اصول خاطرهنویسی | ثبت خاطرات برای بهتر زیستن
قسمت اول
کمد پایین کتابخانه را باز کردم. با یک نگاه اجمالی متوجه شدم باید یک سری چیزهای تلنبار شده و بدون کاربرد را دور بریزم. کسانی که به خاطر شرایط کاری و زندگیشان مدام شهر و خانه عوض میکنند آرامآرام متوجه میشوند که لزومی ندارد لوازم غیرضروری را مدام با خود از شهری به شهر دیگر و از خانهای به خانه دیگر حمل کنند. بین وسایلی که در کمد بود یک سررسید با جلد چرمی و قهوهایرنگ توجهم را جلب کرد. مربوط به سال هشتادوپنج. این تنها دفتر خاطرات من است که نگهداشتهام. بد خط است و آن را با خودکار بیک نوشتهام. دقیق نمیدانم چرا این دفتر را برخلاف بقیه دفترهای خاطراتم نگهداشتهام. با خودم گفتم شاید اگر این دفتر محفوظ بماند بعد مرگم کسی آن را چاپ کند؛ اما هر خاطرهای ارزش چاپ شدن ندارد. خوب اگر بر طبق اصول انجامشده باشد چراکه نه.
خاطرهنویسی یكی از عامترین و صمیمانهترین راهها برای انتقال حس بهوسیله نوشتن است و هر كس میتواند به سادهترین شكل ممکن، رخدادهای مهم زندگیاش را ثبت كند. اتفاقات تلخ و شیرین زندگی که به پیروزیها، شكستها و تجربیات تکرارناشدنی ختم شده است. در این مقاله ابتدا در مورد فواید خاطرهنویسی گفتم و سپس خاطره را تعریف و تفاوت آن را با یادداشتهای روزانه بیان کردم. قالبهای خاطرهنویسی، سوژه و راوی هم مطالب بعدی هستند که سعی شده است بهاختصار بیان شود.
در مورد فواید خاطرهنویسی چه میشود گفت؟
مغز انسان مدام در حال گرفتن اطلاعات تازه از جهان پیرامون است و بهطور خودکار اطلاعات پیشین خود را حذف میکند. برای اینکه بتوانیم بهترین لحظههای زندگی خود را ثبت کنیم خاطره نوشتن راهکار مناسبی است. خاطراتی که در هر دوره نوشته میشوند میتوانند گزارشی از مسائل اجتماعی و سیاسی دوران خود را برای آیندگان بازگو کنند؛ مانند خاطرات جنگ و انقلاب که به دست ما رسیده است. بهوسیله خاطرهنویسی و خواندن خاطرات گذشته میتوانیم از تجربیاتی که در آنها نوشتهشده استفاده کنیم. اگر قرار است كه خاطره بنویسیم باید دقیقتر ببینم و بشنویم تا بتوانیم فضای خاطره را برای مخاطب ایجاد کنیم و او را در آن فضا قرار دهیم و این کار فقط با دیدن و شنیدن دقیق امکانپذیر است؛ و آخرین نکتهای که میتوان به آن اشاره کرد این است که خاطرهنویسی علاوه بر ویژگیهای گفتهشده، میتواند گامی به سمتوسوی نویسنده شدن باشد.
چه تعریفی برای خاطرهنویسی ارائهشده است؟
واژه خاطره در لغتنامه دهخدا معنا شده است به: اموری که بر شخص گذشته باشد و آثاری از آن در ذهن شخص مانده باشد، گذشتههای آدمی، وقایع گذشته که شخص آن را دیده یا شنیده است، دیدههای گذشته یا شنیدههای گذشته.
با توجه به دیدگاههای مختلفی که در مورد خاطره وجود دارد، سه گونه تعریف از خاطرهنویسی میتوان ارائه داد:
الف) خاطرهنویسی، نگارش حوادث و حالتهایی است که خاطرهنویس در جریان وقوع آنها حضورداشته است. در این نوع خاطره شرححال دیگران، وقایع بیرونی و نقش خاطرهنویس موضوع خاطره است؛ بنابراین، شرححال شخصی و اقدامات نویسنده در موضوع خاطره نقش فرعی دارند و این نوع خاطره ازلحاظ شکل به گزارشها و تاریخ نوشتههای روایی نزدیک میشود. یکی از این آثار “ظهور و سقوط سلطنت پهلوی“، خاطرات حسین فردوست است.
