آیا خاطره‌نویسی در ایران مهجور مانده است؟

مدتی بود که می‌خواستم درباره‌ی اصول خاطره‌نویسی مطلبی بنویسم. وقتی شروع کردم متوجه شدم که چقدر کتاب‌هایی با این مضمون در ایران کم است. تصمیم گرفتم اول درباره‌ی دلایل عدم اقبال نوشتن این نوع ادبی بنویسم و سپس به اصول آن بپردازم.

 خبرگزاری ایرنا نظرات چند نویسنده و مترجم را درباره‌ی خاطره‌نویسی در ایران جویا شده است که به اختصار آن‌ها را بیان می‌کنم.

علیرضا راهب _شاعر_ درباره‌ی خاطره‌نویسی چنین گفته: ‌خاطره‌نویسی ماندگار کردن لحظاتی است که انسان از آن‌ها لذت برده، یا در رنج و اندوه بسیار بوده است، وقتی در زمانه‌ای زندگی می‌کنید که نه رنج و اندوه ارزشمند و بسیار بزرگی دارید و نه شادمانی بزرگی، برای چه باید خاطره‌ بنویسید؟ عملاً خاطره‌نویسی یک اتفاق بسیار مهم است که به چند خروجی بسیار مهم ختم می‌شود اما متأسفانه نمی‌دانم به چه علت ثبت و ضبط و نگه‌داشتن لحظاتی که می‌گذرد در ذهنیت مردم ما کمرنگ شده و علاقه‌ای به آن نشان نمی‌دهند.

چرا ملت ما خاطره‌نویسی نمی‌کنند؟

این شاعر درباره این‌که چرا ملت ما خاطره‌نویسی نمی‌کنند با اشاره به شعری از حافظ «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد» گفت: احتمالاً دلیل این‌که مردم ما خاطره نمی‌نویسند دامنه این بیت باشد. اصولاً مردمی که دغدغه‌های بزرگ‌تر دارند و احتمالاً از لحظاتی که برایشان می‌گذرد لذت نمی‌برند، برای ثبت آن‌ها سعی هم نمی‌کنند.

او اعتقاد دارد که خاطره‌نویسی ارتباط مستقیمی با وضعیت زندگی یا شادمانی مردم دارد. شما تابه‌حال دیده‌اید کسی در خاطرات روزانه، فعالیت‌های اقتصادی روزانه‌اش را بنویسد؟ نه. چرا؟ زیرا اصولاً این موضوع چیزی نیست که ماندگاری‌اش ارزش داشته باشد. خاطره‌نویسی، ماندگار و جاودانه کردن لحظاتی است که انسان از آن‌ها لذت برده است، یا در رنج و اندوه بسیار بوده. وقتی در زمانه‌ای زندگی می‌کنید که نه رنج و اندوه ارزشمند و بسیار بزرگی دارید و نه شادمانی بزرگی برای چه باید خاطره‌ بنویسید؟! کدام خاطره را بنویسید؟! رفت‌وآمدها، جشن‌ها و شادی‌های مردم و مراسم سنتی قدیمی کدام برجای‌مانده که کسی بخواهد از آن‌ها خاطره‌ای هم بنویسد؟

مردم یک زندگی خطی ثابت و دغدغه‌های اقتصادی و اجتماعی دارند که خود باعث آن نیستند و این انگیزه را برای خاطره‌نویسی از بین می‌برد. خاطره‌نویسی اتفاق بسیار مهمی است که در بسیاری از کشورهای جهان به‌عنوان یک نوع ادبی پذیرفته‌شده، در مورد آن حرف زده می‌شود و برای آن اهمیت قائل‌اند. کسانی که متولی فرهنگ هستند برای این‌که این نوع از ادبیات عامیانه منقرض نشود، بر روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنند، بسیاری از فیلم‌ها را بر اساس خاطره‌نویسی می‌سازند و در برنامه‌های پربیننده‌ی رسانه این خاطره‌نویسی‌ها مطرح می‌شوند ولی متأسفانه در برنامه متولیان فرهنگ و هنر یا برنامه‌ریزان اجتماعی ما هیچ جایی برای این موضوع دیده نشده است.

