ما قرار دادهاند، چه لزومی به آزمونوخطاهای بیهوده است؟
درست است که با مطالعه کردن دربارۀ قواعد و اصول نویسندگی کسی به یک نویسندۀ چیرهدست تبدیل نمیشود اما نمیتوان بدون گذار از این مرحله هم انتظار رشد واقعی در زمان مناسب را داشت.
یادگیری اصول و قواعد رماننویسی، شرط کافی برای خوب نوشتن نیست اما شرط لازم است.
با این مقدمه برویم سراغ یادگیری مهمترین اصول نوشتن رمان.
در اینجا شما با سه مرحلۀ کلی نوشتن رمان آشنا میشوید:
مرحلۀ اول: آمادگی برای نوشتن رمان
مرحلۀ دوم: نوشتن رمان
مرحلۀ سوم: بعد از نوشتن رمان
هرکدام از این مراحل سهگانه سرنوشت قسمتی از رمان را شکل میدهد و در کل مدل ذهنی رماننویس را برای خلق یک اثر استاندارد و مردمپسند تعریف میکند.
مرحلۀ اول: آمادگی برای نوشتن رمان
چرا نوشتن رمان؟
وقتی از شما بپرسند «برای چه میخواهی رمان بنویسی؟» اولین چیزهایی که به ذهنت میرسد چیست؟
اغلب کسانی که به نوشتن رمان روی میآورند در جواب خواهند گفت: «برای رسیدن به موقعیت بهتر، شهرت، پول».
متأسفانه باید گفت این طرز فکر میتواند به بزرگترین مانع نوشتن تبدیل شود. وقتی بنای نویسندگی بر رسیدن به شهرت و ثروت ساخته میشود نویسنده انتظارات غیرواقعی از خودش پیدا میکند، برای رسیدن به نتیجه عجله میکند، تواناییهایش را در نوشتن فدا میکند و چیزی را مینویسد که به نوشتههای زرد نزدیک باشد تا شاید با اقبال بیشتری مواجه شود و او را سریعتر به هدفش برساند.
ممکن است محصول جانبی نوشتن، رسیدن به شهرت و موقعیت بهتر مالی و اجتماعی باشد اما نمیتوان این موارد را هدف اصلی دانست.
انگیزۀ نوشتن رمان باید درونی باشد تا نویسنده را به جایگاه برتری برساند. مهمترین انگیزۀ درونی، عشق به نوشتن و احساس نیاز به گفتن آن چیزی است که درون فکر نویسنده وجود دارد و هرلحظه منتظر است تا خلق شود.
از طرفی باید گفت که هنوز کتابهای داستانی در بازار نشر با استقبال نسبتاً خوبی مواجه میشوند. مشروط بر اینکه خواننده با چیزی متفاوت از آنچه تاکنون بوده است مواجه شود.
پس شرط ابتدایی برای وارد شدن به چنین بازاری، متفاوت نوشتن است. آنچه این تفاوت را ایجاد میکند عشق به نوشتن و تلاش برای نوشتن از عمیقترین دغدغههای درونی است.
نقش استعداد در نوشتن رمان
«من ده سال از عمر نویسندگیام را به خاطر یک دروغ بزرگ تلف کردم. در دهۀ بیستسالگی، از خیر رؤیای نوشتن گذشتم چون میگفتند نویسندگی آموختنی نیست. میگفتند نویسندهها از شکم مادر، نویسنده به دنیا میآیند.»
جیمز اسکات بل چندین سال از عمرش را به پای این دروغ از دست داده است پس دیگر لازم نیست من و شما هم چنین توهماتی را باور کنیم.
نویسندگی به استعداد نیاز ندارد.
چه کسی میخواهد به شما بگوید که استعداد نوشتن دارید یا نه؟
آیا متر و معیاری برای سنجش استعداد نویسندگی وجود دارد؟
البته که وجود ندارد.
در ضمن این را هم باید بدانیم که همۀ ما قدری استعداد نوشتن داستان را داریم.
همۀ ما داستاننویس هستیم. وقتی چشمهایمان را میبندیم و صحنهای از زندگی را در ذهن خودمان خلق میکنیم، برای اطرافیانمان دیالوگهایی میآفرینیم و تصور میکنیم که آنها دارند این دیالوگها را میگویند.
