تقریبا تمام کلاسهای داستاننویسی که تاکنون در آن شرکت کردهام با یک توصیه شروع به کار میکنند؛ با توصیه به خواندن رمان خوب.
اولین نوشتههای هر تازهکاری رنگ و بوی آن چیزی را دارد که تاکنون خوانده. به همین خاطر نویسندههای باتجربه میگویند: تا وقتی کار خوب نخوانی اوضاع نوشتههایت همانطور که هست باقی میماند.
جمالزاده میگوید: «رمان بهترین آینه برای نمایاندن احوالات اخلاقی و سجای مخصوصه و ملل و اقوام است.»
این تعریف از رمان یک معنا دارد و آن هم اینکه رمان همان زندگی است در سروشکلی دیگر.
رمان خوب در درجۀ اول به هر فرد نمایی از تجربههای مختلف در زندگی نشان میدهد و در درجۀ دوم برای هر داستاننویس بهترین کلاس درس و بهترین معلم ممکن است.
داستاننویسی به ما یاد میدهد که چطور توصیف کنیم، چطور گره داستان را پیش ببریم، چقدر وقت صرف اوج داستان کنیم، چطور شخصیتهایمان را واقعی و حقیقی بسازیم و …
هر رمان خوب نحوۀ پرورش ایدهها و موضوعات مختلف را به ما نشان میدهد و جدای از آن چهارچوببندی ذهن ما را برای پرورش ایده میسازد.
همانقدر که خواندن رمان خوب میتواند برای ما مفید باشد، خواندن رمان بد آسیبزاست.
بهار رهادوست در بخشی از کتاب «چرا نویسندۀ بزرگی نشدم؟» در توضیح آسیبهای مسیر آموزش نویسندگیاش میگوید:
آسیب دیگر زمانی رخ داد که به خواندن عادت کرده بودم به این معنا که هر چه به دستم میرسید، میخواندم. غافل از اینکه ضربالمثل «هر کتابی بهیکبار خواندنش میارزد» درواقع تشویق بهنوعی لاابالیگری و یکی از آسیبرسانترین آموزهها بود.
لاابالیگری ادبی به این معناست که هر متن بازاری را بخوانیم و یا هر کتاب پرفروش را به خورد مغزمان بدهیم. وقتی خوراک مغزمان آثار مبتذل و بیمایه باشد آنوقت انتظار نوشتن کارهایی تازه و بدیع آرزو باقی میماند. انتخاب رمان بسته به ذائقۀ هر فرد متفاوت است، اما خواندن آثار مبتذل را نمیتوان با تفاوتهای ذائقه توجیه کرد.
شاهرخ مسکوب نقل میکند: در دورۀ نوجوانی به او توصیه کردهاند که شاهنامه زیاد بخواند و همین شاهنامهخوانی باعث تعالی ذائقۀ او شده و نگذاشته سراغ هر کاری برود. به خاطر همین فقط کتابهای خوب را خوانده است.
درست مثل انسانی که همیشه از غذای خوب و سالم تغذیه کرده و اگر یکبار سراغ فستفود برود بیمار میشود.
اما رمان خوب کدام است؟
رابرت اشلی در مقالۀ «رمان خوب کدام است؟» معیارهای قابلتوجهی برای تشخیص رمان خوب از بد ارائه داده است.
هشت معیار که در پیدا کردن سره از ناسره در دنیای ادبیات به کار ما میآید.
معیار اول زمان است
رابرت اشلی میگوید: فرض کنید شما رمانی نوشتهاید که مورد تحسین فراوان منتقدان، دانشمندان و خوانندگان با درایت قرارگرفته است. آیا میتوان آن را رمان خوبی دانست؟ خیر؛ زیرا از بوتۀ آزمایش زمان درنیامده است.