توصیه‌هایی برای رواج خاطره‌نویسی

توصیه‌هایی که این شاعر برای رواج خاطره‌نویسی می‌کند: خاطره‌نویسی باید به آموزش تبدیل شود و این آموزش باید از زمانی که تألیف و چگونه نوشتن را یاد می‌گیریم، آغاز شود. خاطره‌نویسی کاری نیست که ما بعداً و به‌صورت کوپنی پخش کنیم، خاطره‌نویسی سفارش کردنی ‌هم نیست. از دوره ابتدایی باید شروع و بر روی آن سرمایه‌گذاری شود. معلمانی که ادبیات تدریس و کلاس‌های انشا را اداره می‌کنند باید آموزش ببینند و  از دوران ابتدایی خاطره‌نویسی را بین مردم ترویج دهند.

قطعاً فرهنگ در ننوشتن خاطره تأثیرگذار است، انقراض یک اتفاق ادبی، فرهنگی و اجتماعی که مستقیماً با خودآگاه فردی و قومی ما ارتباط دارد قطعاً از جانب حوزه برنامه‌ریزی فرهنگی است. اگر آسیب می‌بیند، از وضعیت حاکم بر ناخودآگاه اجتماعی آسیب می‌بیند که در فرهنگ ریشه دارد.

محمدهاشم اکبریانی داستان‌نویس و دبیر مجموعه «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» اعتقاد دارد ‌که خاطره‌نویسی در کشور ما عملاً اتفاق نمی‌افتد. خاطره‌نویسی در ایران مانند شیر بی‌یال و کوپال است و نمی‌تواند آن‌طور که باید، باشد. نوشتن خاطره از طرف افراد به چند دلیل کمابیش غیرممکن است. اول این‌که خیلی از شخصیت‌ها نمی‌خواهند در جامعه شناخته‌ شوند. به‌طور مثال مدیر شرکتی که صاحب ثروت بسیاری است، نمی‌خواهد به جامعه بگوید ثروت زیادی دارد، زیرا ثروتش در خطر قرار می‌گیرد و امنیتی برایش وجود ندارد که از ثروت خود بگوید. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته، ثروتمندان میزان ثروت خود را اعلام می‌کنند تا بتوانند جزو ثروتمندترین‌ افراد کشور خود مطرح شوند و جایگاه خاص خود را به دست‌ بیاورند؛ درحالی‌که در ایران چنین چیزی وجود ندارد و فرد نمی‌خواهد میزان ثروت خود را اعلام کند.

خاطره‌نویسی همراه با ریسک و خطر

دوم این‌که در بسیاری از موارد خاطره‌نویسی همراه با ریسک و خطر است. مثلاً اگر سیاستمداری بخواهد خاطرات خود را بنویسد و  آن را به کتاب تبدیل کند، ممکن است برایش مسائلی پیش بیاید. اکبریانی دلیل دیگری را هم بیان می‌کند و آن خود‌سانسوری است. شخصیت‌های سیاسی و یا ادبی با توجه به فرهنگ و چارچوب‌هایی که ارزش‌ها آن را تعریف کرده‌اند، نمی‌توانند خیلی از مسائلشان را در خاطرات بگویند؛ به فرض اگر کسی زمانی عیاشی کرده یا حرف‌های مخالف دیگران گفته باشد، آن را در خاطراتش نمی‌آورد، خاطره‌نویسی نمی‌تواند در کشور ما وجود داشته باشد و عملاً اتفاق نمی‌افتد. خودسانسوری، تمایل نداشتن به شناخته شدن در جامعه و نبود امنیت اقتصادی و سیاسی باعث می‌شود شخصیت‌ها خاطرات خود را ننویسند.

این نویسنده معتقد است ‌که کتاب‌های خاطرات ارزش ادبی دارند، اما این‌ کتاب‌ها کامل نیستند. به‌طور مثال نویسندگان ادبی ما دوست‌ دارند از خودشان یک فرد موجه در ذهن جامعه باقی بگذارند. حال جامعه چه فردی را موجه می‌داند؟ بنابراین کسانی که در کشور ما خاطرات خود را نوشته‌اند، کامل ننوشته‌اند. با اطمینان می‌توانم بگویم این خاطرات کامل نیست و نویسنده‌ها خاطرات خود را به‌طور کامل ننوشته‌اند.

این گفته‌های من به این معنا نیست که سراغ خاطرات نرویم

همین‌که نوشته می‌شود خود غنیمت است. نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما به دلیل فضای بسته‌ای که وجود داشته، کمابیش دچار ریاکاری شده است، به همین دلیل افراد نمی‌خواهند خیلی چیزها را بنویسند و یا به دلیل فضای بسته باید از گفتن خیلی چیزها فرار کنند.

هرمز همایون‌پور مترجم و فعال فرهنگی نظر مشابهی داشت. در کشورهای دیگر خاطره‌نویسی آزادانه‌تر است اما در کشور ما افراد می‌ترسند خاطرات خود را بنویسند. او در مطالعاتش در این زمینه چنین بیان کرده که آنچه وجود دارد این است که در کشورهای دیگر به دلیل شرایطشان و نداشتن ترس از عواقب آن، خاطره‌نویسی آزادانه‌تر است. مثلاً خاطرات جنگ جهانی دوم وینستون چرچیل و یا ژنرال دوگل علاوه بر این‌که ازلحاظ ادبی برجسته‌ هستند وقایع تاریخی را هم بدون ترس مطرح می‌کنند.

مجتبی ویسی بر این باور است که ما خود را افشا نمی‌کنیم و در جهت کتمان پیش می‌رویم. بیان برخی مسائل برای نویسنده در کشور ما تبعاتی دارد که نویسنده از همان ابتدا منصرف می‌شود زندگی‌اش را بازگو کند. خاطره می‌تواند بخشی از کار ادبی تلقی شود. فکر می‌کنم در کشور ما درباره اتو‌بیوگرافی کمتر کار شده است؛ اما این موضوع در دیگر کشورها مرسوم است و نویسندگان و شاعران به این مقوله می‌پردازند و کتاب‌های این‌چنینی را برای مرور زندگی‌شان منتشر می‌کنند و یا داستانی را از سرگذشت خود رقم می‌زنند. احساس می‌کنم نویسندگان و شاعران مدام در حال نوعی خاطره‌نویسی هستند و بخشی از خاطرات خود را به متنشان منتقل می‌کنند، درواقع نویسنده و شاعر بخشی از زندگی خود را در شعر و داستان می‌آورد و هر اثری وصف حال نویسنده و اوضاع اجتماعی را که در آن زیست کرده است بیان می‌کند. البته ممکن است فرد خود را دخالت ندهد و یا خود را کمرنگ کند اما نوع نگاهش برخاسته از تجربیاتش است، ولو نظری که درباره پدیده‌های طبیعی دارد. از این نظر خاطره همیشه در اثر زیست می‌کند و این وجه برای من خیلی جذاب‌تر است. خاطره‌نویسی به این دلیل که می‌توانید در گوشه و زوایای زندگی فرد هنرمند دقت کنید، ببینید خاستگاه اثرش چه بوده، کتابش چطور شکل گرفته، در چه وضعیتی زیست کرده، با چه کسانی حشرونشر داشته و به چه موضوعاتی علاقه‌مند بوده خیلی مفید است.

او فکر می‌کند ادبیات ما فضاهای خالی زیادی دارد که می‌توان روی آن کار کرد. شاید یکی از دلایل کار نکردن این است که تجربیات کشورهای دیگر بیشتر از ماست و آن‌ها بهتر و با آزادی عمل بیشتری می‌توانند مسائل را بر روی کاغذ بیاورند. نوع زیست اجتماعی و مکان جغرافیایی ما نیز بر این موضوع تأثیرگذار است. در کشور ما افراد تمایل کمتری دارند که زندگی خود را افشا کنند، اما در کشورهای دیگر این مسئله راحت‌تر است و به همین دلیل خاطره‌نویسی امر رایجی است. بیان برخی مسائل کمتر برای مؤلف مشکل ایجاد می‌کند اما اینجا تبعاتی در پی خواهد داشت که از همان ابتدا فرد منصرف می‌شود زندگی خود را بازگو کند.

او دلایل جامعه‌شناسانه را دلیل پا نگرفتن این نوع نوشتار در ادبیات ما می‌داند. نوع زیست اجتماعی مانع از آن می‌شود که افراد خود را افشا کنند. او معتقد است که ما معمولاً در جهت مخالف حرکت می‌کنیم؛ در جهت کتمان کردن و اختفا. شاید هم افراد حق‌دارند زیرا اگر بخواهند مسائل را افشا کنند، ممکن است تبعات سنگینی برایشان در پی داشته باشد.

او اذعان داشت که انسان عصر مدرن بیشتر به سمت شفاف‌سازی و آشکار کردن می‌رود. آشکار کردن یکی از خصلت‌های ادبیات است؛ ادبیات افشا می‌کند. اگر هنرمندی زندگی خود را بنویسد، هم نوشته‌هایش صداقت بیشتری خواهد داشت و هم ارتباطی که نویسنده به‌واسطه خاطرات با مخاطبان برقرار می‌کند، صمیمانه‌تر خواهد شد؛ نبود این موضوع شاید یکی از اشکالات فضای ادبی ما باشد.

در اتو‌بیوگرافی نویسنده وصف دقیقی از زندگی خود و یا حداقل نگاه خودش را نسبت به زندگی ارائه می‌دهد که مخاطب از این متن لذت خواهد برد. حالا اگر فرد بخواهد گوشه‌ای از زندگی خود و اتفاقی را که برایش پیش‌آمده بیان کند ممکن است مشکلات عدیده برایش پدید بیاید.

خاطره‌نویسی و خودافشایی

احمد پوری _مترجم و داستان‌نویس_ بر این باور است که تابوهای زیاد در فرهنگ ما، خودسانسوری و ترس از قضاوت دیگران از دلایل ننوشتن خاطره در کشورمان است. خاطره‌ در کشور ما و در فرهنگ‌هایی مانند فرهنگ ما خیلی کم نوشته می‌شود و سابقه‌ چندانی ندارد. این موضوع به‌خاطر نوع خاص تربیت اجتماعی و فرهنگ حاکم بر کشورمان است؛ ما نمی‌توانیم درباره زندگی خصوصی خودمان صحبت کنیم، یعنی شجاعت حرف زدن درباره زندگی خصوصی خود را نداریم و از داوری‌های مردم می‌ترسیم. در فرهنگ غربی قضاوت فوری انسان‌ها مرسوم نیست، به همین دلیل همه می‌توانند راجع به خصوصیات زندگی خود بنویسند.

 

سعید علامیان این‌طور بیان کرد که خاطره‌نویسی در ادبیات ما پدیده تازه‌ای است و نظری متفاوت با آنچه دیگران بیان کردند ارائه داد. خاطره‌نویسی مانند کشیدن تابلو نقاشی است و همان‌طور که نقاش با بوم و رنگ نقشی خلق می‌کند خاطره‌نگار نیز با این عوامل یک کتاب خلق می‌کند. به لحاظ رویکردی که ما بعد از انقلاب و جنگ داشتیم به لحاظ کمی و کیفی خاطرات افزایش پیداکرده است. در اروپا و آمریکا نیز ممکن است یک سرباز خاطرات خود را منتشر کند که از سوی مردم نیز مورد استقبال قرار می‌گیرد یا حتی به‌عنوان کتاب پرفروش معرفی می‌شود؛ اما فکر می‌کند خاطره‌نگاری در ادبیات ما جایگاه ویژه‌ای پیداکرده است. او با بیان این‌که خمیرمایه خاطره‌نگاری در کشور ما انقلاب و جنگ هشت‌ساله است، گفت: جنگ موضوعی است که خیلی از رمان‌نویسان را به خود جذب می‌کند.

خاطره‌نوسی و دفاع مقدس

 گل علی بابایی نویسنده دفاع مقدس هم نظری مشابه سعید علامیان داشت. او گفت که خاطره‌نویسی در ادبیات ما گل کرده و جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است.

با توجه به اتفاقاتی که در سال‌های اخیر در بخش خاطره افتاده، کتاب‌های بسیاری در این ژانر منتشرشده و به‌اصطلاح در بازار گل کرده؛ تیراژ برخی از این خاطرات در ادبیات کشور ما بی‌سابقه بوده است، می‌توانیم بگوییم ژانر خاطره جایگاه ویژه‌ای در ادبیاتمان پیدا کرده است. خاطرات دفاع مقدس حتی از مرزهای این حوزه هم فراتر رفته و این ژانر در کشورمان به‌عنوان یک ژانر موفق موردتوجه قرارگرفته است. با توجه به آمار و ارقام می‌توانیم بگوییم ژانر خاطره‌نویسی در مقایسه با دیگر ژانرها اقبال بیشتری داشته است؛ اما این نوع ادبی جای کار بیشتری دارد.

