بخشی دیگر از سلسله مقالات «چگونه نوشتن کتاب را شروع کنیم؟»
داشتن ایده برای نوشتن کتاب، یکی از بزرگترین دغدغههای ذهنی یک نویسنده به شمار میرود. چرا که انتخاب یک ایدهی مهیج و جالب میتواند روند فروش کتاب را متحول کند.
به عنوان مثال ایدهی نوشتن کتاب «هری پاتر» که به صورت تصادفی و در سفری چند ساعته با قطار به ذهن جی کی رولینگ خطور کرد چنان سروصدایی در تمام دنیا به راه انداخت که توجه خوانندگان زیادی را به سوی خود جلب نمود و یکی از کتابهای پرفروش دهههای اخیر شد.
به جهت اهمیت این موضوع، در این مقاله به طور اختصاصی به موضوع چگونه ایده برای نوشتن کتاب پیدا کنیم پرداختهایم و در مورد راهکارهایی صحبت میکنیم که شما میتوانید برای پیدا کردن ایدههای کتاب خود از آنها استفاده کنید.
از کجا ایدهی نوشتن کتاب را پیدا کنیم؟
وقتی تصمیم به نوشتن کتاب میگیرید قطعاً هدف خاصی در نظر دارید. داشتن هدف باعث میشود شما به سراغ ایدههایی بروید که مرتبط با آن هدف باشند.
مشخص کردن هدفِ نوشتن کتاب، اولین راهنمای شما برای ایدهیابی است.
ضمن اینکه از طریق هدفِ مشخص شده، میتوانید مخاطب مورد نیاز خود را هم پیدا کنید، پیدا کردن مخاطب بخش مهمی از دغدغههای ایدهیابی شما را برطرف میکند. وقتی برای شما مشخص شد که مخاطب کتاب شما در چه گروه سنی، اجتماعی و یا حتی اقتصادی قرار میگیرد، میتوانید مستقیم به سراغ نیازها و خواستههای آنها بروید و آن نیازها را به عنوان ایدهی کتاب خود استفاده کنید و برای آن راه حل ارائه دهید.
اما موضوع ایدهیابی برای کتاب فقط محدود به پیشنهادات بالا نیست؛ در ادامه، 10 راه اصلی ایدهیابی را به شما یاد میدهیم که میتوانید با به کار بردن آنها ایدههای خوبی برای کتاب خود به دست آورید.
10 راه پیدا کردن ایده برای نوشتن کتاب
1- خلق ایده برای نوشتن کتاب با استفاده از تجربیات شخصی
سادهترین راه برای پیدا کردن ایده، توجه به تجربیات شخصیست. بیان تجربیات به شکل داستان در کتابها همیشه برای خوانندگان از جذابیت بالایی برخوردار بوده و حس کنجکاوی آنها را برمیانگیزد.
البته تجربیات شخصی هر نویسنده میتواند به صورتهای مختلفی باشد که در ادامه بخشی از آنها را میخوانیم.
• تجربههای ناشی از ترسها و شادیها، علایق و تنفرها میتواند منبع ایدههای مهیجی برای شما باشند. چرا که هر کدام برای خود روایتی جداگانه دارند.
میتوانید از دل آنها کتابهای داستانی پلیسی و اکشن خارج کنید.
به عنوان مثال میتوان از کتاب هانا کنت «مراسم تدفین» نام برد که از ترسها، دردها و علایق یک محکوم به اعدام میگوید.
• نوشتن از خاطرات روزانه و یا شرح یک روز یا یک هفتهی پر چالش از زندگی شخصی که اغلب هم ماجراهای جالبی در بردارد، برای یافتن ایده مناسب است. چرا که خواندن فراز و فرود زندگی واقعی و لمس تجارب تلخ و شیرین زندگی دیگران میتواند راهگشای مشکلات و حتی نسخهای برای درمانِ دردهای خوانندهها باشد.
برای نوشتن کتابهای داستانی به خصوص داستانهای کوتاه میتوان از این روش ایده گرفت.
کتاب «من ملاله هستم» از ملاله یوسفزی که دربارهی خاطرات مبارزههای او با گروه تروریسی داعش، در راه حقوق زنان است، یا کتاب مارک سالیوان «زیر آسمانی به رنگ خون» خاطرات یک نوجوان 17 ساله از جنگ جهانی دوم را بیان میکند. همهی این مثالها برگرفته از اتفاقات روزانه هستند.
• از تجربیات خود در کلاسهای درس و دورههایی که شرکت میکنید ایده بگیرید.
این ایدهها میتواند برای نوشتن یک کتاب آموزشی مناسب باشد. همچون آثار برایان تریسی.
• واگویههای شخصی، گفتوگوهای درونی و مشغولیتهای ذهنی میتواند به شما برای پیداکردن ایدههایی برای خلق کتابهای نمایشی با دیالوگهای خوب کمک کند. مانند نمایشنامههای چخوف و نیل ماروین سایمون.
مثلاً مکالمههای دونفره و چندنفرهای که درونتان با اشخاص غایب به راه میاندازید میتواند موضوعات جالبی برای نوشتن یک نمایشنامه داشته باشد.
• تجربهی خوابها و رویاها، نوشتن از دنیای رنگی و سیاه و سفید خوابها از همان موضوعاتیست که راه را برای ایدهپروری همراه با تخیل باز میکند.
از دل آنها میتوانید کتابهای تخیلی و کتابهای کودکان بنویسد.
کتابهای موفق جهانی همچون سیندرلا، سفیدبرفی، داستانهای ژول ورن از این دست میباشند. و یا کتاب معروف امیلی برانته، «بلندیهای بادگیر» که زادهی تخیل و رویای نویسنده بوده.
• از تجربیات گوش دادن به موسیقی و آهنگ ایده خلق کنید. اگر بخواهیم از نویسندهی معروفی که موسیقی در نوشتن آثارش تاثیر زیادی داشته نام ببریم باید از هاروکی موراکامی نویسنده ژاپنی بگوییم. او کتاب جنگل نروژی را با الهام از گروه موسیقی بیتلها نوشت.
موسیقی غذای روح انسانهاست. به خصوص اگر از نوع خوب آن باشد. با سپردن ذهن خود به موسیقی اجازه میدهید روح شما پرواز کند و ایدهها خودشان برایتان ساخته میشوند. کافی است قلم و کاغذ کنار دستتان داشته باشید.
ایدهیابی از موسیقی برای نوشتن کتابهای عارفانه، کتاب شعر و یا جملهقصارها عالی هستند. مانند کتابهای جبران خلیل جبران.
• تجربهی انجام یک کار متفاوت و منحصربهفرد را تبدیل به ایدهی کتاب کنید. کاری که پیش از آن توسط کسی انجام نشده میتواند ایدهی بکر و دستنخوردهای باشد و موفقیت خوبی برای کتاب شما به ارمغان بیاورد.
به طور مثال کتاب «دوندهی مادرزاد» یکی از همان کتابهاییست که ایدهی نوشتن آن تنها با یک سوال ساده آغاز شد. اما روش انجام کار متفاوت از سایرین بود.
استفاده از تجربیات برای ایدهیابی نوشتن کتاب تمام شد، اما قبل از اینکه به راههای دیگر ایدهیابی بپردازیم پیشنهاد جالبی برای سازماندهی ایدههای سرگردان برایتان داریم.
پیشنهاد جالب ما برای سازماندهی ایدههای سرگردان:
ابتدا باید تعدادی فنجان تهیه کنید و سپس تجربیات خود را در این فنجانها قرار دهید. بهتر است هر تجربه را داخل یک فنجان جا دهید و یا اینکه تجربیاتی که حول موضوعی مشترک هستند را درون یک فنجان قرار دهید.
مثلاً در یک فنجان، بزرگترین دستاوردهای زندگیتان و در دیگری از آرزوهایی که همیشه در دل داشتید و یا حتی از تجربهی شکستی که نزدیک بود شما را از پا در بیاورد، یا تنها رازی که قرار بود با شما دفن شود بنویسید.
با این روش کلی فنجان خواهید داشت با کلی ایدههای متنوع که همه از خاطرات حسی و تجربی زندگی شما هستند.
تیو، نمایشنامهنویس و فیلمساز مستقل، میگوید که تاکنون از این فنجانها شش پروژه بیرون آورده است.
یا به نقل از جولیا کامرون، گاهی اوقات یک فنجان که حاوی یک نوشتهی کوتاه و موجز است، بذر اثری بزرگتر در آینده میشود.
بنابراین این فنجانها میتوانند پیشدرآمد نوشتن کتابهایی با موضوعات جالب باشند.
2- خلق ایده برای نوشتن کتاب با پرسوجو و تحقیق دربارهی موضوعات پرطرفدار
اگر بخواهید کتابهای پرمخاطب و پرفروش بنویسید بهترین کار توجه به موضوعات پرطرفدار و چالشبرانگیز است. نوشتن از علایق مخاطبین باعث میشود که کتاب شما به خوبی دیده شود. به کتابهای انگیزشی دقت کنید که چقدر پرفروش و پرطرفدار هستند. چون دقیقاً به سمت موضوعات مورد علاقهی دیگران رفتند و راهکار ارائه کردند.
شما هم میتوانید موضوعات مهم روز و پرطرفدار را شناسایی کنید، درباره آنها مطالعه و تحقیق کنید و از نظرات افراد سرشناس برای نوشتن کتابهای حرفهای و تخصصی استفاده کنید.
کتاب هنر آشپزی از رزا منتظمی، کتاب آشپزی ملل از ساناز مینایی، نمونههای خوبی برای این سبک کتابها هستند.
سه روش قابل دسترستر برای پرسوجوی موضوعات پرطرفدار پیشنهاد میکنیم:
• با افراد مختلف حرف بزنید، مصاحبه کنید، وقت بگذرانید تا تمایلات و خواستههای آنها را بشناسید.
• در فضای چاپ و نشر کتاب و مجلات دنبال ایده باشید.
• جهان وب و فضای مجازی را زیر و رو کنید، برای درک علایق مخاطب امروزی عالی هستند.
3- خلق ایده برای نوشتن کتاب با نوشتن یادداشتهای روزانه و صفحات صبحگاهی
همیشه نیاز نیست در بیرون و از تجربیات واقعی خود ایده پیدا کنید؛ برخی اوقات فقط با نوشتن روزانه میتوانید به ایدههای خوبی دست پیدا کنید.
به فرض با نوشتن یادداشتهای روزانه که میتواند هم به صورت صبحگاهی باشد و هم در هر لحظه از روز انجام شود، میتوان ایدههای بکری خلق کرد.
تنها کافی است نوشتن را جزو برنامههای ثابت روزانهی خود قرار دهید تا بارش ایدهها را تجربه کنید.
برای درک بهتر این روش، مطالعهی مقالهی صبح جادویی برای نویسندگان را پیشنهاد میکنیم.
نویسندههای بزرگ از این شیوه برای ایدهیابی زیاد استفاده میکنند.
در کتاب «حق نوشتن» آلکس به جولیا میگوید بسیاری از ایدههای عالی را در میان همین یادداشتهای روزانهی معمولی پیدا کرده است. یادداشتهایی که اغلب اوقات از کنار آنها سرسری میگذریم.
این روش برای نوشتن همه نوع کتاب، از داستانی تا آموزشی و انگیزشی مناسب است.
4- خلق ایده برای نوشتن کتاب با نقد فیلمها و کتابهای مورد علاقه
یکی دیگر از موضوعاتی که میتواند برای نوشتن کتاب ایده بدهد، نقد و بررسی فیلمها و کتابهاییست که به سرعت در دل مخاطب جا باز میکنند و میتواند یک کتاب را در زمرهی پرفروشترینها قرار دهد.
به عنوان مثال کتابهای مختلفی دربارهی فیلمها و شخصیت آلفرد هیچکاک، فیلمساز مشهور نوشته شده است. کتابهایی مانند «نیمهی تاریک یک نابغه» که توسط دونالد اسپوتو نوشته شده و یا کتاب «هیچکاک به روایت هیچکاک» نوشتهی سیدنی گاتلیب.
از آثار ایرانی میتوان به کتاب صفی یزدانیان اشاره کرد که در مورد فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» نوشته شده و اسم کتاب هم به همین نام است. یا کتاب «ماتریکس» از کاوه احمدی علیآبادی که به بررسی و تحلیل فیلم ماتریکس پرداخته است.
البته در مورد استفاده از روش ایده گرفتن از فیلم و کتاب توجه به «نویسنده و کارگردان فیلم، مهمبودن و معروفیت کتاب یا فیلم» اهمیت زیادی دارد. در این مورد کمی باید محتاطانه عمل کنید.
