هنر نویسندگی چیست؟ | نامه‌ای به دوست نویسنده ۲

من تنها به ناشدنی‌ها علاقه‌مندم.

-ناتان انگلاندر

 

از آنچه می‌دانی ننویس

از چه می‌نویسی؟ از آنچه بارها تجربه‌اش کردی؟ آیا نوشته‌هایت باعث می‌شوند از فضای همیشگی‌ات فاصله بگیری؟ آیا با هر بار قلم به دست گرفتن غافلگیر می‌شوی؟ آیا نوشتن تو را از تله‌ی روزمرگی بیرون می‌کشد؟

می‌گویی نوشتن برایت تکراری شده و همین سبب شده اشتیاق اولیه‌ات نسبت به نوشتن را از دست بدهی. هر بار که روبه‌روی کاغذ می‌نشینی به جای آن که از خلق جهانی تازه به هیجان بیفتی، از سر بی‌حوصلگی آه می‌کشی و اغلب به بهانه‌ی نداشتن ایده‌ای تازه، از نوشتن فرار می‌کنی.

چگونه به نوشتن نگاه می‌کنی؟ و چقدر به  نوشتن فرصت می‌دهی تا دیدت نسبت به جهان را تغییر دهد؟ اگر به نوشتن علاقه‌مندی چرا حتا فکر به شروع نوشتن تو را می‌آزارد؟

همین حالا از خودت بپرس که نویسندگی را چگونه تعریف می‌کنی. آیا نویسندگی را صرفن کاری سخت و طاقت‌فرسا می‌دانی یا هنری والا که همواره فرصت زیست کاوشگرانه را برایت مهیا می‌کند؟

 

هنر نویسندگی، پلی‌ست که جهان درونی ما را به دنیاهای بی‌پایان بیرون‌مان وصل می‌کند.

هنر نویسندگی، هنر نوشتن از تمام چیزهایی‌ست که دلمان می‌خواهد بیشتر بشناسیم.

هنر نویسندگی، خلل‌ناپذیرترین سپر ما در مواجه با سختی‌های زندگی‌ست.

هنر نویسندگی، قدرتمندترین ابزار ما برای یادگیری مهارت‌های تازه است.

هنر نویسندگی، مهاجرت به فراسوی مرزهای اندیشه است.

هنر نویسندگی، هنر بیرون خزیدن از پوست خود است.

هنر نویسندگی، هنر پاسخگویی به میل به تغییر است.

هنر نویسندگی، شجاعت زدن به دل برهوت است.

هنر نویسندگی، هنر جادو کردن با کلمات است.

هنر نویسندگی، هنر کیمیاگری با زبان است.

 

کالوم مک کن در کتاب «لذت لگد زدن به آگاهی» می‌گوید:

از آنچه می‌دانی ننویس،‌ از آن چیزی بنویس که مایل به دانستنش هستی. از پوستت بیرون بخز. خودت را به خطر بینداز. این گونه است که جهان به رویت گشوده می‌شود. به مکان دیگری برو. کندوکاو کن. ببین پشت پرده‌ی اتاقت چه چیزی خفته است، آن‌ سوی دیوار چه، سر نبش کوچه، آن طرف شهر، در فراسوی مرزهای کشور شناخته شده‌ی خودت.

 

خلق جهانی که نیست

تو یک نویسنده‌ای؛ یک کاوشگر، شخصی که روحیه‌ی کنجکاوانه‌اش هرگز راضی نمی‌شود. توریستی هستی که مدام در سفر است؛ وقتی به زیباترین جای جهان می‌رسی، یا وقتی پست‌ترین جای جهان را با قدم‌هایت طی می‌کنی، چیزی جز شگفتی نمی‌بینی. می‌دانی که قرار نیست متوقف شوی، کوله‌ات را هرگز بر زمین نمی‌گذاری، فقط به هر جای جدیدی که پا می‌گذاری، آن را از کلمات تازه‌ پر می‌کنی. کلماتی که توشه‌ی ادامه‌ی راهت خواهند بود.

هر تصویری که به چشمت می‌آید، هر بویی که به مشامت می‌خورد، هر بافت نویی که لمس می‌کنی، هر آهنگ جدیدی که گوش‌هایت را نوازش می‌کند و هر مزه‌ی بدیعی که می‌چشی تو را به نوشتن وامی‌دارد. تو به واسطه‌ی نویسنده بودن، همزمان در چند جهان زندگی می‌کنی، و هر بار که با کلمه‌ای برخورد می‌کنی انگار اولین دیدارت با اوست، گویا در یک لحظه تصویر آن واژه از لنزهای رنگارنگ ادراکت می‌گذرد و انعکاس هزاران تصویر تازه را از خود به جای می‌گذارد.

 

تنها راهی که جهانت را گسترش می‌دهد

بدبین‌ها را نادیده بگیر. به آن‌هایی که به تو اَنگ احساساتی‌ بودن می‌زنند و تو را به عنوان فردی متوهم قضاوت می‌کنند توجه نکن. به جست‌وجویت ادامه بده. سفرهای روزانه‌ات را هرگز کنسل نکن. همواره آماده‌ی بیرون زدن از روزمرگی‌ها باش. همرنگ جماعت نشو، بگذار گوش‌هایت از داوری‌های نسنجیده‌شان پر شود. فقط به مسیرت ادامه بده. به جای تمام زمان‌هایی که دلت از اطرافیانت می‌شکند و پناهی نمی‌یابی، قلم به دست بگیر و پناهگاه ایده‌آل خودت را بساز.

از تمام آدم‌هایی که خلوتت را به شکنجه‌گاهی بدل می‌سازند جلو بزن. با هر کلمه‌ای که روی کاغذ می‌آوری، میان خودت و آن‌ها سدی نامرئی بساز. دیواری که نمی‌گذارد حتا باریکه‌ای از کلام آن‌ها به درونت نفوذ کند. از واژه‌های محبوبت کمک بگیر و با آن‌ها چتری بساز برای روزهایی که از پس بارش غم‌ها و ناامیدی‌هایت برنمی‌آیی. در چنین روزهایی به هنر نویسنده بودنت چنگ بینداز و اجازه بده عشق به نوشتن ناجی تو شود.

به‌جای درجا زدن بال‌هایت را باز کن. اگر از داشتن بال‌های مناسب پرواز مطمئن نیستی، روی کاغذ کنار دستت یک جفت بال بکش و از واقعیتی که آزارت می‌دهد فاصله بگیر، مگر نویسنده نیستی؟ روی کاغذ پرواز کن. به خودت بگو با هر کاغذی که سیاه می‌کنی، بیشتر در آسمان اندیشه‌ات اوج می‌گیری. با اشتیاق بیشتری بنویس و هر تردیدی که خوره‌ی روحت می‌شود را به درک واصل کن.

تنها راهی که می‌توانی به مدد آن جهانت را گسترش دهی این است که چیزی بشوی فراسوی خودت. -کالوم مک کن

 

از واژگانی که در قلبت داری توری بساز و با آن، بزرگ‌ترین رؤیایت را شکار کن. هر روز بذر عطش شکار رؤیاهای بیشتر و بزرگ‌تر را در قلبت بپروران، و هر بار که با کاغذ سفیدی مواجه می‌شوی قلمت را با ایمان بیشتری به رقص درآور. بنویس و با هر نوشته‌ای که خلق می‌کنی، بخشی از خودت را ابراز کن و همواره با پرسیدن سؤال‌هایی خلاقانه از آفرینش نوشته‌های بی‌روح و کلیشه‌ای اعلام برائت کن.

همین حالا دست‌به‌کار شو و روی کاغذ دنبال رسیدن به پاسخ این پرسش راه بیفت: امروز چطور با نوشتن از روزمرگی فاصله بگیرم تا برای چند دقیقه هم که شده زیست متفاوتی را تجربه کنم؟

 

نویسنده: پگاه جهانگیرنژاد 

 

این مقاله را به اشتراک بگذارید:
دیدگاه‌ها:

11 پاسخ

  1. خیلی جذاب و عالی نوشتید خانم پگاه
    هر سطر مقاله تان من را به ادامه سطری بعدی سوق می‌داد.
    امیدوارم روزی من هم مثل شما بنویسم
    حالا که تا اینجای نویسندگی رسیدم
    دریافتم که دقیقن خواست من از نوشتن همین است فراسوی خود رفتن و فاصله از روزمرگی یا بهتر بگویم روز مردگی

    1. زینب نازنینم، خیلی خوشحالم که دوست داشتید این متن رو. امیدوارم بهترین اتفاق‌ها برای شما بیفته در مسیر نویسندگی. قطعن لایقش هستین عزیزم.🥰❤

  2. وااای. هر چقدر بخوام بگم قشنگ بود باز هم کم گفتم. پگاه جان عزیزم فوق‌العاده بود. 👌🏻❤

    1. مهشید نازنینم سلام. چقدر خوشحالم که این مقاله رو دوست داشتی. امیدوارم باعث شده باشه بیشتر بنویسی عزیزم.💛🥰

  3. تک تک جملاتتون درجان وروح من چند صباحی است که درامیخته
    خودم شدم
    کلمه
    واژه
    ایهام
    استعاره
    ایده های تجربه نشده
    خلوت
    کتاب
    کاغذ وقلم
    کشف سرزمینهای ناشناخته
    قدم دروادی حیرت
    پرواز واوج اندیشه

  4. آفرین پگاه عزیز،
    با خواندن نوشته‌ات خون تازه‌ای در رگ‌ قلمم دمید.
    حق بده خوانندگان هرچه در درون دارند، روی دیوار بی‌خیالی تو یادگاری بنویسند. مهم نیست، مهم این که تو حق نوشتن را از خود نگیری، قلمت را کنار نگذاری و ترش نکنی.
    از نوشته پرملات و انگیزه‌رسانت لذت بردم.
    دنیای نویسندگی به نویسندگانی نیاز دارد که قلم از نیام برگیرند و به دل تیرگی‌های درون بتازند.
    شاد و موفق باشی.

    1. مهتاب خانم بی‌نظیر هستید درسته؟ خیلی خوشحال و خرسند شدم از خوندن کامنت‌تون. ازتون ممنونم عزیزم. چشم، من تلاش می‌کنم که نوشتن رو از خودم نگیرم. مخصوصن توی روزهایی که خیلی بی‌حوصله یا ظالمم. 😉❤

  5. بسیار جذاب و اثرگذار بود پگاه جانم
    قلمت جان تازه‌ای به نوشتنم داد👏👏🌹🌹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *