کتابی که امروز قصد معرفی آن را داریم «نوشتن با تنفس آغاز میشود» از لرن هرینگ است. ترجمهی کتاب حاضر به همت آقای حمید هاشمی انجامشده و نشر بیدگل آن را به چاپ رسانده است.
اگر به جلد کتاب نوشتن با تنفس آغاز میشود نگاه کرده باشید، متوجه این جمله میشوید:
«پیکربخشی صدای معتبرتان»
علاوهبر راهنمای عمیقنوشتن، رابطهای که محتوای کتاب با این جمله دارد آن است که ما میدانیم هرنویسندهای صدای مخصوص به خودش را دارد. به عنوان مثال وقتی کتابی از ارنست همینگوی میخوانیم، درمییابیم که صدای نویسنده با نویسندگان کتابهای دیگر متفاوت است. ما دوست نداریم که نوشتههایمان شبیه به نوشتههای سایر نویسندهها شود. اگرچه تقلید در ابتدای کار ضروری به شمار میرود اما نوشتهی ما بایستی به گونهای باشد که خوانندگان تفاوتی بین آن و سایر نوشتهها قائل شوند.
در کتاب نوشتن با تنفس آغاز میشود چگونه میتوانیم به صدای معتبرمان دست یابیم؟
پاسخ این سوال مطلبی است که لرن هرینگ در این کتاب به آن میپردازد. او به ما توصیه میکند که برای رسیدن به صدای معتبرمان باید عمیقنوشتن را تجربه کنیم و عمیقنوشتن مستلزم آن است که ما به درون خود نقاب بزنیم. این درحالی است که بسیاری از نویسندگان بیرون از خود سرگرداناند.
اما در نظر داشتهباشید که سفر کردن به درون میتواند ترسناک به نظر برسد چون ممکناست با چیزهایی مواجه شویم که روی خوشی به آنها نشان نمیدهیم. اما بههرحال این تنها راه ماست. چون تجربههای دست اول و تازهای که در طول عمر خود کسبکردهایم، جایی درون ما نهفتهاند یا بهدست فراموشی سپردهشدهاند. از این رو، به جای سرگردانی، باید درون خودمان حضور داشته باشیم. این راهی است که در کتاب «نوشتن با تنفس آغاز میشود» توصیه شده.
از آنجایی که لرن هرینگ زندگی ورزشی فعالی دارد، به عنوان راهنمای عمیق نوشتن معتقد است که نوشتن فعالیت ذهنی صرف نیست. بلکه بدنمان هم نقش مهمی را در فرآیند نوشتن ایفا میکند. تا مدتها مردم معتقد بودند که نویسندگی فعالیتی ذهنی است. یعنی نویسندهها ساعتهای متمادی پشت یک میز مینشینند و در اندیشهشان سیر میکنند. چهبسا بسیاری دیگر هم بودند که باور داشتند نویسندگان زندگی بیبند و باری دارند تا جایی که آنتونی ترولوپ هم از این طرز فکر مردم زمانهاش مستثنا نبود.
اما لرن هرینگ تمام این پنداشتهها را باطل میپندارد و چنین میگوید:
«ما به راحتی اهمیت بدنمان را در فرآیند نوشتار به دست فراموشی میسپاریم. واژهها زبان ساختهی ذهن ما هستند، به همین دلیل ما همیشه روند نوشتار را فقط به اندیشهمان ربط میدهیم. درست است که زبان از اندیشه میآید اما داستانهایی که از صدای معتبر ما ریشه میگیرد از درون تن ما میآید.»
پس نوشتن عمیق برای پیکربخشی به صدای معتبرتان حاصل تعادلی بین اندیشه و بدن است و نباید انتظار داشت که تنها با قدرت اندیشه به این هدف دست پیدا کنید.
برای عمیق نوشتن چگونه میتوانیم بدنمان را بشناسیم؟
توصیه نویسنده در این مورد بسیار ساده و دمدستی است. او میگوید که برای شناخت بدنمان بایستی به نفسهایمان دقت کنیم. اینکه نوشتههای ما هم مثل تنفسمان دم و بازدمی دارند. بعضی از روزها نوشتن راحت پیش میرود، صحنهها و دیالوگها روی صفحات جاری میشوند اما گاهی اوقات نوشتن یک جمله هم دشوار میگردد. دلیل نامگذاری کتاب نوشتن با تنفس آغاز میشود هم همین است.