اگر بخواهم با کشورهای هم‌جوار مقایسه کنم به‌طور مثال درباره کشوری که با آن هشت سال درگیر جنگ بودیم، باید بگویم با مراجعاتی که داشتم، دیدم خیلی کم بر روی آن کارشده است و فقط کسانی خاطرات خود را گفته‌اند که از عراق مهاجرت کرده و در کشورهای دیگر ساکن شده‌اند و خاطرات خود را در مخالفت یا حمایت از صدام بیان کرده‌اند؛ اما به شکلی که خاطرات در کشور ما وجود دارد، نیست.

جواد کاموربخشایش نویسنده دفاع مقدس درباره خاطره‌نویسی چنین اظهارنظر کرد: خاطره به‌عنوان یک‌گونه‌ ادبی در ادبیات ما جایگاه ویژه‌ای دارد. خاطره‌نویسی در دوره‌های قبل‌ هم وجود داشته است، حتی می‌توان سفرنامه‌ها را هم نوعی خاطره‌نویسی تلقی کرد. در دوران معاصر بیشتر خاطره‌نویسی را در ادبیات دفاع مقدس داریم. ژانر خاطره‌نویسی در حال تولید آثار خوب، قوام گرفتن و ارتقای آثار به لحاظ شکل و محتوا است. استقبال مردم از این ژانر نشان می‌دهد به خاطره در ادبیات مقدس توجه ویژه‌ای می‌شود. ما در ادبیات داستانی نسبت به کشورهای دیگر مقداری عقب‌تر هستیم و هنوز نتوانسته‌ایم یک رمان خوب درباره دفاع مقدس تولید کنیم، اما درباره‌ی خاطره خیلی خوب عمل کرده‌ایم و به‌نظرم در این زمینه خیلی پیشرفت داریم.

ابوالفضل الله‌دادی از دلایل استقبال نشدن از خاطره‌نویسی چنین گفت: خاطره‌نویسی در کشور ما استقبال نمی‌شود. جا نیافتادن خاطره‌نویسی و بی‌اعتمادی مخاطب به خاطرات از دلایل این مسئله است. اخیراً خاطره‌نویسی در ادبیات ما بیشتر جدی گرفته‌شده است، اما بیشتر خاطره‌نویسان ما چهره‌های سیاسی هستند تا چهره‌های ادبی. خاطرات هاشمی رفسنجانی، محمدی ری‌شهری و ناطق نوری نمونه‌هایی ازاین‌دست خاطرات هستند. در حوزه ادبیات نیز خاطرات بیشتر به سمت تاریخ شفاهی حرکت می‌کند، یعنی این‌که شخصی با یکی از  افراد برجسته مصاحبه و آن را منتشر می‌کند؛ مانند کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که درباره خاطرات هوشنگ ابتهاج است یا مجموعه «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» که نشر ثالث آن را منتشر کرده است.

شاید یکی از دلایلش این باشد که ژانر خاطره‌نویسی آن‌طور که بایدوشاید، در کشور ما جا نیافتاده است، اگرچه ما کتاب‌هایی داریم که به زمان قبل از انقلاب برمی‌گردد. دلیل دیگر این است که مخاطب تصور می‌کند خیلی از حرف‌هایی که باید گفته شود، در خاطرات عنوان نمی‌شود، نه به این معنا که دستگاه دولتی اجازه نمی‌دهد فرد مسائل را مطرح کند، بلکه شاید خود نویسنده به دلیل اقتضائات و شرایط اجتماعی برخی از مسائل را مطرح نکند.

