معلم خوشفکرمان پای تخته نوشت: سوار هواپیما شدم…
و ادامه داد: استفاده از کلماتی مانند زیبایی، هوا، پرواز، سفر ممنوع!
همه با چشمان گرد و متعجب فقط معلم را نگاه میکردیم و او ادامه داد: ذهنتان را رها کنید؛ اما نه در پرواز با هواپیما، نه با تماشای زیبایی از بالای آسمان، نه در جابجایی و سفر از این شهر به آن شهر، بلکه اجازه دهید ذهنتان سیال گشتوگذار کند. چند نفری زیر لب غرولند کردند و بعضیها هم بیتفاوت دفترهایشان را داخل کیفهایشان قرار میدادند. من اما مانند آتشفشانی بیقرار تک جرقههایی پشت سر هم در ذهنم را تجربه میکردم.
به خانه که رسیدم کیفم را به سمتی پرتاب کردم و روی شکم دراز کشیدم. خودکار در دست راستم روی کاغذ بیمحابا میرقصید و چیزهایی ثبت میکرد که بعداً با خواندنش متعجب شدم. یعنی این مطالب را من نوشته بودم؟ اگر خط خودم نبود باورم نمیشد میتوانم اینگونه بنویسم و هواپیما سوار شوم بدون توجه به زیبایی، هوا، پرواز و سفر.
سال بعد که بهقصد سفر سوار هواپیما شدم، در مسیر نگاهی که به طول سفر داشتم و پنجرهها، سقف و صندلی؛ یک کلاس درس پر از اندیشه بود که تا رسیدن به مقصد، مرا پرواز داده بود اما نه پروازی با بالهای هواپیما.
بارها تلنگرهای قشنگی، باعث تغییر نگاه ما به جهان پیرامون شدهاند. حرفهای قشنگ، جملههای قشنگ، نگاه قشنگ و واکنشهای قشنگ. اما یکی از مؤثرترین تلنگرها، نیشگون معلمانی خلاق بوده است که آگاهانه، در زمان مناسب و شرایط درست، ذهن ما را نوازش داده و شروع تغییراتی را باعث شدهاند.
به نقل از اناتول فرانس: «تمام هنر معلمی در بیدار کردن کنجکاوی فطری ذهنهای جوان خلاصه میشود».
پرورش خلاقیت دانشآموز
یکی از ساده ولی مهمترین راههایی که میتوان بدان اشاره کرد، پرهیز از راهنمایی و جهتدهی ذهن دانشآموز است. لزومی ندارد هر دانشآموزی از رنگهای پاییز لذت ببرد و با هوای بهار به شوق بیاید. میتوان اتومبیلی را با سوخت گندم به راه انداخت و با هواپیما در بزرگراهها رانندگی کرد. جهتدهی و محدود کردن ذهن در مسیری خاص که عموماً یا ناشی از سلیقه افراد است یا واقعگرایی، مهمترین عامل مرگ خلاقیت محسوب میشود.
انشایی که از مهمترین شاخصههایش خلاقیت است، همیشه و درگذر زمان تبدیلشده به ابزاری برای ثبت نمرات آموزشی بر اساس معیارهای نگارشی. گرچه معیارهای نگارشی بخش مهمی از انشانویسی است اما تبدیلشدن به همه آن، دور شدن از هدف خلق انشا است. رها شدن در موضوعات مختلف، عدم تقید به دایره علت و معلولی از دیگر عوامل خلق خلاقیت و ساخت دنیای فکری است.
اینکه آتش بجای ایجاد حرارت مانند پنکه فضا را خنک کند، یا گوشت گوسفند مزه لوبیا سبز بدهد و یا قطار بهترین ابزار برای دیجیتال مارکتینگ باشد را بهجز انشا در کجا میتوان به پرواز درآورد؟ اگر افکار مختلفی که به ذهن مخترعان و مکتشفان بزرگ رسیده جدی گرفته نمیشد و مسخره انگاشته میشد (که در بسیاری موارد پیش آمده) هرگز ما امروزه تا این حد در آسایش زندگی نمیکردیم.