ب) خاطرهنویسی، نوشتن شرح حوادث و حالتهایی است که در مقطعی خاص از زندگی نویسنده اتفاق افتاده است. موضوع اصلی در این نوع خاطرهنویسی شرح نقش، نظر، رفتار و کلام نویسنده، در مواجهه با رویدادها بهصورت مفصل بیانشده است. حوادث و رخدادهای بیرونی نسبت به موضوع خاطره جنبهی فرعی و ضمنی دارند. چنین خاطرههایی را “حسبحال” هم مینامند و نویسنده در آن اغلب از حوادث مهم و قابل توجّه در زندگی گذشته صحبت میکند. برای نمونه میتوان به “روزها“، خاطرات محمدعلی اسلامی ندوشن اشاره کرد.
ج) خاطرهنویسی، شرححال و اقدامات نویسنده و همچنین شرح وقایع بیرونی و بیان کردن چگونگی حال و کردار دیگران است. میشود گفت که این، ترکیب دو نوع بالاست؛ بنابراین، خاطرهنویس با استفاده از شنیدهها و مشاهدات نقش و کردار خود در حوادث بیرونی و ترکیب این دو، به نگارش خاطرات خود میپردازد. این نوع خاطرهنویسی نوع جامع و عام خاطرهنویسی است. برای نمونه میتوان به “بر فراز خلیجفارس“، خاطرات محسن نجات حسینی اشاره کرد.
یک دستهبندی دیگر هم برای خاطرهنویسی وجود دارد. خاطرات شفاهی، یادداشتهای روزانه و خاطرات مکتوب.
خاطرات شفاهی این نوع خاطره از سوی صاحب خاطره بهطور شفاهی بیانشده و در مرحلهی بعد مکتوب میشود. ازایندست خاطرات میتوان به خاطرات شفاهی شاپور بختیار و دا از زهرا حسینی اشاره کرد.
یادداشتهای روزانه توسّط فرد و به شیوهی روزانه نوشته میشود؛ مانند یادداشتهای روزانهی نیما یوشیج که در این دسته قرار میگیرد.
خاطرات مکتوب نگارنده آن را خود به رشته تحریر درمیآورد.
تفاوت خاطرهنگاری و یادداشتهای روزانه چیست؟
یادداشتهای روزانه یا روزانهنویسی گونهای از خاطرهنگاری است که در آن نویسنده، حالتها و اعمال خود و وقایع پیرامونش را بهصورت روزنوشت و تقویمی مینویسد. بر اساس تعریف ارائهشده، داشتن تاریخ اتفاقات و رعایت توالی زمان آنها، مؤلفههای اساسی یادداشتهای روزانه هستند. بهعبارتدیگر یادداشتی که تاریخ مشخصی نداشته باشد در این دسته جای نمیگیرد.
یادداشتهای روزانه، از یکجهت دیگر هم با خاطرهنویسی تفاوت جدی دارد و آن نوع برخورد با عنصر زمان است. خاطرهنویس در حالی اقدام به نوشتن میکند که حادثه به سر آمده و مدّت زمان قابلتوجهی از آن گذشته است؛ به همین دلیل است که خاطرهنویسی با عنصر «تداعی» قرین است. امّا یادداشتهای روزانه زمانی نوشته میشوند که هنوز واقعه تمام نشده و نویسنده لحظهبهلحظه اقدام به ثبت آن میکند. دلیل اینکه در یادداشتهای روزانه در بسیاری از موارد زمان حال بکار گرفته میشود همین است.
محمدامین محمدپور در مقالهای بیان میکند که میتوان دو نوع نگاه به خاطرهنویسی داشت.
چنانچه با نگاهی ادیبانه و هنری به موضوع نگاه کنیم، بهطورمعمول خاطرهنوشتهها ازنظر سوژه و نثر نسبت به یادداشتهای روزانه از وزن و غنای بیشتری برخوردارند. خاطرهنویسیها بیشتر زمانی شکل میگیرند که واقعه به اتمام رسیده است و نویسنده در محیطی آرام و فارغ از تأثیرات فضای حادثه، اقدام به نوشتن خاطرات میکند و در چنین محیطی امکان انتخاب سوژههای بکر و نیز امکان استفادهی بیشتر از آرایههای ادبی را دارد، امّا کسی که یادداشت روزانه مینویسد تا حدود زیادی از این دو امکان بیبهره است. او درصحنه حضور دارد و هدفش نوشتن لحظهبهلحظه ماجراست و کمتر فرصت پرداخت ادبی و هنری اثر خود را دارد.
