- چه زمانی مناسبترین وقت برای نوشتن است؟
- ایدههای نو از کجا میآیند؟
- چطور برای کارهایم برنامهریزی کنم؟
- چگونه میتوانم همیشه خلاق باشم؟
- چطور در کارهایم نوآوری کنم؟
- چطور همیشه انگیزۀ نوشتن داشته باشم؟
اینها نمونههایی از سؤالاتی است که در ذهن علاقهمندان به نویسندگی شکل میگیرد و برای پیدا کردن جواب هر یک از آنها ممکن است به راههای مختلفی متوسل شوند.
یکی از موثقترین و بهترین راهها برای پیدا کردن پاسخ این پرسشها، استفاده از تجربیات دیگر نویسندگان در این زمینه است.
نویسندهای که سالها دست به قلم است و به صورت مرتب مینویسد، به تجربه دریافته است که در مواجهه با این پرسشها از چه روشی استفاده کند.
همینطور وقتی میتوانید به جوابهایی قابلاتکا برای پرسشهای بالا برسید که حاصل تجربیات چند نویسنده را در کنار هم ببینید و با مقایسه آنها و با توجه به آنچه با شرایط شما مناسبتر است، بهترین گزینه را انتخاب کنید.
کتاب «چگونه مینویسیم» یکی از کتابهایی است که تجربیات چند نویسنده را در کنار هم آورده و چکیدۀ تجربیات و دانش آنها را در اختیارتان قرار میدهد.
چندی پیش در روزنامۀ آفتاب مطالبی با همین عنوان چاپ میشده است. به دلیل استقبال فراوان از این مطالب، تصمیم برای نگارش این کتاب گرفته شده است.
در این کتاب از تجربیات 17 نویسندۀ معاصر استفاده شده است و درسهایی به هم پیوسته و بسیار آموزنده در اختیار خواننده قرار میدهد.
این کتاب کوچک از 17 فصل کوتاه تشکیل شده است و در هر فصل درسهای نویسندگی را از زبان یکی از این نویسندگان معاصر میخوانیم.
با خواندن این کتاب میتوانید یقین داشته باشید که به چکیدۀ بهترین درسهای نویسندگی دسترسی دارید و عصارۀ برترین تجربیات نویسندگان دنیا را در قالب محتوایی کوچک و البته آموزنده در اختیار شما است.
با هم چند فصل از این کتاب جذاب و آموزنده را مرور میکنیم.
در فصل پرورش خلاقیت از جیمز کلیر، یکی از بهترین راههای خلاقیت را سخت کار کردن میداند.
برخلاف باور عموم که خلاقیت را ذاتی و حاصل فعل و انفعالاتی میدانند که در بدن افراد بااستعداد رخ میدهد، در اینجا با نگرش متفاوتی از خلاقیت آشنا میشویم.
جیمز کلیر میگوید انجام کار سخت، نیازمند برنامهریزی مرتب و حرفهای است و دقیقاً تفاوت بین نویسندۀ حرفهای و غیرحرفهای، در نتیجۀ داشتن برنامۀ ثابت و منسجم روزانه و هفتگی است.
خلاق بودن و حرفهای شدن رنج دارد اما نویسنده تأکید میکند که اگر برای انجام کاری که به آن علاقه دارید، رنج هم بکشید، هر گز از آغاز کردن آن پشیمان نخواهید شد.
در پاسخ به این سؤال که «چگونه میتوانیم حرفهای شویم؟» نویسنده سه پیشنهاد مهم را ارائه میدهد: تصمیمگیری دربارۀ کار مورد علاقه، داشتن برنامۀ زمانی، داشتن برنامۀ زمانی هفتگی.
در اینجا با ذکر نمونهها و مثالهای واقعی متوجه میشویم که محدود بودن و برنامۀ زمانی، تا چه اندازه میتواند قدرتآفرین باشد. برخلاف باوری که در ذهن اغلب ما شکل گرفته است و محدود بودن را مانع میدانیم، در اینجا به محدود بودن، به عنوان یکی از مؤلفههای اصلی خلاقیت اشاره شده است.
همینطور با نگرش متفاوتی دربارۀ انگیزه داشتن در کار مواجه میشویم. نویسنده معتقد است که انگیزه پیش از نوشتن به وجود نمیآید بلکه بعد از آن رخ میدهد.
انگیزه در کار نوشتن را میتوانید با استفاده از خلق چیزهایی کوچک و نوشتنهای کوچک، تقویت کنید.
خلاصهای از این بخش
ما نیاز داریم که مرتباً تمرین کنیم تا بهتر شویم. زمانی که هرروز مینویسیم، نویسندۀ بهتری میشویم.
خیلی از مردم دوست دارند بنویسند اما این کار را نمیکنند چون برنامهای ندارند.
برنامهریزی و ایجاد زمانبندی، نظم و ترتیبی است که اهدافمان را به واقعیت مبدل میکند.
ما اگر برنامۀ زمانی ثابتی نداریم و فقط وقتی کار میکنیم که انگیزه داریم، پس نباید توقع داشته باشیم که در کارمان پیشرفت کنیم و حرفهای شویم.
حرفهای بودن زحمت دارد. حرفهایها به برنامۀ زمانیشان وفادارند؛ اما آماتورها به رودخانۀ زندگی اجازه میدهند که آنها را به هرکجا خواست ببرد.
حرفهای بودن یعنی میخواهیم آنچه را دوست داریم یا آنچه برایمان در اولویت است، از حرف به عمل تبدیل کنیم.
حرفهای بودن به معنای اعتیاد به کار نیست بلکه به این معناست که آنچه را برایمان اهمیت دارد زمانبندی و اجرا کنیم. به ویژه زمانی که میلی به انجام دادنش نداریم.
بهتر است خودمان را در محدودیت قرار دهیم مثلاً در موقعیتی که ناچار هستیم منتهای استفاده را از زمان بکنیم، فقط از تعداد محدودی کلمه برای نوشتن کتاب استفاده کنیم.
محدودیتها خلاقیتمان را شکوفا میکنند و باعث میشوند تا بهترین کارهایمان را تولید کنیم.
انگیزه اغلب اوقات بعد از شروع یک عادت جدید میآید نه قبل از آن. شروع کار بهطور طبیعی تولید حرکت میکند. هر بار که شروع میکنیم خاتمه دادن برایمان آسان میشود.
قرار نیست چیزی خلق کنیم که جهان را تغییر دهد.
قرار است یک چیز کوچک به درد بخور بسازیم.
خلق کردن راهی است برای تلف نکردن لحظات باارزشمان.
همکاری کردن، خلق کردن و مشارکت در زندگی اطرافمان معنای یک زندگی خوب است.
در فصل کار را که کرد از باربارا تراپیدو، یاد میگیریم که برای نویسنده شدن چارهای نداریم جز آنکه بنویسیم و تحت هر شرایطی این کار را ادامه دهیم.
نویسندگی در نتیجۀ خلق کردن مداوم و بدون توقف شکل میگیرد.
نویسنده تأکید میکند که در این مسیر تنها نیستیم و همۀ نویسندهها حتی نامآورترین نویسندگان هم به همین شیوه مینویسند.
نویسنده تأکید میکند که برای بهتر انجام دادن این کار بهتر است از ابزارها و تکنیکهای مختلفی بهره بگیریم.
بلند بخوانید. این یکی از بهترین تکنیکهایی است که میتواند در ویرایش کردن متن به نویسندهها کمک کند.
تصور کنید دوربین هستید. این کار باعث میشود پشت لنز قرار بگیرید و دنیای اطرافتان را به شیوهای که تا به حال ندیدهاید، تماشا کنید.
یک فکر در یک جمله. این ایدۀ بسیار زیبا کمک میکند تا برای نوشتن هر جمله آنقدر خلاقیت به خرج دهید و دقت داشته باشید تا در هر جمله یک فکر مطرح شود و جملۀ بعدی بتواند زنجیروار به ادامه معنای جملۀ قبل از خود بپردازد.
استفاده از جملات کوتاه و بلند، استفاده از کلمات ساده، توجه به زمان نوشتن، ریتم دادن به زبان و نگاه کردن به جملهها به عنوان یک موسیقی گوشنواز، نمونههایی است که نویسنده برای بهتر نوشتن و نویسندگی مداوم پیشنهاد میکند.
خلاصهای از این بخش
بهترین کار این است که آنچه را به فکرمان میرسد بنویسیم و کار را ادامه دهیم؛ زیرا هنگامیکه دائماً مینویسیم و کار پیش میرود، در روحیهمان تأثیر مثبتی میگذارد و آن را بالا میبرد.
هر آنچه را دوست دارید بنویسید. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد؛ اما ابداً مانع خود نشوید.
حرفهای که برگزیدهاید سحر کردن خواننده است نه آنکه چشم و گوش او را با چیزهای بیاهمیت پرکنید.
پس تلاش کنید تا افسونگر شوید. برای افسونگر شدن باید ویرایشگر ماهری شوید. ویراستاری یعنی خود را جای خواننده قرار دادن.
هیچگاه نوشتۀ خود را به صورت چیزی تخت روی کاغذ نبینید بلکه همچون تئاتر آن را در ذهن خود مجسم کنید. صحنۀ ماجرا را ببینید. سه بعدی هم ببینید. از زوایای مختلف آن را نگاه کنید.
در نوشتههایتان سعی کنید از صفات فراوان استفاده نکنید.
قیدهای زیاد هم نوشتۀ شما را مقید میکند.
این توصیفات برخلاف تصور ما موجب از بین رفتن احساس میشود.
پس تلاش کنید آنها را از پیکر جملات خود بتراشید.
تا آنجا که میتوانید جملههای خود را کوتاه و ساده کنید.
قدرت و توان خود را بیشتر صرف ایجاد تصویر کنید.
صدای خود را ضبط کنید. نوشتههایتان را بلند بخوانید و صدای خود را ضبط کنید.
با انجام دادن این کار به مرور زمان میتوانید به این مهارت برسید که تصور کنید کسی دیگر برای شما اثرش را میخواند و میتوانید در مورد آن قضاوت کنید که آیا اثر وی خستهکننده و بیروح است؟ آیا زنده است؟ طبیعی و جذاب هست؟
هنگامیکه جملههای بلند مینویسید نه تنها متوجه عدم پیشرفت منطقی و دراماتیک میشوید بلکه به خطاهایی نیز که موجب افت آن میشود پی خواهید برد.
در هر جمله فقط یک فکر را بیان کنید و فکر و حرف بعدی را به عهده جملۀ دیگر بگذارید.
به ابزار کار خود یعنی زبان، به عنوان موسیقی نگاه کنید.
خواندن بلند کمک میکند تا ریتم نوشته را دریابید.
این خصوصیت باید هم شامل خود نوشته باشد و هم در ارتباط با دیگر جملات.
روی نوشتۀ خود کار کنید تا مطمئن شوید آنی شده است که میخواستید.
بعد آن را به دیگران بدهید تا بخوانند و نقد خود را به شما بگویند؛ زیرا خوانندگان آثارتان در آینده اشخاصی مانند آنها خواهند بود.
در فصل چطور میتوان مطلب نو و جذاب نوشت از پاتریشیا ویلیامز، با چند ایده برای متفاوت و جذاب نوشتن آشنا میشویم که یا نویسنده خود به آنها رسیده است و یا از نویسندگان دیگر در این عرصه آن را نقد میکند.
در این فصل کوتاه دوصفحهای میخوانیم:
مطالبی که مینویسیم باید به کاملتر شدن تصویر جهان و درک بهتر حقایق کمک کند.
نویسنده باید در آثارش تنوع معانی را برای نیل به حقایق والاتر بگنجاند.
ولی این امر در ابتدا نیاز به تغییر خود نویسنده دارد.
نویسنده باید موقع نوشتن سؤالاتی از این دست را از خود بپرسد:
این مطلب قرار است بر روی چه کسی تأثیر بگذارد؟
به چه طریق میتوان اثرگذاری آن را بیشتر کرد؟
آیا میتوان از دیدگاهی دیگر به این مسئله نگاه کرد؟
آیا کسی هست که از خواندن آن خودداری کند؟
چگونه میتوان خواننده را درگیر این متن کرد؟
پیشنهاد میشود برای خلاقنویسی از محیط معمول خود قدم به بیرون از شهر بگذارید و سعی کنید از چیزهای گوناگونی که میبینید درس بگیرید.
محیط اطراف خود را گسترش دهید. با مردمی تماس برقرار کنید که دیدگاههای مختلفی دارند.
همینطور برای بهتر نوشتن، به مردم بهتر گوش کنید.
آنها سرچشمه الهام هستند.
فقط کافی است از آنها پرسش کنید، با آنها قدم بزنید، در کنارشان زندگی کنید و به درد دل آنها گوش کنید.
در فصل ارتقای نوشتن بدون نوشتن یک کلمه از چاندرا مویرابیل، به چند راه کوتاه برای نویسنده شدن اشاره شده است بدون اینکه دست به قلم ببرید و بنویسید.
این راهها با این عناوین ارائه شده:
خواندن، قدم زدن، گفتوگو، گوش دادن، اینترنت، آموختن، طراحی، موسیقی، تلفن، هیچ کاری انجام ندادن.
این راهها به عنوان مجالی برای رشد مهارتهای نویسندگی مطرح شدهاند.
نویسنده قبل از دست به قلم بردن نیاز دارد تا افکارش را آماده و منظم کند.
این روشهای خلاقانه کمک میکنند تا نویسنده بتواند هر چه بهتر و خلاقانهتر بنویسد.
خلاصهای از این بخش
نوشتن تنها شامل خلق کلمات نیست بلکه برگردان یا ترجمۀ تجربیاتمان از طریق کلمات است.
راههای زیادی برای رشد مهارت نویسندگی وجود دارد بدون آنکه حتی بنویسید.
راههایی مانند خواندن کلمات دیگران، قدم زدن، گفتوگو، گوش دادن، موسیقی.
اینها تجربیات شما را به عنوان نویسنده بالا میبرند و باعث میشوند بهتر بنویسید.
از هر فرصتی استفاده کنید تا راجع به کار خود حرف بزنید.
بیان کردن افکار باعث میشود طرحها قابل لمس شوند و از عزلت بیرون بیایند.
این کار باعث تحرک فعالیتهای نگارشی میشود.
وقتی افکار خود را با دیگران در میان میگذارید، حس اطمینان پیدا میکنید و مشارکت آنان شما را جسور میکند.
در فصل آنچه از نویسندگان دیگر میتوان آموخت از کیتی استیونسون، نویسنده تأکید میکند که شما میتوانید از بهترین استادان نویسندگی دنیا درس بیاموزید بدون آنکه حتی یکبار در کلاسهای آنها شرکت کرده باشید.
کتابخانه محل زندگی ارواحی است که شب هنگام از صفحه به صفحۀ این کتابها به پرواز درمیآیند.
نویسنده میگوید:
از جین همیلتون شنیدم: «با اینکه نوشتن همیشه قسمتی از زندگی من است، توصیه میکنم به نویسندگی به عنوان شغل نگاه نکنید.»
ما به شنیدن حرفهای کسانی که راههای پیروزمندانه را در مسیر نوشتن طی کردهاند همیشه نیاز داریم.
از ژاکلین میچارد شنیدم که میگفت: «باور داشتن خودمان مشکلترین چیز است. شما نمیتوانید رؤیاهایتان را فراموش کنید.» تلاش و پشتکار و اعتقاد به کارش باعث خلق آثار شگفت انگیزش شد.
اسکات تارو معتقد است: «عامل اصلی در فروش خوب یک اثر بخت و اقبال است. شایستگی به تنهایی کافی نیست.»
ما به عنوان نویسنده در انزوا کار میکنیم اما باید به دستاوردهای دیگر نویسندگان دسترسی داشته باشیم تا بتوانیم از آنها بیاموزیم.
من از طریق کامپیوتر تلاش میکنم تا از زندگی نویسندگان دیگر و فعالیتهای آنها باخبر شوم.
در فصل مهمترین کار روزانۀ نویسنده از واندا روزلند، نویسنده اهمیت روزانهنویسی را گوشزد میکند و به خواننده میگوید که تحت هر شرایطی و با وجود هر سختی و مشقتی که دارد، میتواند ساعاتی از روز را برای نوشتن اختصاص بدهد.
نوشتن کاری است که همۀ نویسندگان بزرگ دنیا در کنار دیگر کارهای روزمرهشان به آن میپردازند؛ یعنی برای روزانهنویسی نیازی به تعطیل کردن روال عادی زندگی و تنها نشستن و نوشتن نیست.
نوشتن در کنار دیگر فعالیتها جان میگیرد و شکوفا میشود.
پس بهتر است با بررسی کارهای روزانه، ساعات خالی را بین آنها پیدا کرد و برای نوشتن از آنها استفاده کرد.
خلاصهای از این بخش
دوستی دارم که نویسنده است و دو بچه دارد و با شوهرش در دامداری کار میکند.
او هر شب دو ساعت را به نوشتن اختصاص میدهد.
با همین دو ساعت کار کردنهای شبانه مقالههای بسیاری نوشته و دو کتابش را نامزد دریافت جایزۀ پولیتزر کرده است.
شما چطور میتوانید این کار را انجام دهید؟
کارهای روزمرهتان را بررسی کنید و اعمالی را که در هر پانزده دقیقه انجام میدهید، ثبت کنید.
ممکن است خستهکننده باشد اما الگویی از چگونگی گذراندن روزهایتان به دست میآورید.
در این میان جایی برای نوشتن باز کنید.
حتی اگر میشنوید که بازار نوشتن چندان داغ نیست باز هم کاری را که به آن علاقه دارید انجام دهید و داستان بنویسید.
وقتی اراده میکنید به کاری بپردازید، در صدایتان، رفتار و نگاهتان قاطعیتی به وجود میآید که شما را از هر توجیهی بینیاز میکند.
فقط کافی است که بخواهید.
ما با کلمات کار میکنیم. پس به دنبال حفرههای خالی روزتان بگردید و آنها را با دانههای کلمات پرکنید.
حفرهها را تمام و کمال پر کنید و منتظر فصل درو شوید.
در فصل آموختن از دیگران از کاترین رایان هاید، نویسنده از تجربۀ خود در مورد داستان کوتاهی که نوشته و برای مجلات مختلف فرستاده است صحبت میکند.
اینکه چطور یک داستان واحد با عکسالعملهای ضد و نقیض و مختلفی روبهرو شده است.
نویسنده در این فصل با ارائۀ پیشنهادهایی به خواننده تأکید میکند که چه زمانی و چگونه میتوانید از نظر و خواستههای دیگران تبعیت کنید و از راهنماییهای آنها استفاده کنید.
او به تجربه بیان میکند که نباید سریعاً به تغییر دادن اثر خود پرداخت تنها به این دلیل که فردی دیگر آن را از زاویهای دیگر و دارای اشکال میبیند.
مگر اینکه آنها شما را قانع کنند و یقین پیدا کنید روشی که پیشنهاد میکنند درستتر از روشی است که شما برای نوشتن استفاده کردهاید.
خلاصهای از این بخش
آموختن، آموختن و آموختن نهتنها روزبهروز به نویسندگی شما انسجام و قدرت بیشتری میبخشد بلکه احساس زنده بودن و شادابی را همیشه زنده نگه میدارد.
در کار خلاقانه درست و غلط معنا ندارد.
عقیده و نظر هر کس، تنها یک عقیده و نظر است و نه چیزی بیش از آن.
به همین دلیل اغلب اوقات به تعویق انداختن و نادیده گرفتن انتقادات و اظهار نظرات مفیدتر و کارسازتر است.
با دقت دنیای اطراف خود را نگاه کنید و به دنبال جزئیاتی باشید که آن محیط را به درستی توصیف میکند.
ژانرهای مختلف نیازمند سبک نوشتاری متفاوت هستند.
پس داستانهای برجسته را مطالعه کنید بهگونهای که زبان آنها جزئی از شما شود.
به گمانم این بهترین توصیه برای کسانی است که میخواهند خوب و متفاوت بنویسند.
برنامههای منسجمی برای نوشتن داشته باشید.
همواره برنامههای خود را بهگونهای تنظیم کنید که چند روز پیش از آخرین فرصت، مطلبتان آماده باشد.
در روزهای باقیمانده فرصت خواهید داشت تا مقاله را با نگاهی تازه بخوانید و آخرین اصلاحات را انجام دهید.
یادتان نرود هرقدر هم خواننده اهمیت داشته باشد در آخر این نام او نیست که روی اثر قرار میگیرد. بلکه این ذوق و سلیقه و احساس شماست که باید از حاصل کار لذت ببرید و رضایت داشته باشید.
پس در عین حال که به نظر دیگران توجه دارید، فراموش نکنید در نهایت اثر باید اول به دل شما بنشیند و بعد به دل دیگران.
یکی از پیشرفتهایم زمانی بود که فهمیدم به جای اینکه بپرسم خوب بود؟ یا بد بود؟ بپرسم «آیا به نظر شما این کار بازار دارد؟» یا «آیا کسی از این کار خوشش میآید؟»
ژرژ کریستف لیختنبرگ میگوید: هر کتاب یک آینه است؛ اما اگر الاغی به آن چشم بدوزد آیا باید انتظار داشته باشید که در آن یک آهو ببیند؟
کتاب چگونه مینویسیم 17 روش از 17 نویسندۀ خلاق، به همت کاظم رهبر توسط انتشارات نشر خورشید به چاپ رسیده است.
2 پاسخ
آتش نوشتن در درونم زنده شد. با کلماتی که خواندم.
این پست پر از کلماتی بود که به جای آموزش، حس انگیزی خاصی را برایم تداعی مینمود.
هر شب دو ساعت نوشتن، شاید کار ما نباشد؛ اما به نظرم جذاباست. من اهل نوشتن هر روزه ام. از زمانی که صفحات صبحگاهی را خوانده ام، در هر زمانی از روز، در هر جایی نوشتهام و حالا به این نتیجه رسیده ام:
(( نوشتن یعنی آرام شدن روح و روان تو و خواندن یعنی آموختن برای آرام شدن.))