«وقتی میتوانیم با چیزی برخورد خلاقانه داشته باشیم که آن را بهطور عمیق بشناسیم.»
الیوت ایسنر
یک نوشته خلاقانه چه ویژگیهایی دارد؟
روشهای خلاقانه نویسی کدامند؟
مدل ذهنی نویسندۀ خلاق چگونه است؟
سؤالاتی ازایندست، از مهمترین دغدغههای ذهنی افرادی است که تمایل دارند خلاقانه بنویسند.
کسی که میخواهد خارج از عرف و کلیشههای رایج بنویسد همواره دغدغۀ نوشتن خلاقانه دارد. آثار خلاقانه و ناب فارسی و غیرفارسی کم نیستند اما چگونگی نوشتن به شیوههای خلاقانه فرآیندی است که نیاز به شناخت و یادگیری دارد.
نویسندگی خلاق به زبان ساده
نویسندگی خلاق یک موضوع تازه است که در سی-چهل سال اخیر وارد دانشگاههای انگلستان شده است. البته این رشته در آمریکا در دانشگاهها و دانشکدهها از خیلی قبل تدریس میشده (برای مثال از دههٔ 1880 در دانشگاه هاروارد). در آمریکا پیچیدگیهای عناصر انشا نگاری و علم معانی و بیان نیز در تنوع وسیعی از دورههای دانشگاهی به آن اضافه شده است. نویسندگی خلاقانه همچنین به شکل فزایندهای، بهعنوان یک وسیله در سراسر دنیا، برای آموزش به دانشجویانی که زبان انگلیسی زبان دوم آنهاست، کاربرد دارد.
نقل از کتاب چگونه خلاقانه بنویسیم؟ نوشتهٔ استیو می | نشر افراز
در سری درسهای نویسندگی خلاق شما را با چندوچون شکلگیری یک متن خلاق آشنا میکنیم.
نوشتن سخت نیست. خلاقانه و درست نوشتن سخت است.
از بین انبوه نوشتهها و آثار بزرگ منتشرشده، تنها تعداد انگشتشماری در یادها میمانند. از میان حجم بیشمار محتوای متنی در فضای دیجیتال، تنها بخش کوچکی از آنها ارزش صرف وقت و انرژی را دارند.
و تنها تعداد کمی از نوشتههای خودمان هستند که دوستشان داریم و میخواهیم آنها را برای خودمان یا دیگران تکرار کنیم.
وجه تمایز این اقلیت موردتوجه با آن اکثریت غیرقابل استناد چیست؟
نوشتههای خلاقانه چنان در ذهن رسوب میکنند که حتی اگر بهروشنی هم قابلیادآوری نباشند تکههایی از آنها برای مدتزمانی طولانی همسفر ذهن میشود.
وارد شدن به محدودهٔ خلاقیت، راز ماندگاری نوشتههای بزرگ است.
یکی از مهمترین مشخصههای نوشتار خلاقانه، درگیر کردن احساس مخاطب است. این مهم وقتی اتفاق میافتد که احساس نویسنده با موضوعی مشخص بهطور کامل درگیر شده باشد.
استیون کینگ میگوید:
آنچه مسلم است، نوشتن، انتقال حسیات است.
یک اثر خلاقانه نتیجۀ جانبی یک واکنش احساسی است.
تا وقتی روح نویسنده با یک اثر، درگیری درونی پیدا نکند امکان ندارد بروز بیرونیِ گیرا و شایستهای داشته باشد.
اما در حالت کلی چه میشود که آثاری را جزو نوشتههای خلاقانه طبقهبندی میکنیم یا برعکس، متنی را کلیشهای میدانیم؟
آیا خلاقانه نوشتن مختص نویسندههای خاصی است و احوالات به خصوصی را طلب میکند؟
آیا شاخصههای نویسندگی خلاق در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول میشود؟
همۀ نوشتههای خلاق از ساختار و قانونمندیهای یکسانی تبعیت میکنند؟
آیا هر نویسندهای میتواند خلاقانه بنویسد؟
آیا نوشتن خلاقانه فعالیتی اکتسابی است یا اینکه باید در سرشت نویسنده باشد؟
قبل از شروع بهتر است حال و هوای ذهن خود را با خواندن متنی خلاقانه تغییر دهیم تا مصداقی مشترک از چنین نوشتهای را در ذهن داشته باشیم.