اما با نگاه یک پژوهشگر و مورّخ شاهد برتری کیفی یادداشتهای روزانه نسبت به خاطرهنوشتهها خواهیم بود؛ بهعبارتدیگر آنچه برای یک تاریخنگار یا یک محقق اولویت است، عنصر استناد در مدارک است. یادداشتهای روزانه به دلیل حضور در صحنه و همزمان نوشتن بیهیچ فاصلهی زمانی با واقعه، موثّقترین اسناد را در اختیار دارند.
چنانچه با رویکردی ادبی با خاطرهنوشتهها و یادداشتهای روزانه روبهرو شویم، خاطرات را تواناتر خواهیم یافت. خاطره نوشتهها ادبیتر و یادداشتهای روزانه مستندتر است.
تعدادی از نویسندگان اهلفن قالبهای ارائه خاطره را این چهار دسته میدانند:
۱_ اتو بیوگرافی
تعدادی از خاطراتی که در بازار وجود دارد در این قالب ارائه شدهاند. در اینگونه یادداشتها محور اتفاقات شخص نویسنده است که با بیان اوضاع پیرامون، درواقع زندگینامه خود را شرح میدهد، خاطرات مشفق کاظمی یک زندگینامه است.
۲_ وقایعنگاری با تلفیق حالات درونی
در این دسته از یادداشتها نویسنده همراه با گزارش حوادث پیرامون، اقدام به بازگو کردن حالات روحی خود نیز میکند؛ مانند خاطرات مهدی بازرگان.
۳_ وقایعنگاری
در اینگونه یادداشتها نویسنده کمتر از خود و احوالات درونیاش مینویسد و بیشتر به ثبت وقایع جهان بیرون میپردازد؛ مانند تاریخ بیهقی.
۴_گزارش سازمانی
در گزارش سازمانی تمامی شنیدهها و دیدهها ثبت نمیشود و ارزش ندارد، بلکه تنها وقایعی قابلنوشتن هستند که برای یک سازمان اهمیت ویژهای دارند.
دو قالب دیگر هم برای خاطرهنویسی بیانشده است:
كلینگر و جزئینگر بودن خاطره دو قالبی است که نویسنده باید با توجه به موضوع خاطره آن را انتخاب کند و خاطره را بنویسد. اگر خاطرهی او دارای حادثهی نادر و جذابی است، باید با كم كردن شاخ و برگ روایت، نقش حوادث را برجسته كند و خاطره را بهصورت كلینگر بنویسد. اگر هم خاطرهاش نسبتاً عادی و معمولی باشد، میتواند با دقت در جزئیات صحنهها، فضاسازیهای ماهرانه و شناساندن شخصیتهای خاطره برای مخاطب، ضعف اندك بودن سیر اتفاقات را جبران کند.
خاطرات در زیر پوشش روزگار دراز میکشند، مانند اخگر زیر خاکستر تا دستی بجنبد یا گذرِ بادی، خاکسترها را پراکنده کند.
خاطرات چه شیرین و چه تلخ، همیشه منبعِ عذاب هستند. امّا حتّی این عذاب هم شیرین است. وقتهایی که دل آدم پُر است، بیمار است، در رنج است و غصهدار، آنوقت خاطرات تروتازهاش میکنند، انگار که یک قطره شبنم شبانگاهی که پس از روزی گرم از فرط رطوبت میافتد و گل بیچارهی پژمرده را که آفتاب تند بعدازظهر تفتهاش کرده شاداب میکند.
فئودور داستایوفسکی
راوی بسته به نوع خاطره و موضوع آن انتخاب میشود
راوی سهیم در ماجرا: این راوی نمیتواند افکار و ویژگیهای روحیاش را بنویسد زیرا این کار باعث غیرقابلباور بودن خاطره خواهد شد.
راوی ناظر بر ماجرا: شخصی متفاوت از شخصیت اصلی راوی میشود. او میتواند در خلال شرح اتفاقات ویژگیهای روحی و فکری شخصیت اصلی را موشکافانه بنویسد تا خواننده را بیشتر درگیر ماجرا کند.
در خاطرهنویسی بهعنوان یک نوع ادبی، به دلیل حضور مستقیم نویسنده، فردیت جنبهای برجسته دارد. جوهر اصلی خاطرهنویسی من است. نویسنده میکوشد در بستر حوادث من را برای خواننده به نمایش بگذارد. در این روند نویسنده به من از بیرون مینگرد تا ابتدا بتواند آن را ببیند و سپس بتواند آن را به دید و داوری خواننده بگذارد. برای خواننده زمانی رویدادها قابللمس میشوند که بداند من با آنها چگونه برخورد کرده است، آنوقت است که قادر خواهد بود خود را بهجای من راوی بنشاند و از خواندن خاطره لذت ببرد. بسیاری از نوشتهها همچون بیوگرافی، اتوبیوگرافی، یادداشتهای روزانه و گزارشنویسی نیز از جنس خاطرهاند؛ در همه این نوشتهها حضور من راوی یکی از ارکان است؛ امّا هر یک از این منها نسبت به زاویه دید گونهی خاطرهنویسی، کارکردی متفاوت دارند.