ما حتی در خواب هم برای خودمان داستان تعریف میکنیم.
ذهن همۀ ما قصهگو متولد شده است. ما هرروز چندین و چند قصه برای خودمان میبافیم، با آنها خوشحال میشویم یا از فرط ناراحتی با این قصههای خیالی گریه میکنیم.
وقتی نوشتن، یک استعداد ذاتی نباشد پس مهارت است؛ یعنی چیزی که میشود آن را با تمرین و تکرار فراگرفت. اینجاست که نقش کلاسهای نویسندگی پررنگ میشود.
قرار نیست این کلاسها فرمولی جادویی برای نوشتن رمان را تجویز کنند اما یک کلاس خوب نویسندگی میتواند راه را از بیراهه جدا کند، اصول را یاد بدهد و شما را از آزمونوخطاهای بیهوده نجات بدهد.
این جملۀ طلایی از سامرست موام را فراموش نکنید:
«رماننویسی سه فرمول بیشتر ندارد اما متأسفانه هیچکسی نمیداند این فرمولها چیست.»
مدل ذهنی رماننویس
الیزابت گیلبرت که نویسندهای موفق و جهانی است نگاهش را در مورد شغل نوشتن اینگونه توصیف میکند:
«من همیشه احساس کردهام اینکه از خلاقیتتان انتظار داشته باشید که بهطور منظم به شما چک دستمزد بدهد، خیلی بیرحمانه است.
من تمام مدتی که در حال تمرین نویسندگی بودهام، شغل داشتم. حتی بعد از اینکه کتابم چاپ شد شغلم را رها نکردم چون نمیخواستم مسئولیت هزینههای زندگی را به دوش نویسندگی بگذارم. چون میخواستم خلاقیتم را امن و آزاد نگه دارم.
من همیشه بهسختی کار کردهام تا خلاقیتم امن و آزاد بازی کند. این کار باعث شد من حامی خودم باشم.»
همۀ نویسندهها باید حامی خودشان باشند تا خلاقیتشان مجالی برای بروز پیدا کند.
- بهعنوان یک رماننویس باید قبل از هر چیز به خودتان اعتماد داشته باشید. ایمان داشته باشید که خلاقیت لازم برای نوشتن را دارید.
باید ارادهای قوی داشته باشید تا از عهدۀ روزهایی که هیچچیزی در ذهنتان وجود ندارد و بهاصطلاح دچار خشکطبعی شدهاید رهایی پیدا کنید. دارا بودن ارادۀ قوی به شما کمک میکند تا از عهدۀ ناملایمات این کار برآیید و بتوانید خلوت خوبی برای نوشتن ایجاد کنید.
اگر به خودتان ایمان نداشته باشید وقتی با سختی نوشتن مواجه میشوید ممکن است جا بزنید و برای همیشه از خیر نوشتن بگذرید.
- بهعنوان یک رماننویس لازم است استقلال فکری داشته باشید. شما اصول و قواعد نوشتن را یاد میگیرید تا آن فکر منحصربهفردی را که در ذهنتان هست به بهترین شکل روی کاغذ بیاورید.
- یک رماننویس باید شامهای حساس داشته باشد. باید به هر چیز و هر کسی بهعنوان یک سوژۀ خوب برای نوشتن فکر کند. بهترین رمانها آنهایی هستند که از دل اتفاقات روزمره بیرون میآیند. مردم با این نوشتهها همذاتپنداری میکنند.
برای اینکه توانایی نوشتن رمانهای همدلانه را در خودتان تقویت کنید، لازم است نویسندهای تماموقت باشید. با شامهای حساس، هر چیزی را در اطرافتان به خوراک نوشتن تبدیل کنید و از هر اتفاقی یک سوژۀ جدید بسازید.
- ممکن است این سؤال برایتان پیش آمده باشد که درستنویسی مهمتر است یا زیبانویسی؟
به عبارتی، مهارت داستانگویی مهمتر است یا ادبیات رماننویسی؟
بهعنوان یک رماننویس باید یک داستانگوی ادیب باشید؛ یعنی هم محتوای خوبی داشته باشید و هم بتوانید این محتوا را به درستترین و شفافترین شکل ممکن منتقل کنید.
اینجاست که به اهمیت خواندن و نوشتن بهطور همزمان پی میبریم.
یک رماننویس برای اینکه بتواند مهارت فارسینویسی و درستنویسی را در خودش تقویت کند باید برنامۀ مطالعاتی منظم داشته باشد و با خواندن متنهای خوب و استاندارد به شیوۀ درستنویسی پی ببرد. در کنار این موضوع باید مهارت داستانگویی را با زیاد نوشتن و تمرین نویسندگی تقویت کند.
- فاکنر میگوید: «نویسندگی، 99 درصد ذوق، 99 درصد انضباط و 99 درصد کار و کوشش است.»
مثل هر کار جدی دیگری باید به رماننویسی هم بهعنوان یکی از اولویتهای زندگی نگاه کنید تا بتوانید در آن موفق شوید. ممکن است مجبور باشید از خیلی از تفریحات یا روابط خودتان بگذرید تا داستانی را تمام کنید. ممکن است مجبور شوید اتاقی یا مکانی بهدور از شلوغی مهیا کنید و ساعتها در تنهایی در آن بنویسید. همین جدیت است که باعث تولید یک اثر خارقالعاده میشود.
- تولستوی میگوید: «من زیاد کتاب میخوانم و کم مینویسم. این غلط است. فلان نویسنده برعکس، زیاد مینویسد و کم میخواند. این هم غلط است.»
باید بین نوشتن و خواندن تعادل برقرار کرد؛ اما فراموش نکنید که شرط لازم برای تبدیل شدن به یک رماننویس حرفهای رمانخوانی حرفهای است.
مطالعۀ جدی هر رمان میتواند یک کلاس نویسندگی باشد. همینطور که نوشتن هر متن کوتاه و انتشار آن روی وبلاگ یا وبسایت میتواند بهترین مشق نوشتن رمان باشد.
- کمالگرایی در نوشتن یعنی چه؟ یعنی فکر کنید میخواهید بهترین اثر عالم را خلق کنید؛ یعنی اینقدر وسواس به خرج بدهید تا آخر از خیر نوشتن رمان بگذرید.
کمالگرایی در نوشتن رمان میتواند فلجکننده باشد و برای همیشه دستنوشتههایتان را در کشوی اتاقخوابتان نگه دارد. فراموش نکنید که شما قرار نیست بهترین اثر عالم را خلق کنید.
برای نوشتن بهترین رمان هم به کسی تعهد ندادهاید. شما مینویسید تا دستتان برای نوشتن بهمرورزمان قوی شود. نوشتن دائمی بهترین راه برای تبدیلشدن به نویسندهای حرفهای است.
ابزارهای نوشتن رمان
میگویند معروفترین رماننویسها روزی سه صفحه مینوشتند. این یعنی سالی تقریباً نهصد صفحه و اگر یک حد متوسط را در نظر بگیریم یعنی نوشتن سه رمان در سال.
اما در واقعیت چقدر این اتفاق میافتد که سه رمان درجهیک در سال نوشته شود؟ خیلی کم. چون فقط نوشتن نیست. نوشته نیاز به بازنویسی و ویرایش و اصلاح دارد.
اما چیزی که باعث موفقیت رماننویس میشود مدیریت زمان برای نوشتن است. وقتی یک زمانبندی خاص را برای روزهای متوالی در نظر میگیرید و به آنها متعهد میمانید، احتمال اینکه بعد از یک سال بتوانید روی کامل شدن یک رمان خوب حساب باز کنید زیاد میشود.
ببینید چه مواقعی از روز خلاقیت شما بیشتر گل میکند. در آن ساعتها شروع به نوشتن کنید و با خودتان قرار بگذارید که مثلاً همان سه صفحه در روز را بنویسید. محیط نوشتن را هم طوری تغییر دهید که به این تعهد شما لطمه وارد نکند؛ مثلاً از اطرافیان بخواهید در ساعتهای نوشتن، شما را تنها بگذارند یا جای خاصی را برای نوشتن تدارک ببینید.
