جملات بدون چهره، تن صدا، لحن و شیوهی بیان در انواع مختلف جملات نمیتوانند به تنهایی از پس انتقال احساسات، افکار و عقاید انسان برآیند. انتقال پیام یک پروسهی دیداری-شنیداری است. پس چطور نویسنده باید تنها با نوشتن کلمات حرف خود را بزند؟ چطور لحن روایت در داستان نمود پیدا میکند؟ انواع لحن در نویسندگی را چطور میتوان شناخت؟ بررسی و شناخت لحن در داستان چه تاثیری در شیوهی روایت ما میگذارد؟
فردریش نیچه معتقد است: «ما اغلب از پذیرش یک ایده صرفاً به دلیل لحن ناسازگارش با ما، امتناع میکنیم.» پس نه تنها لحن امکان انتقال پیام را مهیا میکند بلکه عاملی برای جذب یا از دستدادن مخاطب هم هست.
دراین مقاله با بررسی و شناخت انواع لحن در داستان، ابزارهای ایجاد لحن در نوشته و انواع شیوهی بیان در نگارش آشنا میشویم و به ضرورت لحن در نویسندگی پی میبریم.
کاربرد لحن در داستان و شیوهی بیان انواع جمله چیست؟
ما برای انتقال معنایی که در ذهن داریم از کلمه و جملهها استفاده میکنیم. یک جمله را به چندین روش میتوان بیان کرد و معناهای متفاوتی از آن ساخت. به این روشهای بیان جمله، لحن میگوییم.
در نوشتار، ساخت لحن به مراتب کار سختتری است. چون ابزارهایی مثل صدای زیر و بم و زبان بدن نویسنده را نداریم. نویسنده با آهنگ، آواها، مکث و ریتمی که لحن انتخابیاش را میسازد مخاطب را وادار میکند همانطور که میخواهد کتابش خوانده شود.
لحن یکی از مهمترین عناصر داستان و نوشتههای غیر علمی است. در مقالههای علمی چون نویسنده یک حقیقت و مسئلهی علمی را بیان میکند، با احساسات و عقاید شخصیاش سروکار ندارد. پس نیازی به لحن نیست. اما لحن در داستان مثل موجیست که احساسات و جهانبینی نویسنده بر آن سوارند.
ما همه در یک جهان زندگی میکنیم اما هر کدام نگاه منحصربهفردی به آن داریم که از فردیت روان و شرایط ما نشأت میگیرد. لحن هر نوشتار مثل عینکی میماند که نویسنده به خواننده میدهد تا جهان را مثل او نگاه کند. اگر اسم نویسندگان بزرگ را از کتابهایشان حذف کنیم با لحنی که از آنها سراغ داریم میتوان آثارشان را شناسایی کرد.
لحنهای زیادی مثل لحن غمگین، شوخطبع، کنایهای، صمیمانه و… برای نوشتن وجود دارد که تعداد آنها محدود نیست. همانطور که احساسات انسان محدود نیست. با تغییر لحن و شیوهی بیان انواع جمله میتوان احساسات متفاوتی را به نوشته اضافه کرد. در بخش بعد لحن را در بریدههایی از کتابهای ادبی و غیرادبی بررسی میکنیم.
7 لحن پرکاربرد از انواع لحن در نویسندگی
نوع بیان هرکس معرف بخشی از شخصیت اوست. لحن نوشته هم پیام اصلی متن را به مخاطب میرساند. در این قسمت 7 لحنی که بیشتر بین نویسندگان مورد استفاده است را با مثال بررسی میکنیم.
رسمی: این لحن بیشتر در کتابهای غیرداستانی که بار علمی دارند به کار میرود. این لحنی ساده و سرد است که احساسات در آن جریان ندارد. جملهی زیر بخشی از کتاب ناخودآگاه جمعی و کهنالگو با موضوع روانشناسی است.
انسان اولیه با درونگراییاش چنان تاثیر عمیقی بر ما داشته است که باید از مدتها پیش حدس میزدیم که اسطوره، به چیزی وابسته به روح و روان اشاره دارد.»
