صادقانه وقتی این کتاب را میخریدم خندهام گرفته بود. چون تقریباً مطمئن بودم که محال است بتوان در طی یک سال نویسنده شد. برای نویسنده شدن یک سال کافی نیست. اگر هم بشود با یک سال نوشتن نویسنده شد، به هیچ وجه نمیتوان دست نگه داشت و باز هم نویسنده ماند.
به هر حال کتاب را خریدم و اتفاقا اصلا هم از خواندنش پشیمان نیستم. چون تمرینات این کتاب ایدههای جدید و خلاقی به متنم افزود. همچنین گوناگونی تمرینات باعث شد بتوانم در عرصههای مختلف بنویسم. در کنار تمرینات، مثالهایی هم نوشته شده بودند که به تفهیم سادهتر مطالب کمک شایانی میکردند.
کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» شامل دوازده درس نویسندگیست. در این مقاله سعی دارم هر دوازده درس آن را به شکل خلاصه برایتان شرح دهم.
درس اول: روزنویسی
در کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» اولین و مهمترین تکنیک، نوشتن یادداشت روزانه معرفی شده است. نوشتن روزانه دربارهی هرچیزی حتی سادهترین مسائل پیش پا افتاده، میتواند بسیار موثر باشد. چرا که لازمهی نویسندگی استمرار است و شما با این تکنیک یاد میگیرید از هر چیزی در هرزمانی میشود بنویسید.
در مصاحبهای با جورج پلیمتتون (سردبیر فقید) وقتی از او میپرسند که چه توصیهای به نویسندههای جوان و تازهکار دارد، پاسخ داد:
«روزنویسی کنید. اگر خیال دارید نویسنده شوید بهترین کار این است که بیدرنگ بنویسید و معطل نکنید.»
در سه مرحله یادداشت روزانه بنویسید:
- بدون توقف، بدون پاک کردن و بدون بازخوانی آزادانه بنویسید.
- پارهای از آزادنویسیتان که به نظر از نوشتههای دیگر بهتر هستند، بازنویسی کنید.
- متن نوشته شده را منتشر کنید. متعهد شوید هر روز بخشی از روزنویسیتان را منتشر کنید. انتشار باعث میشود نوشتن یادداشتهای روزانهتان تداوم داشته باشند.
درس دوم: مقالات شخصی
آنی دیلارد (مقاله نویس آمریکایی):
«مقاله در همه جای جهان فراگیر شده و هیچکاری نیست که نتوان با مقاله انجام داد. چون در آن هیچ موضوعی ممنوع یا هیچ ساختاری قدغن نشده است.»
اگر دانش یا نگرشی دارید که دوست دارید آن را به شکل هدفمند با دیگران به اشتراک بگذارید نوشتن مقاله بهترین گزینه است. همانطور که فیلیپ لوپت (مقالهنویس آمریکایی) مقاله را گفتگویی میان نویسنده و خواننده میداند. (فردی در حال سخن گفتن برای کسی که میخواهد بشنود.)
مقاله شکل کلی و موجز ژانر غیرداستانی است. مقالات شخصی پر ماجرا هستند و در آنها هرچیزی میتواند مقاله شود.
ساختار کلی مقاله
مقاله شروع به یادگرفتن در مطلبی میکند، سپس در آن موضوع عمیق میشود و در آخر حقیقتی را برای نویسنده و مخاطب روشن میکند.
چگونه مقاله بنویسیم؟
برای یافتن موضوعی که بشود از آن مقاله در آورد به یادداشتهای روزانهتان سر بزنید. طبق متنی در کتاب «یک سال تا نویسنده شدن»:
«یاددشتهای روزانهتان باغچههای شما هستند. باید به سراغ آنها رفت و برسی کرد که چه چیزی آماده شکوفهزدن است.»
بعد از یافتن موضوع به سراغ نوشتن مقاله بروید.
مقاله نویسی چهار مرحله دارد:
۱. انتخاب و تعریف.
- چشمانتان را ببندید. بگذارید ذهنتان شما را به خاطرهای بکشاند.
- تجربهتان را انتخاب کنید و دربارهاش بنویسید و نتیجهای از آن بگیرید. در آن نتیجه عمیق شوید و بعد یک پاراگراف راجع به آن بنویسید.
