«این نویسندهی جوان چندساله است؟ هفدهسال، شصتسال، چهلوشش سال؟ چه فرقی دارد؟ از بین نویسندگان جوان، جوانترینش همیشه طالب این بوده است که کتابی را قبل از هجدهسالگی و یا در نهایت تا بیستوپنج سالگی بیرون بیاورد. این یک بلندپروازی شریف و بلندقدر است که نباید مورد نکوهش قرار گیرد، اما اگر چنین نشد، آشفته و پریشان نشو. سیسالگی خوب است. پنجاهسالگی بد نیست. شصت و چهار سالگی به خوبی همان زمانیست که تازه میخواهی شروع کنی: کافیست به فرانک مککورت بیندیشی. و نُه سالگی هم سنِ بدی نیست.»
حتماً شما هم جزو آن نویسندگان جوان (و شاید کارکشته) هستید. پس بدون فوت وقت، برویم سر اصل مطلب: معرفی کتاب «لذت لگدزدن به آگاهی.»
داستان از کجا شروع شد؟
این کتاب را مدیون آن نویسنده جوانی هستیم که از کالوم مککن خواست نامههایی در باب نویسندگی برایش بنویسد و البته، «ریلکه» شاعر آلمانی که مککن به تأسی از او شروع به نوشتن کرد.
کتابی که در ادامه معرفی میکنیم، مجموعهای است از مقالاتی که کالوم مککن برای یک نویسنده جوان نوشته است. نکته جذاب ماجرا اینجاست: هیچکس نمیداند که آیا واقعاً نویسنده جوانی وجود داشته است یا نه.
چرا باید با لذت به آگاهی لگد بزنید؟
شاید فکر کنید که این کتاب برای افرادی است که فلسفه را دنبال میکنند. یا آنهایی که در دعواها فقط یک لگد نثار طرف مقابل میکنند و بعد هم با آهی که از نهادشان بلند میشود، میگویند: «عجب چقرهای بد بدنی بودند.» اما کاش فقط کمی عوضیتر بودم. آنوقت لازم نبود ذوقم را برای نوشتن از سطر به سطر کتاب کور کنم و نگران این باشم که مبادا شما لذت خواندن کتاب «لذت لگدزدن به آگاهی» را تجربه نکنید. میدانید چیست؟ اگر بنویسم به شما خیانت کردهام.
حرف این نیست که این کتاب یکشبه شما را نویسنده میکند یا اگر میخواهید نویسنده شوید باید این کتاب را بخوانید. اما اگر میخواهید نویسنده «بهتری» شوید، پیشنهاد میکنیم خواندن این کتاب را از دست ندهید.
همانطور که کالوم مککن در (صفحه 99) کتاب میگوید: «آنچه که تو باید انجام دهی این است که بهتر بنویسی: به همین سادگی.»
این کتاب چندکیلو به وزن دانش نویسندگیتان اضافه میکند؟
«لذت لگدزدن به آگاهی»، کتابی کم حجم و فصلهایی با میانگین 4-5 صفحه است. شما در نهایت با یک کتاب 192 صفحهای مواجه هستید که به راحتی در یک روز (شاید هم چند ساعت) میتوانید آن را بخوانید. البته اینها همه حواشی است. نکته مهم این است: اگر خوانندهی جدیای باشید، درسهای زیادی از کتاب دریافت خواهید کرد.
گزینگویه
در ابتدای هر فصل با گزینگویههایی از نویسندگان مختلف مواجه خواهید شد. (یعنی چیزی حدود 53 گزینگویه) شما با خواندن دیدگاههای مختلف، شاید بتوانید مسیر را کمی برای خودتان روشنتر کنید. شاید هم برای مخالفت با یکی از تکنیکها، مصممتر شوید. همهچیز به خودتان بستگی دارد.
نویسندههای تازه
اگر واقعاً دغدغه نوشتن دارید، باید نویسندهها را بشناسید. این کتاب مرجعی است برای شناختن جمعی از نویسندگان. نویسندگانی که هرکدام در دوره متفاوتی زیستهاند. از نام همینگوی و فاکنر گرفته، تا جان چیور (John William Cheever) در آن یافت میشود. فقط کافی است کمی (واقعاً فقط کمی) کنجکاو باشید.
اگر خیلی جستجوگر باشید، به سراغ آثار نویسندگان معرفی شده میروید. اما همینکه اسمشان را سرچ کنید و چرخی در اینترنت بزنید، قدم مهمی است. اگر چنین باشید، پس از اتمام کتاب، علاوهبراینکه یاد گرفتید چگونه خوب لگد بزنید، با دهها نویسنده تازه آشنا شدهاید.
با من روراست باش؛ من نویسندهام؟
«نویسنده» شدن، برای هرکس یک برهه خاصی از زندگی کاری اتفاق میافتد. شخصی با نوشتن یک کتاب خود را نویسنده میداند. دیگری با انتشار 60 مقاله در سایت شخصیاش. دیگری با شرکت در کارگاههای نویسندگی. اما کالوم مککن در (صفحه 100) کتاب نکتهای میگوید که برای حرفهای شدن، (صرفنظر از اینکه آیا به زعم خود نویسنده شدهاید یا نه.) نیاز است آن را بدانید:
«تو باید تمام نیرو و انرژیات را معطوف به کارت کنی. موفقیت یا شکست دیگران، هیچ جملهی تازه و بیبدیلی به سرانگشتانِ تو تقدیم نمیکند. اینکه اثر کسی مورد نقد و بررسی خوبی قرار بگیرد؛ شانسِ تو را برای داشتن یک نقدِ خوب زایل نمیکند.»
و در ادامه:
«اگر برای کینهجویی مینویسی تا شخصی را شکست دهی، پس بدان که با مرکّبِ نامرئی مینویسی. نگاه کن ببین چطور محو و ناپدید میشود.»
در نهایت؛ اگر واقعاً میخواهید بدانید وظیفهتان به عنوان یک نویسنده چیست، گزینگویهای از آناییس نین (Anais Nin) (در صفحه 55) پاسختان را داده است:
«نقش یک نویسنده این نیست که آنچه را که همه میتوانند بگویند، بگوید، بلکه گفتن آنچیزیست که قادر به گفتنش نیستیم.»
مککن چه در چنته دارد؟
طبیعی است که چند لحظه مکث کنید و بگویید خب که چه؟ گزینگویه و نویسندهی تازه کدام زخم التیام نیافته نوشتههایم را درمان میکند؟ نگران نباشید. در ادامه به بررسی آموزههای نویسندگی کتاب میپردازیم. احتمالاً پاسخ بسیاری از سوالاتتان را خواهید گرفت.
یک نویسنده واقعی چگونه زندگی میکند؟
این کتاب کالوم مککن، با نام اصلی «نامههایی به یک نویسنده جوان» میتواند سبکزندگی یک نویسنده را به شما آموزش دهد. همانطور که (در صفحه 97) میگوید:
«کاری کن که زندگیات –ورای زندگیِ نویسندگیات- ارزش زیستن داشته باشد. عادت کن که امیدوار باشی. اندکی شادی و تفریح برای خودت قائل شو؛ حتی در مواجهه با شواهد موجود در جهان. در حقیقت، تلاش کن هرجا برایت مقدور است شواهدی را ایجاد نمایی.»
بله. این همان عادت امیدواری است که روی جلد کتاب آمده.
چگونه شخصیت بسازید؟
یک نگاه اجمالی سریع به شخصیتهایی که داستانشان را خواندهاید، بیندازید. آنها بیشازحد خوشبخت نیستند؟ اگر هم خوشبخت نیستند، یحتمل در کاری خبرهاند. به حدی که هیچکس نمیتواند جایگزینشان شود. اگر به دنبال راه و روشی برای ساخت شخصیتهای یونیک هستید، سراغ صفحه 111 کتاب بروید. به نتایج جالبی خواهید رسید.
کجا بنویسید؟
مسئله سادهای است که حتی نیاز به فکر کردن ندارد؟ پشت میز؟ روی تختخواب؟ وقتی روی زمین اتاقتان درازکشیدهاید؟ شاید هم نیاز به خلاقیت بیشتری دارید، پس حمام، هنگام دوش گرفتن. برای یافتن پاسخ این پرسش، باید به صفحه 158 کتاب مراجعه کرد. مککن معتقد است: «کتاب بازتابکنندهی جاییست که نوشته میشود.»
آیا من کسی را جریحهدار کردم؟
رابرت فراست میگوید: «نویسنده اشک نریزد، خواننده اشک نخواهد ریخت. نویسنده شگفتزده نشود خواننده شگفتزده نخواهد شد.» لازم است کمی فکر کنید که آیا واقعاً توانستهاید تاثیر «درست» روی مخاطب بگذارید؟
شاید سادهتر از کجا نوشتن به نظر برسد. اما پرسیدن سوال خوب، سبب رشد خواهد شد. کالوم (در صفحه 128) به برخی از این سوالات اشاره کرده (برای درک کامل، فصلِ «خواننده ایدهئالت کیست» را بخوانید):
«آیا با خودت خواهی اندیشید که: آیا من کار درستی انجام دادم؟ آیا من کسی را جریحهدار کردم؟»
بلند شوید و لگد بزنید
ای نویسنده جوان! بلند شو و یک «گام نو» برای علاقهات (شاید هم هدفت) بردار. خواندن این کتاب میتواند به تو چگونه نوشتن بیاموزد. چنانکه خود مترجم، طوری از کلمات استفاده کرده که گویی روی دریایی آرام با موجهای لطیف، درحال موجسواری هستی. خوانندگانت منتظر سفر در دنیایی که تو با قلمت ساختی هستند.
یادت باشد؛ فقط خوانندگان (و نویسندگان جوانی) که جدی هستند این کتاب را پیدا میکنند و میخوانند. افرادی مثل شما. شمایی که تا این لحظه همراه ما بودید. یادتان نرود، ما بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما درباره این کتاب هستیم. برایمان کامنت بگذارید.
2 پاسخ
تعهد قشنگی هست. ممنون
سلام خانم سابقی نازنین
سپاس از دیدگاهتون.