این متن را از کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» نوشتۀ بیژن نجدی انتخاب کردهایم:
«در آینه گوشهای از سفرۀ صبحانه کنار نیمرخ ملیحه بود. سماور با سروصدا در اتاق و بیصدا در آینه میجوشید و با همینها، طاهر و تصویرش در آینه، هر دو باهم گرم میشدند.
جمعه پشت پنجره بود. با همان شباهت باورنکردنیاش به تمام جمعههای زمستان. یکی از سیمهای برق زیر سیاهی پرندهها شکم کرده بود. پردۀ اتاق ایستاده بود و بخاری هیزمی با صدای گنجشک میسوخت…
اتاق آنها بالکنی رو به تنها خیابان سنگفرش دهکده داشت که صدای قطار هفتهای دو بار از آن بالا میآمد، از پنجره میگذشت و روی تکۀ شکستهای از گچبریهای سقف تمام میشد.
روزهایی که طاهر دلودماغ نداشت که روزنامههای قدیمی را بخواند و بوی کاغذ کهنه حالش را به هم میزد و ملیحه دستودلش نمیرفت که از لای دندانهای مصنوعی آواز فراموششدهای از قمر بخواند، آنها به بالکن میرفتند تا به صدای قطاری که هرگز دیده نمیشد گوش کنند…»
بسیاری از داستانها و رمانهای بزرگ دنیا با یک سطر هیجانانگیز شروع شدهاند.
مانند نمونههای زیر:
در زندگی زخمهایی هست مثل خوره که در انزوا روح را آهسته میخورد و میتراشد…
سطر اول داستان «بوف کور»، نوشتهٔ صادق هدایت
امروز مادرم مرد…
سطر اول رمان «بیگانه»، نوشتهٔ آلبر کامو
نعش را گذاشته بودند در دالان مسجد…
سطر اول داستان «فردا در راه است»، نوشتهٔ بهرام صادقی
بهمحض گشودن کتاب، بوی روغن سرخشده از میان صفحات بیرون میزند…
سطر اول داستان «با دور شدن از مالبورک»، نوشتهٔ ایتالو کالوینو
آموزش نویسندگی خلاق
تمرین:
فرض کنید میخواهید رمان یا داستان خودتان را بنویسید.
پاراگراف اول آن را که با یک جملهٔ هیجانانگیز شروع میشود بهعنوان تمرین بنویسید.
سعی کنید تا نوشتن حداقل 5 جملۀ عحیبوغریب ادامه دهید.
بدون انجام دادن این تمرین، ادامهٔ درس را نخوانید.
ویژگیهای نگارش خلاق
در بخشی از اثر معروف مارسل پروست (در جستجوی زمان ازدسترفته)، تصاویر پدیدآمده حاصل صحنۀ خیس شدن قطعهای بیسکویت در فنجان چای هستند که در مردی جاافتاده خاطرات دوران کودکی را زنده میکند.
گابریله ال ریکو
چنین نویسندگان خلاقی چگونه میتوانند از یک تصویر به یک اثر ماندگار برسند؟
متنی که توسط این افراد خلق میشود ویژگیهایی دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
هدفمند بودن
مرکز ثقل نوشتن طبیعی، توانایی شگفتزده شدن است.
گابریله. ال. ریکو
بسیاری از نویسندگان بزرگ میگویند که کتابهای داستانی خود را بدون هیچ پیشزمینۀ فکری قبلی و تنها با تمرکز بر احوالات موجود نوشتهاند.
من خودم وقتی در حال نوشتن هستم نمیدانم کیست که فلان کار را انجام داده است. من و خوانندههایم وضعیت مشابهی داریم. وقتی شروع به نوشتن داستانی میکنم، بههیچوجه پایان داستان را نمیدانم و نیز نمیدانم که بعد چه خواهد شد. اگر در همان ابتدا پروندۀ قتلی مطرح باشد، من خبر ندارم که قاتل کیست. اصلاً برای همین به نوشتن ادامه میدهم که بفهمم چه خواهد شد. اگر بدانم که قاتل کیست، دیگر هدف از نوشتن داستان چیست؟
هاروکی موراکامی
حاصل کار این نویسندگان، داستانی شده که هدفمند و روشن است اما چنین ساختاری از ابتدا وجود نداشته است.
برخلاف کتابهای داستانی، نوشتههای غیرداستانی ابتدا با یک ایده، انگیزه، هدف یا بهانۀ مشخص نوشته میشوند.
ایدۀ اصلی است که شالودهٔ نوشتن را میسازد و اجازه میدهد ساختار نوشته روی آن بنا شود.
پس برخلاف آنچه ممکن است تصور شود، نوشتۀ خلاقانه با هدفگذاری دقیق هیچ تضادی ندارد.
این هدفگذاری میتواند تنها در قالب یک دغدغۀ ذهنی باشد. مهم این است که قلاب ذهن بهجایی گیر کند و سوژهها یکی پس از دیگری و به بهانۀ این سوژه شکل بگیرند.
یکی از مسائل مهم دیگر در بحث هدفگذاری، شناخت مخاطب است.
هر نویسندهای در شروع کارش باید تصویر ویژهای را در گنجینهٔ تجربیات جمعی بشریت، روشن کند که همهٔ ما بهنوبهٔ خود میتوانیم در این راه گامی برداریم: چیزی که جهان از هر یک از ما طلب میکند.
دوروتی براند
درست است که نویسنده با تکیه بر ترجیحات و احوالات شخصی خودش مینویسد اما درنهایت این نوشته قرار است منتشر شود و با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
شناخت مخاطب نهتنها دست و پای نویسنده را نمیبندد بلکه بهانهای برای نوشتن خلاقانه میشود.
نیاز مخاطب میتواند منبع الهام نویسنده شود و از گذر توجه به این موضوعات حساس، متنی خلاقانه شکل بگیرد.
سادگی و راحتی متن
از دیگر ویژگیهای نوشتۀ خلاقانه، سادگی آن است. نوشتههایی دلچسب هستند و کمتر فراموش میشوند که حس همذاتپنداری را در مخاطب بیدار میکنند.
برای راحت نوشتن باید از قواعدی که سالها در دوران مدرسه به ما دیکته شده است فاصله بگیریم. قواعدی که ما را مجبور میکرد افکار خود را در قالبهای از پیش آماده بریزیم و درنهایت محصولی مشابه با محصول دیگران تولید کنیم.
جسارت بیپروا نوشتن و اینکه به خودمان اجازه بدهیم گاهی اوقات بد، غلط و خارج از عرف بنویسیم نتیجهای متفاوت دارد. نتیجه همان متن خلاقانهای میشود که از متون دیگران فاصله میگیرد و جایگاه متمایزی را به خودش اختصاص میدهد.
مورد دیگری که باعث میشود بتوانیم راحت بنویسیم، تسلط بر موضوع و مفهومی است که قصد نوشتن آن را داریم.
هرچه از نظر ذهنی و احساسی به متنی که میخواهیم بنویسیم نزدیکتر باشیم، به همان میزان میتوانیم با مخاطب خود ارتباطی صمیمیتر و نزدیکتر برقرار کنیم.
نویسندهای که برای خوب نوشتن دست به دامان الفاظ و ساختار درست نمیشود و با دخالت دادن احساس و انگیزهاش مینویسد، علاوه بر انتقال حس راحتی به مخاطب، خودش هم لذت بیشتری را از نوشتن تجربه میکند.
استفاده از کلمات و افعال خاص
اگر سری به چند نوشتۀ خلاقانه و زیبا بزنید متوجه میشوید وجه شباهت همگی آنها این است که از کلمات و افعالی متفاوت استفاده کردهاند.
گاهی اوقات محتوا حرف تازهای برای گفتن ندارد اما استفاده از افعال و کلمههای جاندار است که متن را خلاقانه و متمایز میکند.
یکی از روشهایی که باعث میشود بتوانیم از کلمههای متفاوت و زیباتر استفاده کنیم، تمرین کلمهبرداری است.
به این شکل که وقتی کتابی را میخوانیم از کنار کلمههای زیبای آن بهسادگی رد نشویم. آنها را در دفترچهای یادداشت کنیم و هرازگاهی به این دفترچه نگاهی بیندازیم.
با مرور این دفترچه بهتدریج کلمههایی تازه را وارد دایرۀ لغات خود میکنیم که هر خوانندهای درخشش آنها را در متن حس میکند.
استفاده از ابزارهایی مانند واژهیاب هم میتواند بهانهای باشد برای اینکه از کلمات بهتری برای نوشتن استفاده کنیم.
با استفاده از واژهیاب میتوانیم جایگزین و معادل یک کلمه را در فرهنگ لغات مختلف جستجو کنیم و یا ترکیبهای مختلفی بسازیم.
این ترکیبهای تازه میتوانند درنهایت یک متن را از کلیشهای بودن نجات دهند و آن را به فضای خلاقیت و زیبانویسی وارد کنند.
شفاف و روشن بودن مفهوم و ساختار متن
خلاقیت وقتی زیباست که برای مخاطب محسوس باشد.
قطاری از کلمات و واژههای بدیع که از هیچ نظامی تبعیت نمیکنند و در هیچ ساختار تعریفشدۀ ذهنی نمیگنجند فارغ از میزان بدیع بودنشان نمیتوانند بهعنوان متنی زیبا و خلاقانه تلقی شوند.
پیشنهاد مطالعه: آموزش نویسندگی در 10 هفته
مدل ذهنی نویسنده خلاق
«گاهی طرحی را بدون قصد حل مشکل مشخصی، شروع میکنم. بدون هدف آگاهانه، فقط برای اینکه با مداد ور بروم و خطها و سایهها و اشکال را روی کاغذ بیاورم؛ اما وقتی ذهنم آنها را به خود جذب میکند، لحظهای فرا میرسد که در آن یک جور تصویر متبلور میشود و سپس بازبینی و نظم به کار میآید.»
هنری میلر
در حالت کلی باید گفت ذهن نویسندۀ خلاق درگیریهایی فراتر از عموم مردم دارد. نویسنده باید آنچه را که پشت پردۀ احساس وجود دارد ببیند و با آن ارتباط برقرار کند.
مشخصههای این عادت را با موضوعات زیر بهتر درک خواهید کرد.
دغدغههای متفاوت
نوشتههای متفاوت، از ذهنی زاده میشوند که در قالب کلیشههای رایج نمیگنجد و دغدغهها و تمایلاتی متفاوت دارد.
یک نویسندۀ خلاق نمیتواند فقط دغدغۀ مسائلی را داشته باشد که عموم مردم دارند. اگر هم چنین باشد، تلاش میکند تا آن مسئله را از زاویهای متفاوت ببیند.
نگاه کردن به یک موضوع واحد از دریچهای تازه باعث میشود درگیریهای جالبتری به ذهن خطور کند. به دنبال آن کلمات و ساختار متن رنگ و بویی تازه به خود میگیرند و دیگر در محدودۀ قراردادی و همیشگی نمیگنجند.
نتیجۀ متفاوت فکر کردن، متنی میشود که حتی اگر اشتباهات دستوری هم داشته باشد، باز هم ارزش وقت گذاشتن و برانداز کردن موضوع با دیدی تازه را دارد.
پرسیدن سؤالات درست
نویسندهای که میخواهد خلاقانه بنویسد سعی میکند سؤالات درستتری بپرسد.
سؤالاتی که برای چنین نویسندهای پیش میآید (نویسنده آگاهانه خودش را در معرض چنین سؤالاتی قرار میدهد) اغلب سؤالاتی است که بقیه بهسادگی از آن عبور کردهاند یا متعهد به پیدا کردن پاسخ درست برای آنها نشدهاند.
برای مثال زمانی که عموم مردم به این فکر میکنند که اوضاع خوب نیست و ریسک انجام هر کاری بالاست و دست روی دست گذاشتن کمریسکترین و کمخطرترین کاری است که میشود انجام داد، نویسندۀ خلاق میپرسد:
مفهوم اوضاع خوب و بد چیست؟
چه شرایطی را میتوان کمریسک تلقی کرد و انجام چه کارهایی با احتمال بیشتری به موفقیت میانجامد؟
بهجای تمرکز بر مشکل فعلی روی کدام موضوعات حیاتی میتوان متمرکز ماند؟
با تلاش برای پیدا کردن پاسخ این سؤالات است که یک متن خوب شکل میگیرد.
ذهن آماده برای نوشتن
درست است که خلاقانه نوشتن تا حدی به معنای گذر کردن از کلیشههای رایج و قوانین نوشتن است اما چنین متنهایی اصول و قوانین خود را دارد. یکی از این قوانین این است که برای فعالیت ذهن نباید زمان و مکان خاصی قائل شد.
بسیاری از نوشتههای خوب بدون تمرکز بر نوشتن و تنها با انجام فعالیتهای روتین زندگی شکل گرفتهاند.
خیلی از ایدهها درست در زمان استراحت و وقتی فضای فکری خالی از هر تصویر یا ایدهای بوده، خلق شدهاند. به همین دلیل است که گفته میشود زمان استراحت کردن هم جزو زمانهای کاری برای نویسنده محسوب میشود.
این کار چون ماهی گرفتن است؛ اما لازم نیست زیاد انتظار بکشم، چراکه همیشه میآید، یعنی همیشه باید آمادهٔ گرفتنش بود. در آغاز، هر فکری بهجاست. همیشه چیزی به فکرمان میرسد، چراکه نمیتوانیم از فکر کردن دست بکشیم.
ویلیام استافورد
خلاقیت بیشتر از اینکه نتیجۀ فعالیت از پیش تعریفشده و تفکر منطقی باشد حاصل آزاد گذاشتن ذهن و اجازه دادن به آن برای گشتوگذار بیقید و آزادانه است.
در درسهای بعدی قدم به قدم و با جزییات کامل «نویسندگی خلاق» را در کنار هم میآموزیم.
تمرین:
شما چه تجربهای در نویسندگی خلاق دارید؟ هدف شما از یادگیری نوشتن خلاقانه چیست؟
در زمینه نویسندگی خلاق یک کتاب هست که آن کتاب همه چیز درباره نویسندگی خلاق میباشد، که در صفحه مرتبط به آن کتاب در مورد جزئیات کتاب صحبت کردهایم.
این مطلب جزو درسهای پایه کارگاه نویسندگی خلاق است که به صورت رایگان در اختیار تمام اعضای مدرسه نویسندگی قرار گرفته است.
اگر از علاقه مندان به یادگیری نویسندگی به حضوری میباشید، ما در مدرسه نویسندگی، کلاس نویسندگی حضوری در تهران را برگزار میکنیم.
78 پاسخ
نگاه کردم به سایه ام تو را دیدم سایه ای؟
باتو دارم آرامشی قرص اعصابی؟
با تو ندارم دردی مسکنی؟
به من بگو تو کیستی ؟
که داری هر زیبایی
آهان فهمیدم معشوق منی
این متن را خودم نوشتم
با تو نویسنده شدم
نوشتم چطوره👆؟
لحظه هارا با قلبش لمس می کرد
آسمان را با چشمانش
قلم را با دستانش
و درد را با کل وجودش
سیاهی را در خودش دید، کشان کشان تنش را به دنبال یافتن نور و فرار از تاریکیِ روزها میکشید. بند بند وجودش آرامش را، التیام و طبیبی را فریاد میزدند. سکوتِ جسمش اما فریاد روح را در هم میشکست. کورسوی نوری از دور قد علم میکند. کار و زندگیِ روز و شب هایش خفه کردنِ فریاد های خاموش در گلو بود. بر آمدن از پسِ چنین کاری شده بود سر کشیدنِ آبی در لیوان.
سنگی را که مانع رشدش بود از سر راه با هر مصیبتی که بود و نبود کنار زد.
کم کم درخششِ جوانهاش هم رخ نمایان کرد.
نور گرفت؛ آب نوشید و تنش را از عزا و سیاهی تکاند.
با روحش عهد بسته بود که دیگر به خانهی ناامیدی پا نگذارد.»
.
.
هدفم از نوشتن سبک کردنِ ذهنم از فکرا و ایدهها، روی کاغذه. و وقتی مینویسم به آرامش خاصی میرسم.
خورشید آرام آرام داشت خودش را توی دل کرکرههای پرده جا میداد و صبح افتاده بود دقیقا وسط آشپزخانه. فریبا اما کمی آن طرفتر، روی تخت داشت عمیقترین مسائل فلسفی دنیا را حل میکرد: بودن یا نبودن؟ جبر یا اختیار؟ تلاش یا قضا؟ حالا دیگر چهل سالی میشد که اگر از بیخوابیهای بامدادی صرفنظر کنیم، بقیه شب را درست و حسابی میخوابید بدون اینکه ناگهان با صدای خر و پفی از خواب بپرد یا مجبور باشد برای نگه داشتن سهم مساوی تا توی رختخواب مبارزه کند اما با این همه هنوز هم تیک تیک ساعت ۷ که میرسید، ناخودآگاه چشمهایش رو به روی چهره مردی باز میشدند که دیگر نبود.