غیررسمی: لحن صمیمانهای دارد که به گفتوگوی روزانه نزدیک است. نویسنده برای این لحن از زبان محاوره استفاده میکند که در مقالهی زبان محاوره چیست؟ مفصل به آن پرداخته شده است.
مثال: تکهای از رمان الفبای لازاروس نوشتهی هادی تقیزاده:
گفتم: «خانه را به گند کشیدی!»
گفت: «درست است. هوا بارانی بود.» بعد کفشهای آبچکان پرواز کردند و خودشان را کوبیدند به در آپارتمان و روی زمین افتادند.
شوخطبع: برای تقویت این لحن، نویسندگان معمولاً از اصطلاحات خندهدار و کنایهها کمک میگیرند و گاهی خارج شدن از چارچوب ادب را نیز چاشنیاش میکنند. ریچارد براتیگان از نویسندگانی است که شوخطبعی ذاتیاش در تمام آثارش مشهود است. بخشی از کتاب صید قزلآلا در آمریکا:
داخل مستراح مثل صورت آدم بود و انگار داشت میگفت: «آن پیری که منو ساخته 9745 بار اینجا ریده و حالا مرده و من نمیخوام کس دیگهای دستش به من برسه. اون آدم خوبی بود. منو با عشق و علاقه ساخت. تنهام بذار. من حالا یادگار اون ماتحت نازنینیام که کلکش کنده شده. هیچ راز و رمزی اینجا نیست. برای همینه که در بازه. اگه ریدنت گرفته، مثل گوزنها برو لای بوتهها.»
در بررسی انواع لحن در نویسندگی نوشتهی بالا لحن غیررسمی و صمیمی محسوب میشود.
شاعرانه: این لحن کمی به شعر نزدیک است و توصیفها بیشتر وزن شاعرانه دارند. بیژن نجدی یکی نویسندگان معاصر است که به شاعرانگی لحن شهرت دارد. برای مثال داستان سهشنبه خیس او را میخوانیم:
سهشنبه خیس بود. ملیحه زیر چتر آبی و در چادری که روی سرتاسر لاغریش ریخته شده بود، از کوچهای میگذشت که همان پیچوخم خوابها و کابوس او را داشت. باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت، میبارید. پشت پنجرههای دو طرف کوچه، پردهای از گرمای بخاریها آویزان بود و هوا بوی هیزم و نفت سوخته میداد.
مالیخولیایی: از ویژگیهای این لحن پرشهای کلامی، توصیفهای گنگ و بینظمی میتواند باشد. نمونههای داستانی زیادی مثل بوف کور صادق هدایت در ادبیات وجود دارد. در ادامه بخشی از این کتاب آورده شده است:
در این وقت شبیه یک جغد شده بودم، ولی نالههای من در گلویم گیر کرده بود و به شکل لکههای خون آنها را تف میکردم. شاید جغد هم مرضی دارد که مثل من فکر میکند. سایهام به دیوار درست شبیه جغد شده بود و با حالت خمیده نوشتههای مرا به دقت میخواند. حتماً او خوب میفهمید، فقط او میتوانست بفهمد. از گوشه چشمم که به سایه خودم نگاه میکردم میترسیدم.
وهمآلود: لحن وهمآلود بیشتر در ژانرهای سورئال و رئالیسم جادویی به کار میرود. توصیفها تنشزا و مرموز هستند و کلمات، دلهره ایجاد میکنند. برشی از کتاب ترس و لرز نوشتهی غلامحسین ساعدی:
زاهد به مردها گفته بود که کسی به دریا نرود و کسی دریا نرفته بود. عاملهها همه روی خشکی بود. جماعت دهلزده، تعویذ و دعا کرده بودند، فایده نکرده بود. همه چیز ناآرام بود و چیز بدی، شبها، دریا را از درون به هم میزد و همه را میترساند.
خسته: این لحن به اندازهی 6 شمارهی قبل پرکاربرد نیست. با کشآمدن جملهها و به کار بردن کلمات بلند و نفسگیر این لحن به وجود میآید. در ادامه بخشی از داستان ظهر گرم تیر اثر ابراهیم گلستان آورده شده است:
میدانست که تاکنون راهی دراز آمده است که پشت سر او دور میشود و دورتر میرود و کوچهها و خیابانهای دوردست آن درهم پیچیدهاند و ایستاد و سربرگرداند و راه را دید که سوی بار میآید و پای بار میماند و بار، کنار چشمانداز گرم، با هیکل بلند و پفال، بر ارابه استوار، درون خشک و دربسته و پوشش لعابی سفیدش از هر چیز آنسویتر برتر مینمود.