رابطه انشانویسی و خلاقیت
انشانویسی رها کردن ذهن در حرکتی سیال و خلاق است. انشا سفری ست خیال برانگیز و الهامبخش از عمق درونیات انسان. با نوشتن سفر ما از درون آغاز میشود و در طول مسیر به اکتشاف عمیق و پرهیجانی خواهیم رسید و در پایان سفر از خود جدیدی که خواهیم شناخت متعجب خواهیم شد.
به بیانی دیگر اگر قلم را روی کاغذ رها کنیم و بدون آنکه هیچ قیدوبندی از محدودیتهای گوناگون برای خود قائل شویم، ازجمله واقعگرایی، روابط علت و معلولی، انتظارات و پیشداوریها و… ذهن ما مسیر نوشتن ما را بهگونهای پیش خواهد برد که میانه نوشتن از بیان آنچه در حال نگارش آن هستیم متعجب شده و به کشف درونیات نهفته خود میرسیم.
تعجب خواهیم کرد از مواجهه با افکاری که سالها در سراپرده ذهن نهان گشته و عقایدی که تابهحال رخ عیان نکرده است. هیجانزده میشویم وقتی با اطلاعات بینظیری از خود روبرو شویم، در مورد موضوعی خاص که از طرف فرد دیگری برایمان مطرحشده است. لذت واقعی را آن زمانی خواهیم چشید که ببینیم چقدر توانمندی در حل مسائل گوناگون در وجودمان در غلیان است و با آن بیگانهایم.
زمانی که برای نگارش انشا موضوعی برای ما تعیین میشود، گویا در همسفری به مجاورت و همراهی با یک فرد ناشناس ناچار گشتهایم. موضوع انشا که همان فرد ناشناس سفر ماست حکیمی فرزانه است که با ورود به گفتگو و طرح پرسشهایی هدفمند ما را به اندیشهای ژرف غوطهور میسازد، در پس این بحر عمیق، ساحلی از اکتشافات منتظر ماست؛ تا نگاهمان به دنیای درون موجبات شناخت از خویشتن را فراهم سازد.
چهبسا برای همه ما پیشآمده زمانی که مشغول سخنپراکنی پیرامون موضوع خاصی هستیم، چیزهایی از دهانمان خارج میشود که یکمرتبه مکث میکنیم که آیا این سخن و باور من است؟ این من هستم که اینگونه فکر میکنم؟
در نگارش اما موضوع بسیار جدیتر و عمیقتر از سخن گفتن است. حجابهای مختلف زمان سخن گفتن از اطراف ما کنار رفته و خود حقیقی رخ عیان میسازد.
پس از شناخت واقعیت درون، نوبت به تغییر نگرشمان به دنیای پیرامون میرسد.
کشف افکار پنهان
وقتی فکر پنهان در درون را کشف کردیم که میتوان با اثرانگشت از بانک وام بلاعوض گرفت، ساخت راههای آسان و مطمئنتر برای اخذ وام بانکی برایمان آسانتر خواهد شد.
زمانی که تمایل درونیمان به نجنگیدن با دشمن بیارزش را شناختیم در دنیای اجتماع، رفتارمان تغییر خواهد کرد. ما دیگر با انسانهای کمارزش دستبهیقه نخواهیم شد و اگر کسی را در این جنگ مشاهده کنیم لبخند پرمعنایی به آن تحویل خواهیم داد.
هنگامیکه نوشتم من بعد از فصل بهار ترجیح میدهم زمستان را تجربه کنم، متوجه میشوم گرما را دوست ندارم و سمت لباسهای خنک را صرفاً به خاطر زیباییشان برای خرید انتخاب نمیکنم.
و اگر فهمیدم نقاشی را بیش از مهمانی دوست دارم خودِ درونگرایم را شناخته و برنامههای زندگی و شغلی را مطابق با علائقم میچینم.
من اگر انشا بنویسم، کمتر میجنگم، بیشتر میخندم، شغلم را تغییر میدهم.
انشانویسی در انتخاب دوستان من مؤثر است.
انشانویسی در سبک کتابهای منتخب من مؤثر است.
انشانویسی در نوع پوشش و انتخاب رنگ اتاقم مؤثر است.
انشانویسی نگاه مرا به جهان تغییر میدهد و من اگر انشا بنویسم انتخاب میکنم چگونه زندگی کنم.
نویسنده: مریم یراقی
یک پاسخ