5- خلق ایده برای نوشتن کتاب به وسیلهی فهرستنویسی
بهترین مثال کتاب «100 قانون بیچون و چرا برای موفقیت در تجارت» اثر برایان تریسی است. او در این کتاب یک فهرست ارائه کرده و کتاب خودش را بر اساس شرح آنها نوشته است.
این ایده برای خلق آثار غیرداستانی کاربرد زیادی دارد.
6- خلق ایده برای نوشتن کتاب با طرح یک سوال
مهمترین کاری که کتابها میکنند، پاسخ به سوالات و رفع ابهامات خوانندگان است. پس با روش طرح سوال، ایده ایجاد کنید و مبنای نوشتن کتاب خود را پاسخ دادن به آن سوال قرار دهید.
کریستوفر مک دوگال روزنامهنگار آمریکایی به دنبال پاسخ به این سوال که «چرا پای من درد میکند؟» به راه میافتد و صفحات کتاب خود را رقم میزند و داستانی باورنکردنی و کمتر شنیده شده از ابرقهرمانان دوی استقامت جهان را مینویسد. یا کتاب رابرت ولک، بر اساس طرح یک سوال نوشته شده: « انیشتن چه چیزی را نمیدانست؟».
7- خلق ایده برای نوشتن کتاب با تصویرسازی ذهنی
از روشهای بکر و ناب ایدهیابی، تصویرسازی ذهنی است. نویسندگی یعنی تصورکردن و به تصویر کشیدن. اگر به گالری نقاشی یا نمایشگاه عکس بروید، متوجه میشوید که مردم دقایق زیادی را مقابل آثار میایستند و فقط به آنها خیره میشوند. این یعنی تصویرسازی و کشف جهان آن اثر. شما هم باید به عنوان نویسنده به تمام امورات روزانهی خود اینچنین نگاه کنید.
مثالی بزنم از مصاحبهی استیون اسپیلبرگ که گفته بود «چرا بهترین ایدههای من هنگام رانندگی به سراغم میآیند؟» پاسخ در دل جمله نهان است، چون قدرت تصویرسازی او قوی است و موتورش همواره روشن است.
البته جان نیکولاس گری هم بهترین آثار فلسفیاش را حین رانندگی در بزرگراه نیومکزیکو در ماشین وانتش نوشته بود. در حالی که یک چشم به جاده و یک دست روی فرمان داشته.
یا جولیا کامرون که ایدهی نوشتن کتاب «رگههای طلا» را مدیون دقت و توجه به تصاویری بود که در طی سفر با قطار از برابر دیدگانش عبور میکرد.
8- خلق ایده برای نوشتن کتاب با نامهنگاری
برای فهم این راه کافی است به مثالهایی از کتابهای معروف که با مضمون نامه نوشته شده اشاره کنیم.
نمونهی اول: کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم از نادر ابراهیمی یکی از آن کتابهای خواندنیست ک قلب هر خوانندهای را به تپش میاندازد.
نمونهی دوم: کتاب «نامه» نوشتهی مارتین گاندا و کیتلین الیفایرنکا، مثالی جذاب از نامهنگاری میان دو دانشآموز از دو کشور مختلف که شش سال ادامه پیدا کرده و روایتی خواندنی از زندگی آن دو نفر را شکل داده است.
نمونهی سوم: کتاب «نامههای سرگردان کارو» که از قدیمیترینها در این زمینه محسوب میشود.
از این روش ایدهیابی غفلت نکنید. چرا که طرفدارن زیادی به خصوص در بین قشر نوجوان و جوان خواهید داشت. البته نیاز نیست حتماً نامهها واقعی باشند. میتوانید از قوهی تخیل و احساس خود کمک بگیرید.
سخن پایانی در این مقاله
همانطور که دیدید ایدههای زیادی را میتوان پیدا کرد تا در شروع نوشتن کتاب به کارتان بیایند. اما آنچه که به عنوان کلید اصلی میتوانید از آن بهره بگیرید، نگاه کردن متفاوت و دقیق به جهان درون و بیرون است.
همین راه حل به ظاهر ساده قادر است گرهگشای کار شما باشد و راه به صدها ایدهی جذاب به ذهن شما دهد.
پیشنهاد ما: از آنجا که ایدهیابی از دغدغههای مهم نویسندهها است، برای درک بهتر موضوع میتوانید مقالهی نویسندگان بزرگ چگونه ایده برای نوشتن پیدا کردند؟ را هم مطالعه کنید.
2 پاسخ