در را قفل کنید، پردهها را بکشید، هر صدای اضافی را حذف کنید، تلفن را از خودتان دور کنید، اینترنت را قطع کنید و بنشینید و بنویسید.
- برای نوشتن با دست راحتتر هستید یا اینکه تایپ کنید؟ فکر میکنید کدام روش بهتر است؟
روش خوب و بد نداریم. هرکدام از این روشها مزیتهایی بر دیگری دارد. مثلاینکه در نوشتن با دست، شما تمرکز بیشتری دارید و مرتب به غلط یا درست تایپ کردن فکر نمیکنید. از طرفی تایپ کردن ممکن است سرعت شما را در نوشتن بیشتر کند یا حس بهتری به شما بدهد. یا اینکه پیدا کردن نوشتههای قبلی با یک سرچ کوچک امکانپذیر است اما در نوشتههای دستی ممکن است مجبور شوید صدها کاغذ را زیرورو کنید.
اما نوشتن با قلم و کاغذ از این نظر میتواند ارجحیت داشته باشد که شما تحت هر شرایطی میتوانید بنویسید. در مترو، در تاکسی، وقتی برای گردش با خانواده بهجایی رفتهاید. محدودیت نوشتن را حذف میکند و اجازه میدهد با هر سرعتی که میخواهید بنویسید.
خودتان را به روش خاصی محدود نکنید. هر ابزاری را امتحان کنید. اصلاً میتوانید بهصورت ترکیبی از کاغذ و تایپ کردن کمک بگیرید. ببینید با کدام روش ارتباط بهتری برقرار میکنید همان را انجام دهید.
- هاکسلی میگوید: «رماننویس به خلاقیت مداوم نیاز دارد نه خلاقیتِ لحظهای.»
پس خودتان را مدام خلاق نگه دارید. دفترچه یادداشت ابزاری است که بسیاری از رماننویسها از آن استفاده میکنند تا هر زمان ایدهای به ذهنشان رسید سریع آن را شکار کنند و دربارهاش بنویسند.
ضبطصوت ابزاری خلاقانه برای نوشتن است. میتوانید خیلی از بخشهای رمان را بهجای نوشتن، بگویید.
میتوانید هر آنچه را به ذهنتان میرسد بگویید و سر فرصت آنها را روی کاغذ یا کامپیوتر پیاده کنید.
- کنار تختخواب خود همیشه قلم و کاغذ آماده داشته باشید. خیلی از الهامات قبل از خواب یا حتی وقتی خواب هستید به ذهنتان میرسد. باید سریع آنها را ثبت کنید وگرنه پر میکشند و وارد ذهن دیگری میشوند.
کیت هرمان میگوید: «همیشه نیمهشبی از خواب میپرم تا طرح صحنهای را که در خواب دیدهام بنویسم. بیشترین الهامات برای من در خواب اتفاق میافتد.»
شاید برای شما هم چنین باشد و اگر تا امروز به این الهامات پی نبریدهاید، شاید دلیلش این باشد که ابزار لازم را کنار دستتان نداشتهاید. این کار را بکنید و جایی برای الهامات شبانه هم باز کنید.
قسمت دوم: چگونه یک رمان بنویسیم؟ | راه و روش نوشتن رمان
قسمت سوم: آموزش نوشتن رمان | باید و نبایدهای رماننویسی
نویسنده: ناهید عبدی
141 پاسخ
با نهایت احترام و سپاس
محتوی عالی بود .
من یه سوال دارم .. تعداد شخصیت های مجاز توی رمان حداکثر چندتان؟
سلام دوست عزیز
بستگی داره هدف شما از نوشتن رمان چیه. مهمتر از تعداد شخصیتها انسجام خط سیر داستان شماست. اینکه وجود هر شخصیت به یکپارچگی داستان لطمه نزنه.
پیشنهاد میکنم رمانهای خوب بخونید و سعی کنید با تمرکز روی شخصیتپردازی رمانهای مختلف به معیارهای شفافتری برسید.
من رمان خوندن بهم آرامش میده
برای همین دوست دارم رمان خودم رو
بنویسم….
