دوست پیگیر و جویای من که نوشتن نقد کتاب آنقدر برایت جدی و مسئله بوده که تو را به این مقاله رسانده، پیش از اینکه به چگونگی نقد کتاب بپردازیم، نیاز است بازنگری داشته باشیم در تعریف شخصی خود از نقد و منتقد.
نقد چیست؟ منتقد کیست؟
متصورم که نقد در نگاه عموم ما گره خورده با هارتوپورت و تخریب. نقد در ذهن ما بیش از آنکه نظری همهجانبه و نکتهسنج و سازنده باشد؛ کوبیدن یک اثر است. در حالی که هدف نقد بیش از هرچیزی سازندگی است.
بیا فرض کنیم هر اثر یک بناست. نقش نویسندهی نقد کتاب در جایگاه منتقد این است که در جهتهای مختلف این بنا قرار گیرد، در زوایهها مختلف آن را ببیند و بسنجد، به نگرستین از بیرون بسنده نکند و پا به درون بنا بگذارد.
سپس پس از سنجش مولفههای گوناگون به این سوال پاسخ دهد که آیا این بنا ساختمانی استوار و زیباست؟ اگر بله، دلیل این استواری و زیبایی، جزییاتی که از نگاه ما پنهان ماندهاند را با بیانی هنرمندانه پیش چشممان آشکار کند. و اگر خیر، پاسخ دهد که چرا این ساختمان بنایی سستبنیان است و چه باید کرد تا دیگر بناها به این روزگار دچار نشوند.
به نقدهایی که خاندهام فکر میکنم. یا مقالهی نویسندههای خوب دربارهی آثار دیگر هنرمندان. مثلن مقالههای اکبر رادی در کتاب انسان ریخته. وقتی مقالههای رادی دربارهی نمایشنامهها و کارهای نمایشی را میخاندم با خودم میگفتم آخ اگر میشناختم و خانده بودم آن اثر را، آنوقت خاندن این مقاله چه کیفی بهم میداد.
اما کمی که جلوتر میرفتم، این حرفم دود میشد میرفت هوا. چون چیزی که مرا پیش میراند و به ادامه وامیداشت، نثر رادی بود. نوع پرداختن او به موضوع. با اینکه نوشته حول اثری بود که من بهکل با آن ناآشنا بودم، خاندن برایم جذاب بود و میدیدم نکتههایی گفته میشود که نیازمند دریافتنشانم. این کاریست که نقد خوب میکند. متوجه و حساس کردن ما به نکتههایی که تا به حال از نظرمان دور بوده؛ ارتقا سلیقه و یاد دادنِ چگونه پرداختن.
نوشتن نقد کتاب را چگونه شروع کنیم؟
هنگامی که حرف از نقدنویسی میشود اول از همه باید نگاه بیندازیم به نوع نگریستن و اندیشیدن خود. چگونه به مسائل مینگریم؟ غالبن با موضوعها چگونه مواجه میشویم؟ آیا تفکر نقادانه و همهجانبه داریم؟
ابتدا باید فکر خود را بسازیم. چرا که کیفیت اندیشهی ما کیفیت نوشتهی ما را تعیین میکند. همانطور که جک لندن میگوید:
حالا شما، نویسندهی جوان، واقعن چیزی برای گفتن داری یا فقط فکر میکنی چیزی برای گفتن داری؟ اگر داری، هیچچیز نمیتواند مانع گفتنش بشود. اگر قابلیت فکر کردن به افکاری را داری که جهان دوست دارد بشنود، فرم اصلی بروز تفکر بیان است. اگر واضح فکر کنی، واضح خواهی نوشت. اگر افکارت ارزشمند باشند، نوشتهات هم ارزشمند خواهد بود. اما اگر بیانت ضعیف است، به این دلیل است که افکارت ضعیف است.
مطالعه بیشتر در این زمینه: وقتی چیزی برای گفتن نداریم | نامهای به دوست نویسنده ۱
چگونه نگاه یک منتقد کتاب را داشته باشیم؟
یک منتقد دقیقن چگونه نگاه میکند و میاندیشید و برخورد میکند؟ پاسخ این سوال را با خاندن نقدهای خوب درمییابیم.
یکی از بهترین منتقدهایی که میتوانیم از نقدهای او بسیار بیاموزیم سعید عقیقی است. عقیقی منتقد سینماست، و آیا به شک افتادهای که یک منتقد سینما نکتههایی به تو خاهد داد برای نقد کتاب؟ برو سراغش تا دریابی.
برای خاندن «نقد کتاب» هم میتوانی به سایت وینش سر بزنی.
برای نقد کتاب این ۴ نکته را در نظر داشته باشیم
١. برای ساختن تفکر یک منتقد، اصلن و اصلن به خاندن نقد بسنده نکنیم و همین امروز تمرین نقدنویسی را بیاغازیم. میتوانیم از کتابهای لاغر شروع کنیم و هر هفته یک نقد منتشر کنیم. یا یک کتاب انتخاب کنیم و طی یک چالش ٩٠ روزه در رسانهی شخصی خودمان برای آن کتاب نقد بنویسیم. مثلن: ٩٠ روز با مسخ کافکا.
٢. در نقدنویسی تا میتوانیم از کلیگویی و کلیشهها دوری کنیم به سمت جزییات و استدلال قدم برداریم.
٣. فهرستی مکتوب داشته باشیم از معیارهایی که بر اساس آنها به نقد میپردازیم.
۴. پرسشگری و تمرین تفکر نقادانه را بیش از همیشه جدی بگیریم.
معرفی ٢ کتاب در زمینهی نوشتن دربارهی کتابها:
١. کتاب «آیین نقد کتاب» نشر چاپار | برای نقدنویسی
٢. کتاب «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» نشر ترجمان | برای آشنایی اولیه با مرورنویسی
مطالعه بیشتر:
چگونه کتابهایی که میخوانیم را فراموش نکنیم | بهترین روش مطالعهی تأثیرگذار
نویسنده: الهه نصیری
برای تماشای ویدیوی زیر این مقاله شیلترفکن خودتان را فعال کنید (یا روی این لینک کلیک کنید و وارد یوتیوب مدرسه نویسندگی بشوید):