در این مطلب به معرفی و بررسی کتاب «از ایده» میپردازیم و مروری بر نکات مهم آن خواهیم داشت. این کتاب از لحاظ ظاهری کتابی کمحجم و لاغر است، نودوچهار صفحه دارد و در پنج فصل خلاصه میشود. سلمان خورشیدی نویسندۀ کتاب به واسطۀ نشرِ تندیس شب، سال نودودو آن را چاپ و منتشر کرده است.
خلاصهای از نکات مهم کتاب «از ایده»:
ایده چیست؟
ایده عصارۀ خلاقانۀ ذهن هنرمند است که همچون زیربنایی مستحکم فیلمنامه روی آن بنا میشود. بنابراین برای یک فیلمنامهنویس مهم است که بیتفاوت از مرحلۀ ایدهپردازی نگذرد.
چگونه ایدۀ فیلمنامۀ خود را بیابیم؟
برای یافتن ایدۀ فیلمنامه میتوانید به دنبال صحنهها و فیلمهایی باشید که شما را تحت تأثیر خود قرار دادهاند، این جستجو باعث میشود تا به مرور سلیقۀ خود را بیابید. گاهی هم ایدهها از مسیرهای غیرمنتظرهای به ذهن ما میرسند و پیش روی ما قرار میگیرند. برای همین اگر دنبال کشف ایده هستید بهتر است ذهن دریافتگر خود را به روی زندگی معمولی خود باز بگذارید. آنگاه ایدهها به سمت شما جریان پیدا میکنند.
ایدهیابی از راه مضمون:
میتوان مضمون یا درونمایهای را انتخاب کرد و از راه آن به ایده رسید.
برای مثال «هیچگاه در شرایط سخت ناامید نشو» همین مضمون تکجملهای میتواند شروعی برای ایدهیابی باشد. گاهی نیز خود مضمون ما را به ایده میرساند. برای یافتن مضمون و درونمایه میتوانید سراغ جملهقصار نویسندگان بزرگ بروید و با دقت مضمونهایی را که نمایانگر باورهای درونی شما هستند بیابید و آنها را یادداشت کنید، شاید این جملهها مسیری برای دستیابی شما به ایدهای باشند.
همانطور که از طریق یک مضمون میتوان به ایده رسید از طریق شخصیت، مکان یا لوکیشن، حادثه و چرخش داستان و… نیز میتوان به ایده دست یافت. در ادامه خیلی کوتاه چند مثالی خواهیم آورد.
شخصیت: از طریق شخصیتهای نابغه، پولدار، قدرتمند، احمق، بیپول، عجیبوغریب و… میتوان برای رسیدن به ایده بهره گرفت. شناخت این شخصیتها ایدههای گوناگونی برای شروع یک فیلمنامه در اختیارتان خواهد گذاشت.
مکان یا لوکیشن: شخصی را در نظر بگیرید که مانع سر راه او صحرا و بیابان باشد. در اینجا تشنگی و گرما و ناتوانی مجموعهای از محدودیتهای مکانی هستند که شخصیت را وادار به اقدام و کشمکش و تلاش برای زندهماندن میکنند. همین محدودیتها در یک شرایط مکانی بکر میتوانند با ایجاد جرقهای ذهن شما را در مسیر دستیابی به ایده قرار دهند.
حادثه: اگر ذهن شما همیشه درون و بیرون خود را برای خلق یا رسیدن به یک حادثه میکاود، پس بهتر است که ایدهتان را با یک حادثه آغاز کنید؛ زیرا بعدأ میتوانید برای این حادثه شخصیت مناسبی را وارد عمل کنید، شخصیتی که قابلیت بهترین عکسالعمل و کنش را در شرایط چنین حادثهای دارا باشد.
بعد از اینکه ایدهای به ذهن رسید چه باید بکنیم؟
به محض اینکه هر ایدهای به ذهنتان رسید_ چه ایدۀ خوب چه بد_ فورأ آن را در جایی یادداشت کنید، با این کار ذهن شما آمادگی دریافت ایده از جانب شما را احساس خواهد کرد و مسیر بزرگتری از جریان ایدهها را برای شما خواهد گشود. سپس اولین تصاویری را که در ارتباط با ایده به ذهنتان میرسد بیکموکاست بنویسید، همچنین دربارۀ آن بسیار سؤال بپرسید و کاوش کنید تا جایی که به تصاویر تازهتر و عمیقتری در ایده برسید.
مثال: فرض کنیم موضوع ایدۀ شما در رابطه با مضمون «بدختی» باشد. در اینجا بلافاصله یکسری تصاویر کلیشهای و عمومی به ذهن همۀ ما خواهد رسید. مثلأ تصویر کودکان کار که تا کمر توی سطل زبالهاند و یا تصویر پیرزنی که در گوشۀ مسجدی گدایی میکند و بچۀ علیلش را بغل خود خوابانده است. اما کار هنرمند عبور از این تصاویر کلیشهای و کشف تصاویری عمیقتر است که صرفأ با سؤالوجواب و پرسوجو در ایده، به مرور نمایان میشوند. شاید نویسندهای با اندکی تعمق بیشتر در یک ایده، برخلاف تصویر عمومی، بدبختی را در کارمندان ادارهای ببیند که زندگی خود را در ناامیدی و بیهدفی به سر میبرند.
چگونۀ ایدهای ناب و متفاوت انتخاب کنیم؟
با شناخت و آگاهی از فیلمنامههای دیگر و آشنایی با حرکت فکری اجتماع خود میتوانید اثر خود را نسبت به آثار دیگر مقایسه کنید؛ نتیجتأ اثری بنویسید که جریانی تازه در خود داشته باشد و بتوانید خود را کاشف آن بدانید. ضروری است که ایدۀ خود را حتیالامکان به چالش بکشید و منطق درونی آن را موشکافانه ارزیابی کنید، طوری که نقاط مبهمی از فیلمنامه در ذهن مخاطب باقی نگذارید. یک ایدۀ ناب حتی اگر شبیه به آثار دیگران باشد نگاهی متفاوت در خود دارد. برای داشتن نگاهی متفاوت در ایده، مهم این است که اثر مال خودتان باشد نه انعکاسی از آثار نویسندگان دیگر.
بررسی کتاب:
این کتاب دربارۀ ایدهپردازی است و قاعدتاً باید نویسنده بر موضوع ایده متمرکز باشد و بماند؛ به ویژه در چنین کتاب کمحجمی که خوانندۀ آن انتظار دارد که هر سطر و پاراگراف موجود در کتاب یکی از سؤالها و گرههای ذهنیاش را بگشاید؛ اما برخلاف انتظار خواننده در این کتاب راهکارها و راهحلهای عملی برای یافتن ایده وجود ندارد.
اگرچه نویسندۀ کتاب سؤالات خوبی میپرسد اما با کلیگویی از روی پاسخِ سؤال میگذرد و درست در لحظهای که خواننده انتظار دارد که جزئیات را بداند و نویسنده پاسخ سؤالش را کامل بدهد، نویسنده موضوع دیگری را به میان میکشد و دست خواننده را خالی میگذارد.
علاوه بر این نویسنده دربارۀ عناصر و ساختمان و ساختار فیلمنامه بیشتر از ایده و ارتباط این عناصر با ایده سخن بیان داشته است و چنین ایرادی را نمیتوان نادیده گرفت؛ زیرا در متن کتابی با چنین حجم کمی، ضروری است که نویسنده حتیالامکان از ایده و ایدهپردازی که موضوع اصلی کتاب است حرف بزند و از مسائلی که در حاشیهاند دوری گزیند. این کتاب با وجود اینکه نکات مثبت و قابل توجهی نیز در خود دارد اما کتابی نیست که بتوان آن را راهگشای مشکل ایدهیابی مخاطبان دانست.
نویسنده: محسن کرمی
یک پاسخ