البته انواع لحن روایت در داستان محدود به این هفت نمونه نیست و بررسی و شناخت لحن در داستان یک نوشته میتواند همزمان چند لحن را با هم منتقل کند. درست مثل وقتی که همزمان غمگین و امیدوار هستیم.
ابزارهایی برای ایجاد لحن در داستان و انواع آن
لحن مثل امضای نویسنده میماند. یک سبک شخصی که به وسیلهی ابزارهای زبانی ساخته میشود. اصلیترین این ابزارها انتخاب کلمات و توصیفهای نویسنده هستند. ما معادل با هر مفهوم و شیء کلمههای مختلفی داریم و هر شخصیت بر اساس لحن خود یکی از این کلمهها را انتخاب میکند.
لحن و شیوهی بیان انواع جملهها احساسات گوینده را نشان میدهد. اگر فردی عصبانی باشد برای اینکه به کسی بگوید بنشیند کدام عبارت را انتخاب میکند؟
«لطفا بشین.»
«بتمرگ.»
«میشه بشینی؟»
احتمالاً انتخاب شما عبارت دوم است چرا که خشم بیشتری در دل خود دارد. همین طور که دیدید برای انتقال یک مفهوم با انتخاب کلمه حسهای متفاوتی میتوان ایجاد کرد.
توصیف ابزار مهم دیگری است که نویسنده را برای بیان نگرش، عقاید و احساساتش تجهیز میکند. هر پدیده را به شکلهای مختلف میتوان توصیف کرد. برای مثال «خورشید» را میتوان بر اساس سه لحن متفاوت به تصویر کشید:
گلولهی سوزان
سکهی درخشان
کورهی آدمسوزی
اما ابزار دیگری که به شکلگیری لحن کمک میکند علائم نگارشی است. علائم نگارشی راهنماهایی هستند تا لحن پرسشی، تعجبی، امری و… را بهتر از هم تشخیص دهیم. بازی با علائم نگارشی یک متن لحنهای متفاوتی را ایجاد میکند.
در مثالی که از ابراهیم گلستان آورده شد نویسنده با حذف نقطهها لحنی نفسگیر و خستهکننده را میسازد. این انتخاب در راستای تاثیریست که میخواهد بر مخاطبش بگذارد و با مضمون داستان تناسب دارد.
پیداکردن لحن شخصی برای نویسندگان کاری زمانبر است که نیاز به سالها تجربهی نوشتن و خواندن و نبوغ دارد. اما گسترش دایرهی لغات و شناخت ساختار جملات میتواند این پروسه را تسریع کند.
چگونه نوع لحن روایت در داستان را انتخاب کنیم؟
در بررسی و شناخت لحن در داستان فهمیدیم که لحن بسته به حال و هوای نوشته انتخاب میشود. بعد از اینکه نویسنده هستهی مرکزی نوشتهاش را شکل میدهد، متناسب با فضا و جهانبینیاش لحن را انتخاب میکند.
از مثالهای انواع لحن در نویسندگی دریافتیم که نویسنده در کتابهای غیر داستانی، جهانبینی و لحن شخصی خود را پررنگتر منتقل میکند. به همین دلیل از لحن و شیوهی بیان انواع جمله میتوان حدس زد نویسنده طناز یا رسمی و جدی است. یا چقدر نگاه جزئینگر یا کلنگر دارد. اگر نویسنده در زندگیاش همیشه غر میزند و بر تاریکترین بعد هر اتفاق تمرکز میکند این فرد همه چیز را منفی تعریف میکند. پس بدبینی او در لحن نوشتههایش مشخص میشود.
اما در کتابهای داستانی ممکن است انواع شیوهی بیان در نگارش یا لحن روایت در داستان خود را بر زاویه دید یا شخصیتها سوار کند. لحن باید با مضمون و آنچه کتاب میخواهد بگوید یکپارچه باشد. مثلاً برای ژانرجنایی نیاز به بیانی ترسناک و معمایی است که نویسنده باید با خلاقیت خود آن را ایجاد کند. لحن به اثربخشی کلام نویسنده کمک میکند و انتخاب درست آن این تاثیر را چند برابر میکند.