در ادامه لرن هرینگ به معجزهی تنفس بیشتر میپردازد. او به لحظهی بینابینی دم و بازدم اشاره میکند. لحظهای که ما به طبیعت اعتماد میکنیم و نفسمان را بیرون میدهیم چون میدانیم که طبیعت بار دیگر به ما امکان نفس کشیدن را خواهد داد. این اعتماد در نوشتن هم نقش مهمی را ایفا میکند. گاهی اوقات باید به خودمان اعتماد کنیم و اجازه دهیم که نوشتهها از ما بیرون بیایند و این همان پیکربخشی صدای معتبر ماست که انتظارش را میکشیدیم.
نویسنده کتاب قسمتهایی را با عنوان «استراحت بدن» در بخشهای متعددی از کتاب در نظر گرفته است. ممکن است برخی از این تمرینها برایتان کمی عجیب به نظر برسند ولی مطمئن باشید که این شیوهها میتوانند برای شما راهنمای عمیق نوشتن باشد. چون نویسنده خود بارها آنها را انجام داده است و در پایان هر استراحت، دلیل انجام آن تمرین را هم برای مخاطبان ذکر میکند.
مورد زیر یکی از همین عنوانهاست:
«هر موقعیتی که دوست دارید بگیرید و احساس راحتی و امنیت کنید. میتوانید روی صندلی بنشینید و یا روی تختتان دراز بکشید یا روی یک پا بایستید یا هر کار دیگری. کارمان این است: تایمری بگذارید و پنج دقیقه در آن وضع بمانید و تا میشود کم حرکت کنید. با نفس در آن موقعیت ریشه بگیرید و در همان وضعیت استوار شوید.
چرا؟ این وضعیت کمک میکند در تنتان ببینید که ذهن، دائم در پی ایجاد وضعیت بعدی است. با اینکه موقعیتتان را خودتان انتخاب میکنید و خطری هم تهدیدتان نمیکند با این حال توجهکنید ذهنتان دائم میخواهد قانعتان کند که وضعیتتان را تغییر دهید. توجه کنید تنتان چقدر علامت میدهد. قضاوت نکنید، فقط توجه کنید.»
در انتهای هر کدام از فصلها نیز بخشی به عنوان «سنگ محک» قرار دارد که محل آزمایش و خطاست. در این بخش شما تمام آنچه که آموختهاید را در بوته آزمایش قرار میدهید و به تاثیر آن آگاهی مییابید. همهی این تمرینها برای پیکربخشی به صدای معتبرتان بسیار کاربردی است.
چگونه از این کتاب استفاده کنیم؟
کتاب نوشتن با تنفس آغاز میشود در سه بخش طراحی شده و هر کدام از این بخشها نیز دارای فصلهای متعددی است که به تبع نیازهایمان میتوانیم به آن رجوع کنیم. اکنون توضیحی در مورد کاربرد هر کدام از بخشها را ذکر میکنیم:
بخش اول به تمرکز ذهن میپردازد. در این بخش میآموزیم که در مورد فکر و اندیشهای که نوشتههایمان را تشکیل میدهند آگاهی به دست آوریم و آنها را جهتدهی کنیم. از این طریق میتوانیم آمادگی کسب کنیم برای آن که از چارچوبهایی که دیگران برایمان طراحی کردهاند بگریزیم.
عنوانهای این فصل عبارتند از:
- ریسک
- اعتبار
- فروتنی
- کنجکاوی
- همحسی
- پذیرش
- ارتباط
بخش دوم فرآیند، عمیق نوشتن است. این مرحله ما را راهنمایی میکند تا به عملکرد نوشتارمان بپردازیم، به عناصری مثل زاویه دید، روایت و… که داستانمان را تشکیل میدهند دقت کنیم و بیاموزیم که چگونه میتوانیم از آنها به شیوه درستی بهره ببریم. استفادهی نادرست از این عناصر، بیاحترامی به خوانندگان است و موجب دلسردی آنها میشود.