- پاراگراف را به شکل آزادنویسی ادامه دهید. (اشکالی ندارد اگر نوشتهها بین موضوعات مختلف پیچ و تاب بخورد.)
۲. نوشتهتان را جذاب کنید.
- درباره موضوع تحقیق کنید سپس اطلاعات کسب کرده را به خوانندگان بدهید.
- میتوانید برای جذابیت بیشتر از عناصر داستاننویسی استفاده کنید.
- طرحی بسازید. در طول مقاله از کشمکش و دیالوگ استفاده کنید.
- از گرهگشایی استفاده کنید و در انتها شخصیت اصلی مقاله را به نتیجهای برسانید.
۳. ویرایش کنید.
- زیبایی مقاله اهمیت دارد. به ضرب آهنگ و آواها دقت کنید. مقاله را بخوانید. تکرار کلمات و صداها را دربیاورید و در صورت نیاز حذف کنید.
- مقاله شخصیتان را موجز کنید. ایجاز در مقاله باعث میشود جوهره و لب کلام در مقاله مشخص شود.
۴. صبر کنید و سپس پدید بیاورید.
بعد از تمام کردن بازنویسی مقاله را کنار بگذارید. حداقل یک یا چند روز از آن فاصله بگیرید. صبور باشید اجازه دهید اثر جان بگیرد. مقاله را به یک دوست نشان دهید. مهمتر از آن، مقاله را به خودتان نشان دهید. با صدای بلند بخوانیدش و به آن گوش دهید. اگر ایرادی یافتید اصلاحش کنید
درس سوم: نظرنامه و سفرنامه
نظرنامه نوشتهای نسبتا کوتاهتر از مقاله شخصی است. به همین دلیل به مخاطبان بیشتری میرسد. نظرنامهها شانس بیشتری دارند که روی عواطف تاثیر بگذارند و باعث تامل دیگران شوند. تاثیر آنها به قدریست که حتی میتوانند اندیشهها را عوض کنند. شما در نظرنامه علاوه بر نشان دادن تجربیات و داستانها، نظر خود را نیز به مخاطب میرسانید. همچنین نظرنامهها به علت موجز بودن تمرین بسیار خوبی برای نویسندگی هستند.
نکاتی برای نوشتن نظرنامه:
- نظرنامهها باید مختصر اما قاطع باشند.
- باید برانگیزاننده باشند تا مخاطب بتواند از طریق تصویری که در ذهنش تداعی کردهاید ارتباط برقرار کند.
- باید حقیقتی را برای مخاطب بیان کنند.
- دربارهی چیزی بنویسید که برایتان مهم است.
- قبل از نوشتن دربارهی موضوعی، آگاهی و صلاحیت لازم برای حرفزدن در آن زمینه داشته باشید یا کسب کنید.
- برای نشان دادن اهمیت موضوع آن را از زبان خودتان بنویسید.
- خواننده را با جملهی اول درگیر کنید.
- یادگیری مطالب را با مثال و یا طرح یک داستان آسانتر کنید.
- مقاله را جوری تمام کنید که مقصود اصلیتان در آن به وضوح بیان شده باشد.
سفرنامه
امروزه خوانندگان به دنبال مقالاتی هستند که ماجرای یک مکان را شرح میدهد. سفرنامههای قدیمی (که دیگر رایج نیستند) پر بودند از جزییات دقیقی مثل مدت زمان سفر، قیمت هتل، منوها و از این قبیل چیزها. اما سفرنامههای امروزی به این خاطر پرطرفدار هستند که تجربههای سفر نویسنده را برای مخاطب زنده میکنند.
نکاتی برای نوشتن سفرنامه
- تجربههایتان را از زبان خودتان (اول شخص) بنویسید تا بتوانید مخاطب را با خود همراه کنید.
- برای تحت تاثیر قرار دادن خوانندگان به سفرنامهتان احساسات و واکنشهایی را اضافه کنید که در طول سفر تجربه کردهاید.
- سفرنامه باید آموزنده باشد. توصیف مکان، توضیح تاریخچه آن، شرح فرهنگ، اعتقادات بومی و… همه اطلاعاتی آموزنده هستند. اما در نظر بگیرید که نباید یک بند توضیحات کسلکننده بنویسید. بلکه بهتر است آن اطلاعات را حین روایت این که چطور شد آن مکان را پیدا کردید بنویسید.
- وحدت ضمیر: نوشته را اول شخص نگه دارید.
- وحدت زمان: اغلب سفرنامهها ماضی ساده (رفتم. خوردم) نوشته میشوند. بعضی نویسندگان هم از حال ساده استفاده میکنند. (میروم. میخورم) شما میتوانید از هرکدام که مایل هستید استفاده کنید اما هرگز این دو را همزمان در یک سفرنامه استفاده نکنید.
- وحدت لحن:
«بذارین دربارهی پیاده رویام در کوهستان براتون حرف بزنم. در پیادهرویهای روزانهام یک معبد متعلق به قرن هجدهم را کشف کردهام.»
این متن مثالیست که در کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» آمده. اما همانطور که میبینید انگار این متن را یک فرد مبتلا به چند شخصیتی نوشته است. نکته یک متن جذاب این است که شما میتوانید خودمانی بنویسید یا لحن رسمی داشته باشید اما هرگز نباید این دو لحن را با هم استفاده کنید. بهتر است یک لحن را پیش بگیرید و تا آخر هم با همان ادامه بدهید.
- وحدت موضوع: سعی کنید خیلی پراکنده ننویسید و موضوعات را خیلی به هم پیوند نزنید تا مخاطب گمراه و سردرگم نشود.
وحدت ایده: فرض کنید به جنگل بکری رفتهاید و حالا میخواهید راجع به آن سفرنامهای بنویسید. لازم نیست درباره این حرف بزنید که چگونه باید جنگلها را از خشکسالی حفظ کرد یا اینکه این سفر چه تاثیری روی مصرف پلاستیکهایتان گذاشته. بلکه فقط بگویید از بودن در آن جنگل چه احساسی داشتهاید.
درس چهارم: داستان کوتاه
در همهی داستانهای کوتاه اتفاقی برای شخصیتی میافتد. او تلاش میکند به هدفش برسد. در نهایت شخصیت تاثیری میگیرد و متحول میشود.(هرچند کم.)
چگونه داستان کوتاه بنویسیم؟
اگر میخواهید یک داستان کوتاه خوب بنویسید باید بسیار داستان کوتاه بخوانید و بنویسید. نگران تقلید کردن نباشید. چون فقط با این روش است که میتوانید نگاه و نوع نگارش خودتان را بیابید.
برای نوشتن داستان کوتاه پیشنهاد میشود ابتدا شخصیتی بسازید. در شخصیت خواسته و نیازی ایجاد کنید و او را در موقعیتی قرار دهید. شخصیت و موقعیت را در یک یا دو خط معرفی کنید. به بخش میانی بروید. کشمکشها را شرح دهید. در آخر هیچ پایانی را به داستان تحمیل نکنید اجازه بدهید پایان، خودتان را هم غافلگیر کند.
نویسنده دراین فصل از کتاب بیشتر از مثال برای آموزش داستان کوتاه استفاده کرده است. پیشنهاد میکنم برای خواندن این مثالها به کتاب مراجعه کنید.
درس پنجم: رویاها
مایا آنجلو (شاعر آمریکایی) درباره رویا میگوید:
«رویاها میتوانند همه جور چیزی به مردم بگویند. میتوانند مشکلاتمان را حل کنند. به خصوص درمورد نوشتن. مغز به انسان میگوید: باشه، تو بگیر بخواب، من خودم حلش میکنم.»
هنگام دیدن رویا به جهان دیگری منتقل میشویم. جهانی که ناخوآگاهمان بر آن فرمانروایی میکند و همهچیز ازتخیلمان مشتق میشود. خیالات، خلاقیت و جنبه هنری ما در جهان خواب پررنگتر از همیشه بیدار میشود.
داماندازی برای رویا
برای استفاده از رویا ابتدا باید بلد باشید چگونه آنها را به دام بیندازید. همیشه قلم و کاغذی کنار تختتان داشته باشید. هرگز به حافظه خود اعتماد نکنید. رویاها بیشتر از آنچه فکرش را بکنید فرار هستند.