لورا ویتکامب در بخشی از کتاب میانبرهای رمان شیوههای استفاده از انواع لحن در نویسندگی را به خوبی تشریح میکند. این کتاب برای رماننویسها و داستاننویسها بسیار راهگشاست.
اگر به بحث رماننویسی علاقهمندید پیشنهاد میکنم سری به مقالهی «چگونه نویسنده رمان شویم؟» بزنید.
انواع زاویه دید یا لحن روایت در داستان
در داستان، زاویه دید گاهی لحن در نوشته را نشان میدهد. اگر داستان را مثل یک صحنهی نمایش درنظر بگیریم، جایی که دوربین قرار دارد و ما از دریچهی آن به داستان نگاه میکنیم را زوایه دید میگوییم. این دوربین میتواند روی شانهی یک نفر باشد و داستان از نگاه او روایت شود. یا دوربین میتواند در بالا کل صحنه قرار گیرد و بدون قضاوت فقط ماجرا را به نمایش بگذارد. پس راوی داستان با نویسنده یکی نیستند.
میتوان گفت که راوی نمایندهی لحن نویسنده در داستان است. اما بسته به شخصیتش لحن انحصاری خود را دارد.
ولادیمیر ناباکوف میگوید: «هرچه شخصیتهای داستان با استعدادتر و پرحرفتر باشند، احتمال شباهت آنها به نویسنده از نظر لحن یا رنگ ذهن بیشتر است.»
به یاد داشته باشید که لحن با زایه دید یکی نیست. نویسنده از زاویه دید کمک میگیرد تا جهانبینی خود را ارائه کند. در اصل، بررسی و شناخت لحن در داستان از جهانبینی نویسنده سرچشمه میگیرد و در راوی و شکلگیری داستان حل میشود. انواع زاویه دید یا شیوهی بیان در داستان را نویسنده بر اساس هدف نوشته و پیامش انتخاب میکند.
انواع لحن در نویسندگی تجاری
یکی از جریانهای مهم که در دهههای اخیر توسعه یافته، تولید محتوا یا نویسندگی تجاریست. شاید به نظر بیاید در این سبک نوشتن انتقال لحن اهمیتی نداشته باشد. درحالیکه بسیار به تاثیرگذاری و ساخت برند سازمانها کمک میکند.
هر سازمان و برند یک موجود زنده و پویاست که شخصیت و ویژگیهای خود را دارد. زبان ارتباط شرکتها با مخاطب را محتوای آنها شکل میدهد. تولیدکنندگان محتوا باید با توجه به محصول و مخاطب سازمان شخصیت برند خود را بشناسند و متناسب با ویژگیهایش یک لحن خلق کنند. برای مثال شرکتی که مخاطب نوجوان دارد نمیتواند لحنی رسمی برای خود انتخاب کند.
اگر دقت کنید در سازمانهای بزرگ که برندسازی کردهاند، در محتوای نوشتاری خود تکهکلام و لحن معینی استفاده میکنند. این لحن را نه تنها در صحبتهایشان، بلکه در محتواهای رسانههایشان نیز پیاده میکنند. به کارگیری هوشمندانهی لحن و شیوهی بیان انواع جمله از رمزهای موفقیت یک برند محسوب میشود.
حرف پایانی
در بررسی و شناخت لحن در داستان آموختیم که شیوهی روایت در نگارش یک متن، امضای نویسنده است که پای کار میخورد و قابل تقلید نیست. این لحن نوشته است که نویسندگان را از هم متمایز میکند و معیاری برای تشخیص نویسندههای حرفهایست. مخاطبان با خواندن یک کتاب برداشتها و احساسات مخصوص به خود را دریافت میکنند اما لحن کمک میکند تا پیامی که در پس ذهن نویسنده است به تمام مخاطبان بهطور یکسان منتقل شود.
نویسنده: سپیده عابدی
2 پاسخ
ممنون. عالی بود. 😇🌹