من خاندن و نشتن را دوست دارم ولی مدریس یا معلم نه داشتم و خاندن و نشتن را بیدونی معلم یا مدریس یاد گرفتم ، و مشکلی زیادی دارم در قسمتی نوشتاری و هم خاندن ، این اولان بار من است کی در اینجا شرکت میکونم برای یاد گری خاندن و هم بتهر نوشتن ، اگر من نو دوستتانه رهنومای کونعد خوشهال میشوم
سلام دوست عزیز
خوشحالیم که توی این مسیر با شما همراه هستیم.
میتونید یادگیری نویسندگی رو با مطالعهی مطلب آموزشی زیر شروع کنید:
چگونه نویسنده شویم؟
عالی هستید !
درود بر شما. پیروز و تندرست باشید.
خلاقیت یعنی خوب دیدن و شنیدن ،لمس کردن ،بوییدن
سلام و درود خدمت استاد گرامی
مطالب مثل همیشه عالی و کاربردی بود.
سپاس از آموزشهای نابتون
درود، درود و صد درود استاد کلانتری عزیز!
مطلب بسیار عالی و مفید بود. ممنون
محتوا بسیار مفید و کاربردی بود.
یادمه دوره راهنمایی بودم یکی از تمرینات درسی برادر کوچیکترم نوشتن ادامه یه داستان دو خطی بود، ادامه داستان رو من براش نوشتم، روز بعد که از مدرسه برگشت برام زمانی که متنش رو جلوی کلاس میخونده تعریف کرد؛ متنی که نوشته بودم عالی بود طنز متنم انقدر بود که حتی معلم هم قهقهه میزده و من خوشحال بودم که تونستم کارم رو عالی انجام بدم.
متاسفانه این ماجرا همین جا تموم شد و نشد که دیگه این حس نویسندگی در خودم رو پرورش بدم اما حالا برگشتم تا ریشه ی این استعداد رو در خودم محکم تر کنم چون حالا میدونم نوشته زمانی نفوذ قدرتمندی داره که خلاقانه باشه.
من برای اینکه پیامم رو شفاف تر و نافذتر منعکس کنم باید اون رو خلاقانه بنویسم.
باتلاق روزگار تشنه ی بلعیدن بود:کشتی ها،آدم ها و شاید هم خودش.آسمان از جامه ی آبی و سپیدش شرمگین بود.جامه ی مشکینی دوخت و تاهمیشه شب ماند.جنگلِ زندگی معنی پسوندش را نفهمید؛تغییر اسم داد. از آن به بعد همه جنگل تیرگی را خوب میشناختند.اما من!
من در راهروی سکوت آنقدر منتظر قاصدک خوش خبر نشستم که متوجه نشدم کی خوش اقبالی را من هم با چایم یک نفس نوشیدم……
______________________________________
من تجربه نوشتن خلاقانه را در زنگ های انشا داشتم و هدفم این است که با این نوشته های خلاقانه تفکراتم چیزهایی که در ذهنم هستند را جاودانه کنم…..
با ترس می دویدم فضای اطرافم را کوچه های باریک و تنگ تشکیل می دادند. هر از گاهی به پشت سرم نگاه میکردم تا مطمئن شوم کسی یا چیزی در تعقیبم نیست اما همه جا پیش از حد تاریک بود و عملا هیچ جا را نمیدیدم فضای کوچه ها تنگ تر از چیزی بود که به نظر می رسید آنقدر که سرعتم را گرفته بود … با تمام وجود و با اضطراب فرار میکردم اما نمیدانم از چه …
نوشتن خلاقانه برای من که خیلی خوب بوده. من آدم منزوی هستم. نمیتوانم خیلی جلب توجه کنم. قدرت بدنی زیادی ندارم. ریاضی ام هم معمولی است. در درگیری لفضی هم کم میاورم. نوشتن خلاقانه من را در معرض دید قرار داد. اولین متن خلاقانه ام (تخیلی بود) را وقتی در کلاس خواندم همه ی بچه ها تحت تاثیر قرار گرفتند اما وقتی معلم نظر داد کلا متوجه شدم که آخرین دفعه ای معلممان متن تخیلی خوانده است چیزی در حدود چهل سال پیش بود است. هی میگفت این تخیلی نیست، ژول ورن تخیلیه.(آدم حسابی یکم معاصر بخون. ژول ورن مال دو قرن پیشه).
نوشتن خلاقانه باعث تمایز میشود. تمایز هم توجه می آورد. من عاشق توجه هستم.