دوست دارید نویسندهی بزرگی بشوید اما اوضاع آنطور که باید پیش نمیرود؟
بهار رهادوست همین پرسش را به کتابی ادبی-پژوهشی (اتواتنوگرافی یا همان فرهنگنگاری روایی) دربارهی مسیر نویسندگی تبدیل کرده است.
در فصل آغازین این کتاب که روایت مختصری از زندگی نویسنده است، میخوانیم:
«زندگی من هیچ وقت بر مدار منظمی نمیچرخید. هرگاه از منطقه بحران ما در تهران به دور میشدیم و به روستایمان برز میرفتیم، آرامش و آسایش به خانواده برمیگشت. به پشتوانهی رویای دیرینهام –نویسنده شدن- انگیزهی قوی برای هضم این مشکلات داشتم. اگرچه کتابهایی که در فقر و تنگدستی به دستم میرسید، ملغمهای از چیزهای بیربط بود، ولی از خواندن دست نکشیدم.»
رهادوست که سابقهی سالهای کار پژوهشی دارد میگوید دربارهی شیوهی نگارش این کتاب میگوید:
«از پایبندی ناآگاهانه به رسمهای پژوهشی دلزدهام و نوشتن روایت دربارهی خودم به شیوهای که صدای مرا منعکس کند، می تواند بهترین داده را به مخاطب دهد و همچنین بهترین بازخورد را به من.»
«لز نظرصاحبنظران، در فرهنگ نگاری روایی صدای پژوهشگر راوی، به مراتب حقیقیتر از صدای فردی است که از بیرون به موضوع مینگرد و این صدا جدا از محیط و زمینهی فرهنگی نیست.»
روایتگری در این کتاب به چند شیوه دستهبندی شده است:
«۱. محتوای روایت در بخش کودکی بدون بازی و جرات نوشتن و گاهن نوشتن انشاهایی که با صفات بزک کرده و معلم پسند به عنوان هنجار در جامعه جا افتادهبود.
۲. تحلیل روایت از منظر خانواده، مدرسه، دانشگاه، جامعه و بیان تعامل و تعارض متن روایتها.
۳. تنظیم مفاهیم و دستهبندی آنها بر پایه دو مجموعه جدا (متغیرهای مشوق که شامل: پدر، ارتباط با طبیعت، موفقیتهای تحصیلی میشود و متغیرهای بازدارنده که شامل: مشکلات مادی، ماموریتهای پیدرپی پدر، زندان، آموزشهای نادرست زبان و ادبیات، ضعف سواد اطلاعات و محدودیتهای نشر کتاب میشود)»
یکی از ویژگیهای مهم کتاب توجه ویژهی نویسنده به مفهوم تجربه زیسته است.
«نویسندگی نه دوختن یک قبا برای یک قامت است، بلکه طراحی دهها لباس برای بیشمار اندام است.»
در جایی از کتاب رهادوست به تجربههای گوناگونی که بر مهارت نویسندگی او اثر گذاشتهاند پرداخته است:
۱. کار در کتابخانه
۲. تدریس و تحقیق
۳. تجربهی مادرشدن
۴. تجربهی زندان
۵. تجربهی سفر
شاید این کتاب نگاه به مفهوم تجربه را تغییر بدهد:
«تجربه آن نیست که برای ما رخ میدهد، بلکه عمل ما در قبال رخداد.»
«چرا نویسنده بزرگی نشدم» را نشر ناهید در سال ۱۳۹۲ منتشر کرده است. با کمی جستجو کتاب کماکان در بازار در دسترس است.
2 پاسخ
سلام استاد کلانتری گرامی
وقت بخیر. سالی که کتاب چرا نویسنده ی بزرگی نشدم؟ چاپ و منتشر شده بود. دوستی این کتاب را به من هدیه داد. از آن جایی که نویسنده ی کتاب استاد ارجمند خانم بهار رهادوست را از نزدیک می شناختم.( استاد بازنسشته رشته کتابداری و اطلاع رسانی از دانشگاه علوم پزشکی ایران)، همچنین مترجم برجسته ای هم هستند. خواندن کتابشان برایم واقعا لذت بخش بود و درباره ی کتاب برایشان ایمیل دادم. چون در صفحه آخر کتاب آدرس ایمیل شان را نوشته بودند و تاکید کرده بودند که هر کسی کتاب را می خواند نظر و بازخوردش را به آدرس ایمیل برایم ارسال کند. من هم نظرم را درباره ی کتاب برایشان نوشتم. به خاطر دارم که همان سال ایشان از من و دوست دیگری دعوت کردند که در کافه کتاب موزه سینما در باغ فروس، جلسه گفت و گو و به نوعی نقد کتاب شان بود شرکت کنیم. من و دوستم در جلسه کتاب حضور داشتیم. خانم رهادوست مشتاق بودند که صحبتهای حاضران در جلسه را درباره ی کتابشان بشنوند. جلسه ی خوبی بود و بازخورد های خوبی از کتاب شان مطرح شد. خانم رهادوست دو تا کتاب دیگر چند سال قبل ترجمه کردند و منتشر شده است.
نوشته ی خوب شما من را به یاد خواندن کتاب خوب خانم رهادوست انداخت و همچنین جلسه نقد کتاب شان که شرکت کرده بودم. لازم است که کتاب را بازخوانی کنم و مجددا از خواندن مطالب جذاب و طمطراق ایشان بهره مند شوم.
با سپاس
سلام جناب دانش.
وقت شماهم بهخیر
ممنون از اینکه تجربهتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.