سلام من چند وقتیه شروع به نوشتن رمان کردم تازه گیا یه رمان فانتزی شروع کردم ولی انتخواب و پیدا کردن اسم مکانها یا اسم اشخاص و چیز های افسانه ای برام سخته و نمیتونم پیدا کنم
و دغدغه دیگه من اینه که چون من دختر آرومی هستم نمیتونم شخصیت نقش اصلی رو عوض کنم دلم میخواد نقش اصلی شیطون و پر جنب و جوش باشه میخوام داستانم بعضی قسمت هاش خنده دار باشه اما طوریه که انگار شخصیت خودمو تو داستان میارم و نمیتونم شخصیت جدیدی خلق کنم که برعکس خودم باشه و پر حرف باشه (من پر حرف و شیطون نیستم اما میخوام شخصیت نقش اصلی اینجوری باشه ) به نظرتون مشکل از شخصیت خودمه و به عنوان نویسنده نمیتونم چیزی که خودم زندگی نکردم و تجربه ش رو ندارم و حرفی که تو عمرم نزدم رو تو داستانم بیارم ؟
مطمعنم منظورم و نرسوندم ولی به هر حال دغدغه ام رو نوشتم
سلام دوست عزیز
دغدغهی شما برای جدی نوشتن قابل تحسینه.
پیشنهاد میکنم با مطالعهی رمانهای خوب شروع کنید. تمرین روزانهی نوشتن و آشنایی بیشتر با زبان و ادبیات فارسی هم بهتون کمک میکنه تا در بلندمدت از این دغدغهها عبور کنید.
من خیلی دوست دارم رومان نویس یا داستان نویس شوم. اما خیلی تلاش میکنم زود خسته میشوم.
جناب رضایی لطفن برامون با جزئیات بیشتری از این دغدغهتون بگید تا بتونیم کمکتون کنیم.
بنظر من قسمت رفتن به زباله دان معنایی نداره لازم نیست همیشه در حال نوشتن باشی تا بتونی خوب بنویسی بنظر من همین که بدونی مخاطب چی میخواد و داستانت جالب باشه و جزئیاتو رد نکنی (مثل ۹۰ درصد فیلمنامه های اخیر) چیزی که مینویسی نتیجه قشنگی خواهد داشت
درود.
هر ارائهای، نیاز به تمرین داره. یک ورزشکار برای اینکه بتونه به مرحلۀ مسابقه و مدالآوری برسه، باید تمرین داشته باشه و خودش رو ورزیده کنه. همونطور که یک نویسنده، برای اینکه بتونه قلم روونتر و جذابتری داشته باشه، تا «داستان جالب» بنویسه، باید تمرینات نوشتاری انجام بده و آمادگی کسب کنه.
سلام و عرض ادب
ممنون از مطالب خوبتون و تشکر از نظرات دوستان. برایم مفید بود
درود بر شما نسرین جان. خوشحالم که مطالب براتون مفید و کارآ بوده. شاد و کامیاب باشید.
سلام جناب. ببخشید یک سوال داشتم. موضوعی غیربومی برای نوشتن در نظر دارم. ولی بیشتر نظرم روی داستان بلند هست تا رمان. چگونه خودم را تطبیق بدم با غیربومی بودن آن؟
سلام دوست خوبم. به نظرم شما باید نسبت به فرهنگی که قصد نوشتن ازش رو دارین تحقیق کنین. این تحقیق میتونه تحقیقات میدانی باشه، دیدن مستند باشه و یا حتی قرار گرفتن در محیط. براتون آرزوی موفقیت میکنم.
سلام وقت بخیر
به نظر شما برای نوشتن رمان و داستان بلند خوب باید اول زیاد داستان کوتاه نوشت؟
یا داستان کوتاه تاثیر محسوسی نداره؟
سلام زهرای نازنین. وقتتون بخیر.