 

کاوه میرعباسی مترجم و داستان‌نویس درباره‌ی خاطره‌نویسی و دلیل استقبال از آن چنین بیان می‌کند: معمولاً از خاطرات استقبال می‌شود اما این استقبال به‌خاطر خود شخص نیست بلکه برای موضوع و دوره‌ای است که فرد درباره آن صحبت می‌کند. شخصیت‌های سیاسی حسابشان جدا است زیرا حداقل این تصور در بین مردم وجود دارد که این افراد در خاطراتشان رازهایی را  افشا خواهند کرد. در مواردی این‌طور است. در دوره تاریخی قبل از انقلاب برخی از دولت‌مردان خاطرات خود را نوشته‌اند که بعد از انقلاب منتشر و از آن‌ها استقبال شده؛ این استقبال به‌خاطر نکاتی است که در آن‌ها بیان‌شده و  مردم از آن‌ها بی‌خبر بوده‌اند. علاقه به خاطرات دولت‌مردان بیشتر به‌خاطر کنجکاوی‌ مردم نسبت به تاریخ معاصر است، به‌خصوص در دوره‌ای که به‌دلیل آزادی‌های محدود، مردم از بسیاری از مسائل اطلاع نداشتند. این‌که یک وجه تاریخی دارد نوعی کنجکاوی سیاسی_تاریخی است، نسبت به تاریخ معاصر. من این خاطرات را به‌حساب زندگی‌نامه و حتی خود خاطره نمی‌گذارم بلکه بیشتر تاریخ شفاهی هستند.

یکی از دوستان اهل ادب می‌گفت من کتاب خاطرات مارسل پروست را تا آخر نخواندم و رغبتی را که به داستان پروست دارم به جزئیات زندگی‌اش نداشتم، درحالی‌که این زندگی‌نامه به‌صورت داستانی است. تازه گاهی شخصی مانند مارسل پروست زندگی پرماجرایی دارد و ماجراهایش جذاب است، اما افرادی که زندگی عادی دارند و در جایگاهی نیستند که بتوانند کنجکاوی خاله‌زنکی مردم را جلب کنند، طبعاً زندگی‌شان برای مردم خیلی جذابیت ندارد. معمولاً چهره‌های ادبی نیز این کنجکاوی را زیاد برنمی‌انگیزند، البته ما چهره ادبی مشهور _آن‌طور که در غرب وجود دارد_ نداریم. یادم می‌آید زمانی که کودک بودم برادران امیدوار به اقصی نقاط دنیا می‌رفتند و خاطرات خود را به‌صورت هفتگی منتشر می‌کردند که مردم از آن‌ها استقبال می‌کردند. این استقبال به‌خاطر برادران امیدوار نبود بلکه نقاطی که آن‌ها سفر می‌کردند موضوع کنجکاوی مردم بود.

 

تعدادی از دوستان اهل ادب بر این باور بودند که مردم به دلیل اینکه تابوهای زیادی در فرهنگ ما وجود دارد، خودسانسوری و ترس از قضاوت هم‌نوعانشان از نوشتن خاطره سرباز می‌زنند و به این دلیل خاطره‌نویسی رواج چندانی ندارد. تعدادی دیگر هم نظری متفاوت داشتند و بر این باور بودند که این نوع ادبی مخاطبان بسیاری دارد و نوشتن کتاب‌هایی ازاین‌دست در حال افزایش است. درست است که خاطراتی که از زمان جنگ تحمیلی برجای‌مانده فراوان هستند و تعداد بسیاری از آن‌ها ماندگار شده‌اند اما من بر این باورم که طرفداران خاطرات جنگ به دلایل مختلفی قشر کوچکی از جامعه را در بر‌می‌گیرند و درواقع خاطره‌نویسی و خوانندگان کتاب‌هایی ازاین‌دست در مقایسه با کل جامعه محدود است. نوشتن خاطره به دلایلی که گفته شد نوع ادبی است که در ایران مهجور مانده است.

نویسنده: شیوا روشنی

 

 

این مقاله را به اشتراک بگذارید:
دیدگاه‌ها:

2 پاسخ

  1. مطلب عالی بود. درد مشترک خیلی از نویسندگان.
    متاسفانه جامعه و فرهنگ ما بیشتر روی حاشیه زندگی دیگران تمرکز داره تا درک اصل مطلب.
    و از اون جایی که ما متشکل از قوم و نژاد‌های مختلف هستیم و هر کدوم از این قوم و نژاد‌ها به قبیله‌های کوچک‌تر تبدیل می‌شن و هر چه جامعه کوچکتر بشه تمرکز ها روی حواشی زندگی بیشتر میشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *