پیشنهاد میکنیم در ابتدا این ویدیوی کوتاه را تماشا کنید:
نویسنده کیست؟ شغل نویسندگی چیست؟
رضا بابایی در کتاب خارج از نوبت خود، نویسنده را اینگونه تعریف میکند:
نویسنده کسی است که نوشتن برای او آسان است؛ اگر چه محصول کارش متوسط باشد.
هوفانشتال شاعر آلمانی نظر دیگری دارد. او معتقد است:
نویسنده کسی است که نوشتن برای او دشوارتر از دیگران باشد.
به دنبال یک تعریف ساده و کوتاه به کدام معیار میتوان تکیه کرد؟ نویسنده کسی است که راحت بنویسد یا کسی که بهسختی بنویسد؟
شاید بتوان با نگرشی جامعتر به مخرجمشترکی از این دو تعریف رسید:
نویسنده کسی است که مینویسد.
با این عبارتِ کوتاه، قلمبهدستهای زیادی زیر چتر نویسندگی قرار میگیرند اما نویسندهبودن آنقدرها هم ساده نیست.
نویسنده کسی است که توانایی بیانِ شفافِ اندیشهها و احساسات خود به زبان واژهها را دارد. او این کار را از طریق اسارت کلمهها روی کاغذ طوری هندمندانه انجام میدهد که برای مخاطب (خواننده) جذاب و دلنشین باشد.
و نویسندگی ترکیبی از دانش و هنرِ گزینش کلمات و چگونگی چیدمانِ آنها کنار یکدیگر به منظور انتقال نگرش نویسنده به مخاطب است.
نظر نویسندگان مشهور راجع به نویسندگی
برای پاسخ به سوال «نویسنده کیست و نویسندگی چیست؟» به مرور سخنان برخی از بزرگان این حوزه میپردازیم:
پرویز ناتل خانلری:
اگر نویسندگی را در کل به معنی عمل کسی که مینویسد بگیریم، هر کس را که بنویسد، اگر چه نوشتهٔ او سیاههٔ خرج خانه یا دفتر حساب دکانش باشد، نویسنده باید خواند. در این حال نویسندگی کار دشواری نیست. الفبا را باید شناخت و مختصر خطی باید داشت که خواندنی باشد. اما در اصطلاح، اینگونه کسان نویسنده خوانده نمیشوند، نویسنده کسی را گویند که کارش این است، یعنی معانی و مطالبی در ذهن دارد که از آن سود یا لذتی عام برای خوانندگان حاصل میشود و آن معانی را به طریقی مینویسد که همه به خواندن نوشتهٔ او رغبت میکنند و از آن لذت یا سود میبرند. معنی نویسنده در عرف، باز هم از این خاصتر است، کسی که کتابی دربارۀ نجوم بنویسد، اگر چه اصول این علم را درست بیان کرده و نکتههای تازهای در آن به میان آورده، نویسنده نیست، منجم است. مؤلف کتابهای تاریخ و جغرافیا و فیزیک و شیمی را هم نویسنده نمیخوانند، عنوان این پژوهندگان: مورخ، فیزیکدان و شیمیدان است. اما اگر کسی در یکی از رشتهها کتابی بنویسد که هنرش در انشای عبارت و بیان مطلب، دلنشین و ستودنی باشد، او را گذشته از عنوانی که دارد، نویسنده هم میخوانند. پس نویسندگی هنر خوب و زیبا نوشتن است.
اورهان پاموک:
به نظر من نویسنده کسی است که سالهای زیادی با صبوری سعی میکند که درون دوم خود و دنیای بالندهاش را بشناسد. وقتی از نوشتن حرف میزنم، منظورم یک رمان، شعر و یا ادبیات سنتی نیست: کسی است که در اتاقی را بسته، پشت یک میز نشسته و به تنهایی به کنکاش درونش میپردازد و از میان سایههایش، دنیای جدیدی از کلمات میسازد. این شخص مثل من، ممکن است از ماشین تایپ، کامپیوتر و یا از کاغذ و قلم برای نوشتن استفاده کند. و هنگام نوشتن، چای یا قهوه بنوشد و یا سیگار بکشد. ممکن است گاه به گاه از پشت میز بلند شود و از پنجره، بچههایی را که در خیابان بازی میکنند، تماشا کند. و اگر هم خوششانس باشد درختان و یک منظره و یا حتی یک دیوار سیاه را نگاه کند. شاید شعر، نمایشنامه و یا مثل من رمان بنویسد. اما تمام اینها بعد از اتمام آن کار مهم انجام میشود، یعنی با صبوری پشت میز نشستن و کنکاش درون کردن. نوشتن، تبدیل کنکاش درون به کلمه است. نوشتن، بررسی دنیایی است که در آن زندگی کردیم، و با صبوری، لجاجت و لذت از خودمان گذشتیم.
ویژگیهای یک نویسنده و مهارتهای مورد نیاز برای نویسندگی
نویسندگی، روانشناسی را میمانَد. کمتر کسی است که در چنین حوزههایی ادعای _آشکار یا نهانِ_ مهارت نداشته باشد. علتش آشنایی با ابزار و بهظاهرْ سادهبودنِ کار با آن ابزار است: تعدادی واژه و چند قاعدۀ دستوری که به اندازۀ لازم (اگر نه کافی) در دوران مدرسه آموختهایم.
ولی چنین نیست. نویسندگی و روانشناسی نیز بهاندازۀ جراحی قلب کاری تخصصی است و تمهیدات خودش را میطلبد. همانطور که چاقو به دست گرفتن کار هر کسی نیست، قلم به دست گرفتن نیز از هر کسی برنمیآید و ویژگیها و مهارتهای بسیار میطلبد.
علاقه
عشق و علاقه رکن اساسی رشد و موفقیت در هر حرفه و هنری است و نویسندگی نیز از این قاعده مستثنی نیست. تاب آوردن دشواری این راه جز با شوق و اشتیاقی دیوانهوار نسبت به نوشتن، خواندن و اندیشیدن ممکن نیست. به تعبیر حسن کامشاد نویسنده کسی است که نمیتواند ننویسد.
استعداد
پس از کشفِ شور و شوق درونی، داشتن یا نداشتنِ استعداد اولین سوالی است که ذهن شیفتگان نویسندگی را مشغول میکند.
این افراد معمولاً برای سوالِ «آیا من استعداد نویسندگی دارم؟» بهدنبال یک پاسخ یک کلمهای «بله» یا «خیر» هستند. غافل از اینکه نه پاسخ مثبتِ این سوال از آنها نویسنده میسازد و نه پاسخ منفی آن میتواند مانع نویسندگی شود.
رابرت بنچلی میگوید:
دوازده سال طول کشید تا بفهمم که استعداد نویسندگی ندارم، اما دیگر نمیتوانستم از این کار دست بکشم، زیرا خیلی مشهور شده بودم!
در عصری زندگی میکنیم که نظریۀ «هر انسانی با استعداد ذاتیِ مشخص و غیرقابل تغییری به دنیا میآید» تقریباً فاقد اعتبار است. امروزه داشتنِ مهارت در انجام کاری به داشتنِ استعداد در آن میچربد و خبر خوب اینکه «مهارت» کاملاً تحت اراده و اختیار خود ماست و عوامل خارج از کنترلی چون ژنتیک و وراثت را به آن راهی نیست.
نویسندگی بیش از اینکه یک استعداد باشد، یک مهارت است و هر مهارتی برای تقویت مستلزم تمرین و تکرار. معتبرترین تست استعدادیابی همان میزان علاقه است. علاقه نشانۀ متقنی از استعداد است. اگر به نوشتن و نویسندگی علاقهمندید وارد بازی استعداد و استعدادیابی نشوید. شما یک نویسندۀ بالقوه هستید که برای بالفعل شدن، راهی جز یادگیری، تمرین و تلاش بیوقفه ندارید.
مهارت حاصل استعداد نیست، باعث بروز استعداد است؛ استعدادی که همه ما بهطور نسبی (کمی کمتر یا بیشتر) از آن برخوردار هستیم.