چگونه از رویاها ایده و داستان دربیاوریم؟
- جریان احساسات: به احساساتتان نسبت به رویایی که دیدهاید توجه کنید. توجه به احساسات خاطرات مرتبط را جذب میکنند. حال شما میتوانید آثاری ایجاد کنید که از خاطرهها در ترکیب با رویایی که دیدهاید و احساسی که داشتهاید به وجود آمدهاند.
- ارتباط دادن رویا: به نظرتان رویایی که دیدهاید چه ارتباطی با زندگی حال، گذشته و یا آینده دارد؟ آیا رویایی که دیدهاید از رنج گذشتهتان ساطع میشد؟ یا درباره آینده به شما هشداری میداد؟
کشیدن ماندلا
در بودائیسم تبتی ماندلا ابزاری برای مراقبه است که منجر به یکی شدن با جهان میشود. همچنین در آیین بومیان آمریکا، ماندلاها نشانه جستجوی روح برای کمال هستند و کاربرد درمانی دارند.
شما نیز برای تصویر بخشیدن به رویایتان یک ماندلا بکشید. روی کاغذ یک دایره به اندازه دلخواهتان رسم کنید. دایرهی دیگری در مرکز آن بکشید. تصاویری که از رویا به یاد دارید در دایره مرکزی یا حلقه میان دو دایره رسم کنید. بقیه فضا را هم هر طور مایلید با دایرهها، خطوط و تصاویر پر کنید. نگران اشتباه کشیدن نباشید. به خودتان فرصت نقاشی و بازی کردن بدهید. برای یادگیری بیشتر بخوانید: ماندلا
شما میتوانید در کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» تصاویری از ماندلاهایی خود نویسنده و دیگر نویسندگان که برای خلق نوشتههایشان طراحی کردهاند ببینید.
- توسعه رویا: با نقاشی از آنچه دیدید یا نوشتن از آنچه حس کردید، رویا را توسعه دهید. چون فقط در این صورت است که رویا پایدار میشود. به طوری که حتی اگر چند سال بعد به رویای توسعه دادهتان بر بخورید خواهید دید که همچنان تازه است و ذرهای از آن را فراموش نکردهاید.
درس ششم: دیالوگ
شاید دیالوگنویسی به نظر آسان بیاید اما درواقع مهارتیست که مسلط شدن بر آن چالشبرانگیز است. در ظاهر کافیست نگاه کنید که مردم چگونه حرف میزنند تا همان را روی کاغذ اجرا کنید اما درواقع دیالوگ فقط حرف زدن نیست. دیالوگ بیشتر از اینکه یک گفت و گوی عادی باشد تبادلات افکارِ با معنیست. برای مثال سقراط از دیالوگ برای آموزش استفاده میکرد.
اما چگونه دیالوگ بنویسیم؟
برای اینکه در نوشتن دیالوگ ماهر شوید ابتدا باید از کارهای سادهتر شروع کنید. در قدم اول به گفتگوهای اطرافتان توجه کنید به لحنها و لحجهها گوش دهید. سعی کنید بعد از شنیدن، دیالوگها را از حفظ بنویسید. حتی میتوانید به روش ورباتیم صداها را ظبط کنید و تمام مکالمات را با جزییات بنویسید.
در قدم بعدی یک موقعیت را تصور کنید مثلا پیرمردی که در سالمندان از پرستار میخواهد با بچههایش حرف بزند اما پرستار اجازه نمیدهد.
بدین ترتیب شما هم دو شخصیت بسازید که یکیشان از دیگری چیزی میخواهد. حالا با توجه به خواسته و شرایط آنها شروع به نوشتن دیالوگها کنید.
نکته:
دیالوگ را پیچیده نکنید. به جای «او با نارضایتی سری تکان داد و گفت…» خیلی ساده بنویسید «او گفت.» یا «مرد/زن گفت.» فعلهای پیچیده روند دیالوگ را از بین میبرند. در یک داستان اصولی هر شخصیت حالت صحبت کردن خاص خود را دارد و مخاطب از لحنش متوجه آن میشود.