در خاطرهنویسی، حضور من نشانگر واقعگرایی ماجرا است. در حقیقت خاطرهنویسی بازسازی دوبارهی سوژهای است که در ذهن رسوب کرده است.
در خاطرهنویسی یا زندگینامهنویسی، من محور اصلی نوشته است. در بیوگرافی یا زندگینامهی دیگرنوشت، نیز من حضور دارد، امّا این با او پرورشیافته است. در بیوگرافی جریان من از زبان دیگری نقل میشود و این واسطه، ناخودآگاه بر جهتگیری نوشتهها تاثیر میگذارد.
در یادداشتهای روزانه هم حضور من پررنگ است. نویسنده جریان طبیعی را ثبت میکند که ممکن است در میان آنها حادثهی خاصی نیز نوشته شود.
گزارشها نیز با حضور من نوشته میشود؛ امّا گزارش، محصول حضور آگاهانه راوی در بطن اتفاق است؛ یعنی گزارشگر از پیش میداند که در متن واقعه به دنبال چیست و از حضور خود چه میخواهد.
چه سوژههایی برای خاطرهنویسی دارای ارزش است؟
در مورد انتخاب سوژه نویسنده باید دقت کند چون هر سوژهای نمیتواند نظر مخاطب را جلب کند. او باید با مرور اتفاقات زندگیاش و اینکه کدام مهمتر بودهاند؛ گام اول را بردارد. گام دوم این است که چرایی این ماندگاری را کشف کند؛ و این چرایی مسئله مهمی است. وقتیکه دلیل آن را پیدا کرد با برجسته کردن نقطه قوت اتفاق و یا تجربه، آن را در ذهن خواننده هم ماندگار کند. از مهمترین ویژگی ساختاری خاطرهنویسی، برجسته بودن و برجسته ساختن حوادث در خلق و نوشتن خاطره است.
الف: من امروز صبح بیدار شدم، صبحانهام را خوردم، یک فیلم دیدم. به خرید رفتم و بعد به خانه برگشتم.
ب: من امروز صبح بیدار شدم، ولی نتوانستم جایی را ببینم.
به نظر شما از دو نوشتهی بالا، کدامیک میتواند دستمایه نوشتن یك خاطره باشد؟
برای خواندن قسمت دوم روی لینک زیر کلیک کنید:
[…] برای خواندن قسمت اول مقاله روی این لینک کلیک کنید: اصول خاطرهنویسی | ثبت خاطرات برای بهتر زیستن […]
سلام.چندین کتاب تاحالا نوشتم .
تلاش میکنم خاطرات ۴ساله ی دانشگاه را که به صورت روزانه یادداشت کردم را به کتاب تبدیل کنم.
نمیدونم چه جوری انجام بدم.راهنمایی میکنم؟؟
سلام
موفق باشید
همین سری مطالب مربوط به خاطرهنویسی رو مطالعه کنید به جواب سوالتون میرسید.
عالی بود من می خواهم خاطرات کودکی خودم را بنویسم می توانم برای شروع از خواب بیدار شوم و ببینم که ده سالم است و شروع کنم به نوشتن
سلام و وقت بخیر
من با خواندن این دو مطلب راجع به خاطره نویسی کمی گیج شدم. من هر روز ماجراهایی که برایم اتفاق افتاده را می نویسم. به شکلی صمیمی، گاه بدون نظم و با دخالت مسقیم من در قضاوت ماجاهای پیش آمده اما سعی در تداوم نوشتن دارم. حال این نوع نوشتن چه نام دارد؟ روزانه نویسی؟ خاطره نویسی؟
پیشنهادی برای من دارید؟
هانیه جان
همین که مینویسی عالیه.
زیاد درگیر اسمگذاری ماجرا نشو.
مهم نوشتنه، و منظم نوشتن.
اگر در این زمینه خواستی بیشتر بدونی، این کتاب رو هم میتونی بخونی:
نقشهایی به یاد از احمد اخوت
خیلی خیلی ممنونم استاد جان
سعی می کنم حتما کتاب رو بخونم.