در ادامه به تعدادی از مهارتهایی که یک نویسنده باید در خود پرورش بدهد و برای موفقیت به آن نیاز دارد میپردازیم
هوش کلامی
هوش کلامی یکی از انواع هوشهای چندگانه گاردنر است که ارتباط تنگاتنگی با آشنایی با زبان و دایره واژگان فعال دارد. یک نویسنده باید هوش کلامی بالایی داشته باشد اما تصور اینکه فردی با هوش کلامی بالا و دیگری با هوش کلامی پایین متولد شود دور از آبادی است.
تسلط بر زبان و گسترش دامنه واژگان فعال بیش از اینکه از جنس هوشی زاده شده با ما باشد، از جنس مهارت است و قابل تقویت.
اگر به تعبیر هایدگر انسان در خانۀ زبان زندگی میکند، میتوان گفت نویسنده در هوای زبان تنفس میکند و بقای او بدون ارتباط مستمر، پویا و مستحکم با زبان امکانپذیر نیست.
بنابراین یک شیفتۀ نویسندگی باید نگاهی جدی به مساله زبان و یادگیری آن داشته باشد.
مدیریت زمان و برنامهریزی
وجود عوامل حواسپرتی، اهمالکاری، کمالگرایی، ضعف در اولویتبندی و دلایل متعدد دیگری باعث شده که نالیدن از کمبود وقت امری عادی و فراگیر باشد. داشتن یک برنامهریزی صحیح و پایبندیِ حتی نیمبند به آن از هدر رفتن وقت جلوگیری کرده و به زندگی نظم بیشتری میبخشد. اهمیت برنامهریزی و داشتنِ نظم و انضباط برای یک نویسنده که معمولاً ساعت کاری تعریفشدهای ندارد و نیرویی که او را وادار به نوشتن میکند عمدتاً درونی است دو چندان نیز میشود. بدون داشتنِ برنامهای همهجانبه که مطالعه، اندیشیدن، پرورش ایده، انواع تمرینهای نوشتاری، بازنویسی، انتشار و … را پوشش بدهد نمیتوان چندان به نویسندهشدن امیدوار بود.
البته یک نویسنده در طول دوران نویسندگیاش به این نتیجه خواهد رسید که نمیتوان تنها به ساعات طولانیِ برنامهریزیشده برای نوشتن بسنده کرد، او خوب میداند که باید از فواصل زمانی هر چند اندک به نفع نوشتن استفاده کرد. شکار این لحظات است که نویسنده را با دائمالدفترچه بودن گره میزند.
توجه به جزئیات
نویسندگی هنرِ چگونگیِ پرداختن به جزئیات است. کلیّت مطالب، پیش از این بهتمامی گفته و نوشته شده و تقریباً هیچ موضوع جدیدی وجود ندارد. این بیت از صائب تبریزی نیز مهر تاییدی بر همین نکته است:
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت در بند آن مباش که مضمون نمانده است
آنچه حیات نویسندگی را تضمین میکند همین توجه و پرداختن به جزئیات است.
جزئینگاری حاصل جزئینگری است. و جزئینگری به نِگریستن محدود نمیشود. یک نویسنده سعی میکند اندیشهها، احساسات، احوالات درونی و محیط بیرون خود را با بهره بردن از تمامِ حواس پنجگانهاش توصیف کند که این خود مستلزم تمرین و ممارست است.
خلاقیت
یکی از عواملی که فرد را در جایگاه نویسنده تثبیت و اثرش را متمایز و حتی ماندگار میکند خلاقیت است. عنصری که اهمیتش روز به روز نیز بیشتر میشود و خوشبختانه اکتسابی است. پس برای سنجش میزان خلاقیتتان بررسی ژنها و صفات شخصیتی را رها کرده و به راههایی برای پرورش آن بیندیشید. واقعیت این است که همه ما خلاق به دنیا میآییم و این سبک زندگی ماست که آهستهآهسته خلاقیتمان را سرکوب کرده و یا بهبود میبخشد.