درس هفتم: قصههای عامیانه (قصهٔ پریان)
طبق گفتهی نویسنده این قصهها داستانهای سنتی با پایان خوش هستند که هر کدامشان انعکاسی از حقیقت انسانی دارند.
کلیه و دمنه، قصههای هزار و یک شب، سیندرلا ،شنل قرمزی ،هری پاتر و… از قصههای پریان محسوب میشوند.
ساختار قصههای پریان سه بخش دارد:
ابتدایی
این قصهها معمولن با روزی روزگاری شروع میشوند. ماجرایی تخیلی را شرح میدهند و خواننده را با روند داستان آشنا میکنند. دقت کنید که جمله اول میتواند بسیار تعیینکننده سرنوشت این داستان باشد.
مثال بخش اول:
- روزی روزگاری پادشاهی بود که سه پسر داشت.
- روزی روزگاری پیرمردی در جنگل زندگی میکرد که بسیار فقیر بود. او با تبر سادهای هیزم جمع میکرد و از فروش هیزمها زندگی بخور و نمیری داشت.
بخش میانی:
شخصیتها در بخش میانی به کشمکش میافتند. کشمکش معمولن عنصریست که سه بار تکرار میشود مثلا شخصیت قهرمان سه آزمون را با موفقیت پشت سر میگذارد.
مثال بخش دوم:
- پادشاه برای انتخاب وارث از پسرانش خواست تا سه آزمون را پشت سر بگذرانند. دو پسر بزرگتر میخواستند با حیلهگری موفق شوند.
- یک روز حین رد شدن از پل تبر پیرمرد در آب افتاد. یک پری از آب بیرون آمد. سه تبر مختلف طلایی، نقرهای و برنزی را به او نشان داد و از او پرسید کدام مال اوست اما پیرمرد همه را رد کرد و به دنبال تبر سادهی خودش بود.
بخش پایانی:
قهرمان در بخش پایانی بعد از مواجه شدن با حریف یا سختیها باید به چیزی دست یابد.
- اما پسر کوچکتر که برخلاف برادرانش با صبر و تحمل سختی آزمونها را میگذراند میتواند نظر پدرش را جلب کند. او پادشاه میشود و کشور را با عدالت به خوبی اداره میکند.
- پری به خاطر قانع بودن پیرمرد هر سه تبر را به همراه کیسههای پول که در عمق آب بودند به او میدهد.
پیام اخلاقی: قصههای عامیانه معمولا سعی دارند پیامی اخلاقی به مخاطب برسانند. او را به چیزی تشویق یا از چیزی بر حذر کنند. پیام اخلاقی در داستان پادشاه، اجتناب از مَکر برای پیروزی و در داستان پیرمرد، صداقت و قناعت به داشتههای خود است.
درس هشتم: نثر شاعرانه
در این درس، کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» به شما نمیآموزد که چطور مثل مولانا شعر بسرایید بلکه به شما یاد میدهد چگونه نثر مسجع بنویسد. در ادامه دو مثالی میزند که مطلب را سادهتر تفهیم کند. اما به نظر من متنها به دلیل ترجمه دیگر چندان نثر شاعرانه به نظر نمیآمدند. همچنین فکر میکنم مثال زدن در این بخش کارآمدتر از توضیحات دانشگاهی درباره انواع نثر شعر باشد. پس خیلی ساده مثال ملموستری از متنهای فارسی خواهم زد که قبلا استادم آقای شاهین کلانتری به آن اشاره کرده بودند.
کرامت آبی
دلم شکستهتر از شیشههای شهر شماست
شکسته باد کسی کاین چنینمان میخواست
(سهیل محمودی)
زمستان
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
(اخوان ثالث)
این دو نمونه را با صدای بلند بخوانید. به تکرار حروف مشترک دقت کنید. حرف (ش) در کرامت آبی و حرف (س) در نوشته اخوان ثالث مدام تکرار شده است.
تمرین۱: شما هم متنی بنویسید که در آن حرفی یکسان مدام تکرار شده باشد.
تمرین۲: متنی بنویسید که کلمههایش تداعی کنندهی یک فضا باشند. مثلا برای نوشتن متنی درباره کویر از کلمات نمکزار، گرما و تشنگی استفاده کنید.
درس نهم: کیمیای تخیل
در برسی کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» میبینیم که ایدهیابی برای خلق آثار، به کیمیاگری تشبیه شده است. کیمیا یکی از علوم طبیعی تعریف میشود که به پیبردن رموز طبیعت میپردازد. نویسنده نیز باید بتواند مانند یک کیمیاگر عمل کند. او باید تصویری را تا عمق تاریکی دنبال و گوهر معنای آن را کشف کند. سپس آن گوهر را به روشنایی بازگرداند. آن گوهرها تصویرهای زندهای هستند که ما در رویا، خاطرات و اطرافمان با آنها مواجه میشویم.
چگونه باید این تصویرها را پیدا کنیم؟
تمرین۱. به خاطرهای بیندیشید. سعی کنید دیالوگی از آن به یاد بیاورید. دیالوگ را بنویسید و وسعت بدهید.
تمرین ۲. بهترین و بدترین خوابهایی که تاکنون دیدهاید را به یاد بیاورید. از فضای خواب و حس و حالی که داشتید بنویسید.
تمرین۳. به روزی که پشت سر گذاشتهاید بیندیشید. کدام رویداد است که میتوانید دربارهاش مطلبی بنویسید. (لطفا نگویید هیچی چون فقط کسی که مرده باشد هیچی برای تعریف کردن نمییابد.)
بعد از این تمرینها شما چند تکه ایده خواهید داشت. این تکهها گوهرهایی هستند که میشود با آنها روزنوشت، مقاله، داستان کوتاه یا حتی شعر ساخت.
هر چه بیشتر از این گوهرها پیدا کنید نویسندهی موفقتری خواهید بود.
درس دهم: شرححالنویسی و کاشیها
شرححال نویسی تجربهای از زندگی را روایت میکند و سعی دارد به آن معنی ببخشد. این نوع از نوشتن راهیست برای انتقال تجربههای واقعی به دیگران و همچنین یاد گرفتن از آنها.
چگونه شرححال بنویسیم؟
شرححال درست مثل یک تابلوی نقاشی است. یک فضا برای نشان دادن رویداد و یک چهارچوب به دور خود دارد. چهارچوب آن میتواند برههای از زندگی خودتان، یک مکان، یک موضوع، یک سفر، شرح سرگذشت یک خانواده و یا چیزهای دیگر باشد. این بستگی به خودتان دارد. بعد از یافتن چهارچوب شروع کنید به آزادنویسی دربارهی چهارچوب. سخاوتمندانه هرچه میتوانید بنویسید. در آخر بیرحمانه هرچه مربوط به چهارچوب نیست را خط بزنید.
کاشیها
زندگی هرکدام از ما مانند تابلوهای کاشی کاریست. تمام چیزهای مورد علاقهمان، تمام تجربهها، شخصیت، سلیقهها و… همه کاشیهای کوچکتری هستند که در اجتماع با هم تبدیل به تابلوی کاشی از ما میشوند. چیزی که متنهایمان را خاص میکند نوشتن از همین کاشیهای کوچک است. زیرا هرکدام از ما کاشیهای خاص خودمان را داریم.
چگونه کاشیهای خودمان را بشناسیم؟
فقط کافیست از خوتان سوال کنید.
شما به چه چیزهایی علاقه دارید؟ شور و شعف شما در چیست؟ کدام بخش از زندگیتان شما را صدا میزند تا آن را نشان دهید؟ چه کاریست که با انجام دادنش زمان را فراموش میکنید؟
شما میتوانید یک دفتر سوال داشته باشید که هروقت سوالی برای شناخت بیشتر خودتان یافتید در آن بنویسید و جواب دهید.
درس یازدهم: بازنویسی
مارک تواین (نویسنده و طنزپرداز آمریکایی):
«فرق بین کلمه مناسب و کلمه تقریباً مناسب مثل فرق بین صاعقه و کرم شب تاب است.»
یک بازنویسی حرفهای میتواند نوشته شما را از فرش به عرش ببرد و باشکوه کند. نویسندههای معروف، بسیار از بازنویسی استفاده میکنند. برای مثال ارنست همینگوی قسمت پایانی «وداع با اسلحه» را ۳۹ بار نوشت تا بلاخره از آن راضی شد.