اما برای آنکه بتوانیم به درک درستی از این عناصر برسیم، بایستی شهامت اشتباه کردن و درجانزدن را هم در خود بپرورانیم. نویسندگان حرفهای میدانند که یک داستان یا نوشتهی خوب در همان وهلهی اول نوشتن شکل نمیگیرد و نیازمند بازنویسیهای چندین و چندباره است.
عنوانهای فصل دوم:
- آگاهی از خود
- فرآیند در برابر محصول
- تَن به عنوان منبع
- اجداد به عنوان منبع
- زمین به عنوان منبع
و…
بخش سوم جنبهای روانشناختی دارد. این بخش به نویسندگان میآموزد که در گیر و دار داستان قبلی خود نباشند و به جلو بنگرند. از آنجایی که نویسندگان بعد از نوشتن و تمام کردن یککتاب دچار نوعی اضطراب و نگرانی میشوند، از اینکه آیا خواهند توانست بار دیگر داستانی مثل داستان قبلی بنویسند یا نه، این بخش میتواند برای آنها مفید باشد. در این بخش شما یاد میگیرید که کجا قرار دارید و چگونه میتوانید از کار خود فاصله بگیرید تا فرصت برای نوشتن دوباره فراهم شود.
عناوین این فصل:
- ناپایداری
- تحول
- تسلیم
- انسجام
- تنهایی
- سکون
و درنهایت، کتاب با نگاهی متفاوت به پایان میرسد. احترام به سکون و ایجاد وقفههای حرفهای در کار، باز هم نگاه متفاوت نویسنده را برای راهنمای عمیقنوشتن نشان میدهد.
حال این بستگی به شما دارد که کدام یک از بخشهای کتاب «نوشتن با تنفس آغاز میشود» را استفاده کنید.
لرن هرینگ در مقدمهی این کتاب، نکتهی جالب توجهی را در باب استفاده از آن ذکر میکند:
« لطفا تصور نکنید باید بخشهای این کتاب را به شکل خطی و پشتسر هم بخوانید و باز فکر نکنید تمام تمرینهای این کتاب را باید انجام بدهید».
همچنین در ادامه میگوید:
«این کتاب راهنمای تولید یک اثر نیست، بلکه راهنمای طی یک فرآیند است. این کتاب میتواند دانش شما را در زمینهی گرامر، تکنیکپردازی و داستانگویی بالا ببرد. این کتاب نماینده بخشی از روند نوشتن است که زیر سبک نوشتار و طرح داستان قرار میگیرد».
و در انتها اینکه، اگر به دنبال ایجاد تغییری در روند نوشتن خود هستید و میخواهید به صدای معتبرتان برسید، پیشنهاد میکنیم این کتاب را بخوانید و توصیههای آن را به کار بگیرید. نفس عمیقی بکشید و به نوشتن مشغول شوید.
اگر این کتاب را خواندهاید یا حتی بعد از تهیه و مطالعهی کتاب برای ما از تجربه و تاثیر تمرینهایی که به عنوان راهنمای عمیقنوشتن در این کتاب ارائه شده بنویسید.
شاید برای شروع مسیر نویسندگی به دنبال آموزش تخصصی باشید. پس پیشنهاد میکنیم مطالب زیر را بررسی کنید:
چگونه نویسنده شویم؟ آموزش نویسندگی با برنامهای ۱۰ هفتهای برای شروع و تمرین نوشتن
6 پاسخ
با عرض سلام و ادب، استاد من صفحه ۹۰ این کتاب هستم. اول کتاب برام گنگ شروع شد و رفته رفته برام قابل فهم تر شد، اما من تمریناتشو دوس ندارم اینکه تفس و … یا تمرینات آخرش که میخاد محک بزنه واقعا برای نویسنده های حرفه ایه، منی که نویسنده مبتدی هستم و هنوز در مرحله آزاد نویسی ام برام ی مقدار سنگینه
نمیدونم من که مبتدی ام دوس نداشتم یا هستند اساتبدی که نظرشون مثل من باشه!؟
نوشتن با تنفس آغاز می شود. لرن.هرینگ”:
موضوع این کتاب بسیار جدید و مهم است . این که موقع نوشتن باید فضا و شرایط بدنی مناسبی داشته باشیم از اهمیت بالایی برخوردار است. توجه به تنفس صحیح هنگام نوشتن باعث می شود بیشتر تمرکز داشته باشیم تا بتوانیم دست به ریسک زده و به اعماق نوشته مان رسوخ کرده و به نوشته عمق ببخشیم.در این کتاب نویسندگان را به انسانی تشبیه کرده است که برخی از نویسندگان در تن خود می نویسند و برخی با سر، که بدن شان وسیله نقلیه راحتی است که سرها را جابه جا می کند. نویسنده در کتاب از برنامه تحصیل در رابطه با نوشتن سخن می گوید که همیشه مارا تشویق کرده اند با سر خود بنویسیم نه تن و ما به دلیل قضاوت ها این را پذیرفته ایم. در این کتاب تأکید می کند شما باید خودتان باشید و درجایی از کتاب از فروتنی نام برده که با فروتنی می توانیم در خود تغییر ایجاد کنیم. که این نشان از علاقه به خود می باشدکه باعث می شود بتوانید، خودتان باشید. اگر هر روز بنویسیم با روز قبل متفاوت است چون ما انسان دیگری می شویم زیرا خاطره ها و حس ها و احوالات جدیدی در تنمان پیدا می شود. توانایی هایتان را دست کم نگیرید.با نوشتن به مرور با نوشته خود ارتباط برقرار می کنید و رابطه برقرار می کنید. در کل عاشق نوشتن باشید با عشق بنویسید.
کتاب بی نظیر و زیبایی است. خیلی بر نوشتن بدون حد و مرز تکیه دارد. اولین کلمات در وحی پیامبر و رسالتش نون و قلم است پس نوشتن اهمیت بسیاری دارد. همه و همه در نوشتن بی تکلف و به صورت بارش فکری تأکید می کنند، اما واقعیت این است چطور بنویسیم تا اتفاق بیفتد؟ بنظر من آن چه در نوشتن خیلی مهم است داشتن تمرکز و فضایی مناسب و به دور از آشفتگی و هیاهو برای نوشتن است. در بخشی از کتاب از نوشتن ترس ها می گوید که ترس هایمان را بنویسیم دارن هاردی در یکی از ویدئو هایش می گوید هر زوز صبح اهداف مان را بنویسیم و بعد موانع و ترس های موجود در سر راه اهداف خود را نوشته و پاره کنیم و به اهداف مان بپردازیم. این نوشتن ترس ها آیا با نوشتن اهداف در زمان حال تنافض پیدا نمی کند؟ همیشه از دوران کودکی و مدرسه سعی کرده اند بخش منطق و ریاضی مغزمان را فعال تر کنند و همیشه شنیدیم از خواب و خیال بیرون بیا و به مسائل واقعی بپرداز بقول معروف به فکر نان باش که خربزه آب است. این باعث شده است که الان نیاز داشته باشیم بیشتر تمرین و ممارست داشته باشیم تا دوباره به خیال پردازی و گسترش افکار پرداخت. تمام موارد گفته شده در این کتاب به نوعی در دین و مراسم آیینی ما وجود دارد مثلاً برای برآورده شدن آرزو و حاجات مان آش یا حلیم و… را هم می زنیم و قبولی حاجات را می طلبیم. تجسم اهداف همان گونه که در کتاب آورده شده است از زمان تحقق آن به ابتدا یا بقول معروف مهندسی معکوس و نوشتن آن هم به پرورش افکار هم تجسم و هم انرژی و فرکانس موزون با خواسته و اهداف و بدست آوردن تعهد و انگیزه برای نوشتن خیلی مفید می باشد. موضوعی که شاید از مغز منطقی برای من پیش می آید اینکه وقتی اهداف را می نویسم دچار نوعی گیجی می شوم و بدنبال راه حل هستم و چون راهی نمی یابم به حس خشم و استیصال دچار می شوم و برای این حسم پاسخی نمی یابم که چطور حل شود.
سلام. تشکر از مطالب بسیار زیبا و آموزنده ای که زحمت می کشید و برای رشد ما ارسال می فرمایید.ببخشید توضیحی درباره این قسمت داده نشده است. دقیق نمیدانم الان باید نظر خود درباره ی کتابی که معرفی شد (نوشتن باتنفس آغاز می شود) را بیان کنم یا خیر؟
اگر نظر بدید، خیلی هم عالیه آزاده جان.