بهعنوان یک نویسنده برای خلق یک اثر خلاقانه به خلاقیت و داشتنِ نگاهی نو و متفاوت نیازمندیم؛ اما برای دستیابی به آن راه درازی پیش رو داریم. راهی که در آن بهتدریج با یادگیری، تمرین و تکرار، سطح خلاقیتمان ارتقا پیدا میکند.
صبوری
تفاوتی ندارد که نگاهمان به نویسندگی نگاهی عاشقانه باشد و انتظارمان صرفاً لذت بردن و خوانده شدن، یا در کنار علاقه برنامهای جدی برای درآمدزایی از نویسندگی داشته باشیم، در هر دو صورت پا در مسیری گذاشتهایم که صبوری میطلبد.
همۀ نویسندگانی که نامشان را شنیدهایم و یا آثارشان را مطالعه کردهایم به این اصل مهم آگاه بودهاند که برای پیشرفت و موفقیت در نویسندگی باید عینک نزدیکبینی را کنار بگذارند. با سه چهار ماه وقت گذاشتن و یکی دو سال قلم زدن تفننی اتفاق خاصی نمیافتد. برای رسیدن به سطحی قابل قبول در نویسندگی _طبق قانون ده هزار ساعت تمرین مالکوم گلدول_ حداقل به چهار پنج سال کار مداوم و جدی نیازمندیم.
درخت نویسندگی به سالها رسیدگی نیاز دارد تا به ثمر بنشیند. اگر نمیتوانیم چنین دیدگاه بلندمدتی داشته باشیم بهتر است به مشاغل زودبازده دیگری چون راهاندازی یک مغازۀ فلافلفروشی فکر کنیم.
ورود به شغل نویسندگی
بسیاری از فعالان حوزۀ نویسندگی، از زمان نوجوانی و حتی زودتر به علاقه و استعدادِ «نوشتن» در وجودشان پی برده و اهداف زندگی خود را با آن گره زدهاند. اما اکنون روی سخنم با آن دسته از افرادی است که پس از سالها با ایجاد جرقهای _خواندن مطلبی، آشنایی با فردی یا شرکت در همایشی_ پی به گوهر درونشان برده و حالا علامت سوالهای بزرگی در ذهنشان شکل گرفته که مانع شروع فعالیتشان میشود. سن و تحصیلات دو مانع پرتکرار هستند که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
سن
محمدحسن شهسواری در کتاب خوب خود «حرکت در مه» به رابطهی سن با خلق شاهکار هنری پرداخته است. او به پژوهشی اشاره کرده که در آن صد هنرمند برتر تاریخ در هر هنر را، و از هر هنرمند، بهترین اثرش را انتخاب کردند. سپس سنی که هر هنرمند بهترین اثرش را خلق کرده در نظر گرفته و با معدلگیری، برای هر هنر به یک عدد رسیدند. جوانترین هنر موسیقی شد. هنرمندان موسیقی بهطور متوسط بین بیست تا بیستوپنج سالگی بهترین آثارشان را خلق کردهاند. اما خبر خوش اینکه میانسالترین هنر رماننویسی بود. رماننویسان بین چهل تا چهلوپنج سالگی بهترین آثارشان را خلق کردهاند.
شهسواری خود با انتخاب 100 نویسنده از 54 کشور جهان، مطالعات دقیقتری انجام داده و به میانگین سن 44 سالگی رسیده است. و البته تاکید کرده که این عدد صرفاً میانگین است و استثناهای جالبی وجود دارد. جین آستین «غرور و تعصب» را در 21 سالگی و مارگاریت دوراس مشهورترین اثرش را در 70 سالگی نوشته و جالبتر اینکه ژوزه ساراماگو تازه در 55 سالگی اولین رمانش را به نگارش درآورده است. به نظر میرسد _حداقل در حوزهی نویسندگی_ جملهی «سن فقط یک عدد است» چیزی فراتر از یک کلیشهی نخنماست.
کوتاه سخن اینکه هیچ سنی برای شروع نویسندگی دیر نیست؛ شاید در آیندهای نهچندان دور نام شما نیز در میان این استثنائات باشد!
تحصیلات
اگر تحصیلات غیرمرتبطی دارید و یا حتی هیچ تحصیلات آکادمیکی ندارید و حالا به نوشتن علاقهمند شدهاید، باز هم شانس آوردهاید. چون تجربهی زیستهی شما _هرچه که باشد_ در هیچ زمینهی دیگری به اندازهی نویسندگی مفید و کارساز نیست. شاید دروس پرستاری، حسابداری و تجربههایی که در دانشگاه و خوابگاه داشتهاید، در هنرهایی چون نجاری و مجسمهسازی چندان به کار نیاید، اما خود منبعی ناب و منحصربهفرد برای نوشتن است.
از طرف دیگر همانطور که یک مهندس، در محیط کار است که مهندس میشود، نه سر کلاس درس، آنچه یک نویسنده را نویسنده میکند نیز، کلنجار رفتن روی کاغذ است، نه نشستن روی صندلی در دانشکدهی ادبیات. گرچه تصور میشود که یادگیری اصول و قواعد پایه و تکنیکهای مورد نیاز، در محیط آکادمیک آسانتر و معتبرتر است، اما نمیتوان از کنار معایب آن نیز بهسادگی گذشت. گذراندن درسهای نامرتبط، وجود برخی از اساتید نهچندان توانا و البته عوامل حواسپرتی موجود، میتواند کمی از ارزش و ابهتی که به این محیط دادهایم کم کند.
نکته تکمیلکننده اینکه در عصر اینترنت و آموزش آنلاین _که کرونا نیز سرعت آن را صدچندان کرده_ فراگیری هرآنچه که لازم باشد در محضر بهترین اساتید، با صرف کمترین هزینهی مالی و زمانی و البته متمرکزتر امکانپذیر است.
پس اگر تحصیلاتتان مرتبط است فبها، اگر نیست کفها!
برای ورود به شغل نویسندگی، بیش و پیش از هر چیز به علاقه، تمرین، یادگیری، برنامهریزی، پشتکار و حضور در جمع دوستداران این حوزه و همکاری با آنها نیاز داریم. اجازه ندهید بهانههای متفاوت، شما را از این لذت وافر محروم کنند.
برای گام برداشتن در مسیر دشوار ولی شیرین نویسندگی مطالب زیر میتواند مفید باشد:
چگونه نویسنده شویم؟ 55 نکته کاربردی درباره اصول نویسندگی
چگونه نویسنده شویم؟ یک برنامه 10 هفتهای برای شروع نوشتن و آموزش نویسندگی
صدها کتاب آموزش نویسندگی در یک فهرست + 10 پیشنهاد برای شروع نوشتن
حفظ تعادل میان خلوت و جلوت
اگر نگاهی به زندگی نویسندگان بزرگ بیندازیم و آداب و عاداتی که برای نوشتن دارند را مطالعه کنیم، در میان تفاوتها، به یک نقطۀ مشترک میرسیم: ایجاد خلوتی خودخواسته و حفظ تمرکز برای نوشتن.
اما این بدان معنا نیست که شغل نویسندگی مترادف با تنهایی و انزوا باشد. به تعبیر جولیا کامرون (نویسنده کتاب راه هنرمند) وقتی نویسنده (هنرمند) اثری را خلق میکند، در حال برداشت از چاه درونش است؛ چاهی که اگر فقط یک طرفه از آن استفاده شود به زودی تهی و خشک میشود. و هنرمند خود، مسئول محافظت از این چاه درونی ارزشمند است. یکی از راههای تغذیۀ پیوسته و آگاهانۀ این چاه، داشتن ارتباطی عمیق و موثر با انسانها، طبیعت و جامعه است.
نتیجه اینکه برای ورود به دنیای نویسندگی، در کنار فراهم آوردن انزوایی خودخواسته، نهتنها به بودن در متن جامعه، که به حضور در جمعی از افراد همفکر و همدغدغه نیازمندیم.