برای بازنویسی در کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» چکلیستی نوشته و شرح داده شده است. در این بخش قسمتی از چکلیست را میخوانیم.
چکلیست بازنویسی:
۱. آیا سطر و پاراگراف اول مخاطب را به خود جذب میکند؟
۲. آیا نوشته خیلی زود شروع و دیر پایان میپذیرد یا برعکس؟ یا اینکه نوشته به خوبی تنظیم شده؟
۳. آیا شروع و پایان کار با هم جور هستند؟
۵. آیا متن با زمینهسازی پیش رفته؟
۴. آیا نوعی تغییر در پایان داستان حس میشود؟
۵. پایان داستان بسته است یا باز؟ اگر باز است آیا در عین خاتمه هنوز ادامه پیدا میکرده است؟
۶. آیا دیالوگ هر فرد منحصر به فرد است؟
۷. آیا افکار نویسنده واضح و روشن است؟ یا درهم و بیانسجام؟
۸. آیا متن را قبل از ارائه چند بار بلند خوندهاید تا نقصهایش را برطرف کنید؟
۹. آیا نوشتهتان را با دقت ویرایش کردهاید؟
اگر قبل از نهایی کردن داستان با این چک لیست پیش بروید میتوانید اشکالات متن را پیدا و اصلاح کنید.
درس دوازدهم: سفر به درون
در یونان باستان در مرکز هر خانه آتشدانی قرار داشت. اهل خانه هرروز به دور آن جمع میشدند و با دعایی به درگاه هستیا (الهه خانه و خانواده) روز را شروع و تمام میکردند. بعد از تولد هر نوزاد، پیش از آنکه او را به خانوادهاش بدهند به دور آتشدان هستیا میچرخاندند. همچنین در هر شهر آتشدانی عمومی وجود داشت که مراقب بودند هرگز خاموش نشود. چرا که این آتش مظهر حیات معنوی شهر بود.
ما نویسندگان نیز آتشدانی در خود داریم. وقتی صبح زود مشغول نوشتن یادداشتهای روزانه میشویم یا وقتی شبهنگام از خواب میگذریم تا ایدهای را ثبت کنیم و یا وقتی حین نوشتن از ساعت غافل میشویم، در حال مراقبت از آتشدان خود هستیم.
اجازه ندهید آتشدانتان سرد شود. فقط با تمرین مداوم است که میتوان تضمین کرد که همواره گرم میماند. اگر ایدهای ندارید و یا نمیدانید که، چه بنویسید چشمهایتان را ببندید و به درون خودتان سفر کنید. جایی کنار همان آتشدان بایستید و آنقدر آنجا بمانید که ایدهها از درون تاریکی به سمت شما و نور آتشتان بیایند. حالا فورا ایده را بنویسید چون اگر اینکار را با تاخیر انجام دهید ممکن است ایدههای دیگر دیرتر خودشان را به شما برسانند.
سخن پایانی
در این مقاله به معرفی کتاب «یک سال تا نویسنده شدن» پرداختیم. همچنین تلاش کردیم تا نکات ضروری هر درس را به طور خلاصه و مفید شرح بدهیم.
این کتاب اثر سوزان تیبرگین است. او علاوه بر نویسندگی در تدریس و سخنرانی تبحر دارد. این نویسنده آمریکایی سرپرست و موسس گروه نویسندگان ژنو (شهری در سوئیس) است. وی همچنین سردبیری نشریه ادبی نوقلمان ژنو را به عهده دارد. وی به خاطر سالها نویسندگی با موانع نوشتن به خوبی آشناست و میداند برای مقابله با هرکدام چه باید کرد.
پیشنهاد میکنم کتاب را بخوانید. همچنین میتوانید برای آشنایی بیشتر با نویسنده، به سایت شخصی سوزان تیبرگین سر بزنید.
نویسنده: زهرا مرادپور
3 پاسخ
نکات ارزشمندی در دوازده درس بود، تشکر از زحمات زهرا دوستداشتنی هنرمند.
جالبه که این چند روز، اینجا و در اهل نوشتن، من فقط نوشتههای شما رو میبینم!
اسم تمامی نویسندگان پایین پستها نوشتهشده خانم اسمعیلزاده گرامی.