زهراجان درسته که هم داستان کوتاه و هم رمان، داستانی رو روایت میکنن؛ اما شیوۀ پرداخت و نوشتن هرکدومشون متفاوته. برای همین اگر دغدغۀ رماننویسی داری، پیشنهاد میکنم با آموزشهای مربوط به رماننویسی پیش بری و همزمان با آموزش و مطالعه، متنهای نمونهای هم برای خودت بنویسی. اینطوری هم دستت برای نوشتن گرم و قلمت ورزیده میشه و هم اطلاعاتت تکمیل میشه. بازم اگر سؤالی بود درخدمتم.
بله متوجه شدم.
ممنون از راهنماییتون.
ممنون مفید بود کمکم کرد
اما خب به دیدگاه من خیلی نمیشه برای چگونگی نوشتن پاسخ صحیحی داد هر طور که بنویسی خوانده میشود به نظر من مخاطب شناسی تاثیر بیشتری داره
ولی درکل ممنون
سلام خسته نباشید.
عذر میخوام من خیلی استعداد نویسندگی دارم جوری ک الان چندین تا رمان های خیلی قشنگ تایپ کردم هیچ کدوم هم ابکی نیست
من 15 سالمه و فکر میکنم سنم خیلی کمه برای اینکه بخوام نویسنده بشم راستش به هرکی میدم رمان هامو بخونع باورش نمیشه اینارو من نوشتم چون من و خیلی بچه میبینن
ولی من واقعا علاقه و استعداد دارم وقتی مینویسم به این فکر نمیکنم که یه روزی قراره با این نوشته ها ثروت یا شهرت بدست بیارم من اینا برام مهم نیست من فقط دلم میخواد احساسی که روی برگه میارم خونده بشه دلم میخواد رمان هایی که مینویسم خواننده خوشش بیاد…..من وقتی مینویسم با صحنه های غم انگیزش گریه میکنم یا با صحنه های شادش میخندم دلم میخواد خواننده هم همین احساس بهش دست بده….
از نظر شما من سنم کمه برا نویسنده شدن…یا کسی بخاطر سنم رمان هامو جدی نمیگیره یا چاپ نمیشه….؟ممنون میشم راهنمایی کنید.
درود کیانا جان
بهخاطر موضوع سن متوقف نشید. مهم جدیت شماست.
ما تو دوره نوجوان درخدمت دوستانی با این رنج سنی هم بودیم که نهتنها ضعفی در عملکردشون نیست، بلکه گاهی خیلی نثر زیباتری هم دارند.
سلام خریدار رمان چاپ نشده هستم.
سلام دوست عزیز، ترتیبی در این خصوص متصور نیست. خیلی از نویسندگان مطرح با داستان کوتاه شروع کردند، برخی هم نه. مثل هاروکی موراکامی و اولین کتابش «به آواز باد گوش بسپار»
خوبی داستان کوتاه اینه که با توجه به فضای محدودش برای نویسندگان جوان راحتتره، به نوعی در روند قلمفرسایی به شما خیلی کمک میکنه. فراموش نکنید در مسیر نوشتن، هر چیزی بنویسید بهتر از ننوشتن است. پس داستان کوتاه یا همان ابتدا رمان، هر دو عالیه.🌻
بسیار عالی و مفید هست متشکر بابت به اشتراک گذاری معلومات مفیدتان
ممنون، خیلی مفید بود.
عالی بودخیلی کمکم کردممنون.
اینکه نوشته برخی به نظرتان بدرد زباله دان می خورد خیلی عجیب بود راستی چرا چنین فکر می کنید ؟
درود
شاید اگر به ابتدای جملهای که این کلمه در اون قرار گرفته دقت کنید متوجه دلیل این طرز فکر بشید:
کسی که هرروز مشقِ نوشتن نمیکند هم میتواند بنویسد، اما سرنوشت چیزی که مینویسد مانند میلیونها نوشتۀ دیگر، قرار گرفتن در زبالهدان کتابها یا زبالهدان فکر و اندیشۀ دیگران است.
همونطور که میدونید نویسندگی مهارتیه که همۀ افراد توانایی کسب اون رو دارن ولی دلیلی هست که بعضی آثار ماندگار میشن و بعضی از صحنه ادبیات محو میشن و کاملا فاقد ارزش هنری هستند.
عالی بود و کاربردی . ممنون از شمااستاد دلسوز