انواع نویسندگی
اگرچه هنوز هم واژۀ نویسندگی ذهن را بیش از هر چیز به سمت نوشتن داستان و رمان سوق میدهد، اما این واژه امروزه حیطۀ بسیار گستردهتری را پوشش میدهد. در کنار نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه، نویسندگی خبری و نوشتن برای مجلات و روزنامهها، گزینههای دیگری چون کپیرایتینگ، فریلنسینگ و تولید محتوا روی میز علاقهمندان به نوشتن است که به برکت اینترنت رونق و رواج زیادی نیز یافته.
تولید محتوا
تولید محتوا و نویسندگی آنلاین که حاصل پیوند دانش و هنر نویسندگی و تکنولوژی و اینترنت است، این روزها جدیدترین و مهمترین بخش نویسندگی را به خود اختصاص داده. شاید دلیل استقبال روزافزون از این نوع نویسندگی، رفع کاستیهای نوشتنبه شیوۀ قدیمی در عینِ برخورداری از لذتِ نوشتن است. بر خلاف تصور عوام نشر آنلاین نهتنها عرصه را بر نشر کاغذی تنگ نکرده بلکه این پتانسیل را دارد که با جبران نقایص و برطرف کردن محدودیتهای آن جان تازهای نیز به نوع سنتی نشر ببخشد.
تولید محتوا و نویسندگی آنلاین رویای ساخت برند شخصی را محقق کرده و راهاندازی یک کسبوکار و بازاریابی آن را سرعت بخشیده است.
شغل نویسندگی و تولید محتوا | یک روش برای نوشتن و چاپ کتاب: انتشارات کوچک خودتان را راهاندازی کنید
درآمد شغل نویسندگی و بازار کار آن
وقتی واژۀ «شغل» را پیش از نویسندگی میگذاریم باید تعارفاتی چون نوشتن برای نوشتن، نیالودن هنر به پول و … را کنار بگذاریم. شغل نویسندگی با درآمد گره خورده است.
البته کم نیستند نویسندههایی که شغل دیگری نیز دارند و صرفاً از روی عشق و علاقه یا احساس وظیفه قلم میزنند. نویسندههای پارهوقتی که هیچ چشمداشت مادیای به نوشتن ندارند. اما اگر قرار است یک نویسندۀ تماموقت باشیم که نویسندگی تنها راه امرار معاش زندگیمان باشد باید با این واقعیت روبهرو شویم که اینجا آمریکا نیست، خبری هم از فروش میلیونی نسخههای کتاب و ترجمهی آنها به 25 زبان دیگر نیست. سبد فرهنگی مردم نیز به دلایل مختلف روزبهروز لاغرتر و سهم کتاب کم و کمتر میشود.
اما راهحل چیست؟ حال که فراهم کردن یک زندگی حتی در سطح معمولی، از راه نگارش کتاب (داستان کوتاه، رمان، شعر و …) محال به نظر میرسد چه باید کرد؟ آیا رواست که عطای نویسندگی را به لقایش ببخشیم و عمری در حسرت نویسنده شدن بسوزیم؟
پاسخ این سوال به برکت حضور اینترنت منفی است. نویسندگی آنلاین و فعالیت در این عرصه، دریچهای نو به روی شغل نویسندگی گشوده و حیاتی دوباره به آن داده است.
حضور گستردهی مردم در رسانههای دیجیتال و نقش پررنگ اینترنت در زندگی، به این شاخه از نویسندگی رونق خاصی بخشیده است. اما نباید فراموش کرد که سهولت استفاده از اینترنت و دسترسی آسان به آن نیز، فضا را برای رقابت سختتر و رسیدن به درآمد را دشوارتر کرده است. راهکار این مسئله در این سخن دان میچل است:
اراده کنید جزو بهترینها شوید. وقتی در حیطۀ کاری خود یکی از بهترینها شوید، پول خودبهخود به سوی شما سرازیر خواهد شد.
نویسنده: زهرا شجاعی
3 پاسخ
نویسنده کسی است که هیچ وقت
! قلم به دستش سنگینی نکند