داوری یک نسل برای خوببودن داستان یک رمان کافی نیست. ممکن است رمانی که در این دوره پرفروش شده است، صرفاً به خاطر شرایط خاص زمانی و یا هر چیز دیگری بهجز خوب بودن صرف باشد؛ بنابراین رمانی را میتوان خوب دانست که حداقل دو نسل از مردم یک جامعه آن را تائید و تحسین کنند.
با همین یک معیار میشود تعداد بیشماری از رمانهای خوب جهان را کشف کرد. رمانهای کلاسیک جهان، دریایی از رمانهای گذر کرده از زماناند که در دوره و زمانۀ ما دسترسی به آنها بسیار راحت است.
رمانهایی مثل چرم ساغری، آناکارنینا، پیرمرد و دریا و هزاران رمان دیگری که بعد از گذشت سالهای سال هنوز هم در رده آثار پرفروشاند.
و یا رمانهایی مثل سووشون و چشمهایش بزرگ علوی که بعد از گذشت چند دهه هنوز هم مخاطبان زیادی دارد.
معیار دوم معیار حقیقت مانندی است
عدهای معتقدند که فقط رمان رئالیستی میتواند حقیقت مانندی و یا احتمال صحت داشته باشد، زیرا فقط در چنین رمانی است که شخصیتها و مکانها و حوادث به نحوی مطرح میشوند که میتوان آنها را واقعی پنداشت.
درحالیکه رمانهای زیادی وجود دارند که در دنیایی دیگر غیر از دنیای ما و در چیزی شبیه رؤیا و خیال بهسر میبرند.
مثل دنیای شگفتانگیز نو از هاکسلی و رمان 1984 از جورج اورول که بخشی از آینده را به تصویر میکشند.
اینکه تمام زندگی ساختهشده در رمان بنا بر دنیایی واقعی باشد، چندان اهمیتی ندارد. مهم این است که دنیای مخلوق رمان، واقعی به نظر برسد.
رمان باید بهحدی از حقیقت سرشار باشد که هنگام مطالعه تحت تاثیر بیان گرم و جادویی نویسنده قرار بگیریم و به حقیقت آن معتقد باشیم.
جمال میرصادقی میگوید:
«حقیقت مانند کیفیتی است که در عمل داستانی و عناصر دیگر اثر وجود دارد و ساختی قابلقبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهم میآورد. حقیقت مانند یکی از اصولی است که ارسطو بر آن صحه میگذارد. از نظر او آنچه قابل بازگویی است عین حقیقت نیست، بلکه چیزی است که امکان وقوع دارد.»
برای مثال رمان بوف کور نوعی رمان از نوع خیال و وهم است. حقیقت موجود اثیری، زن لکاته و یا درویش برای خواننده کاملا قابلدرک است، چون اجزای این داستان با منطق رؤیاگونۀ داستان مطابقت دارد و خواننده بهراحتی آن را میپذیرد.
معیار سوم برای انتخاب رمان خوب پیرنگ است
انتظار ما از پیرنگ این است که حوادث داستان موجه باشند و اینکه وقایعی که ممکن است رخ بدهد باورپذیر باشند.
وقایع باید به صورتی چیده شوند که با هم در ارتباط باشند و بتوانند سوال «چرا چنین شد؟» را در ذهن خواننده به وجود بیاورند.
پیرنگ باید انگیزه و علت حوادث را در داستان تعیین کند، زیرا هیچ عملی به خودی خود و بیدلیل اتفاق نمیافتد.
رابرت اشلی در مقاله خود برای مثال پیرنگ داستان «شهردار کاستربریج» را مثال میزند که در آن مردی زنش را برای پنج لیره میفروشد. او میگوید: «در اینجا سوال این نیست که آیا چنین وقایعی اتفاق افتاده یا در دنیای شناختهشدۀ خودمان باورکردنی یا پذیرفتنی هستند، سوال این است که آیا میتوان وقوع آنها را در شرایط رمان هاردی پذیرفت یا خیر؟»
معیار چهارم شخصیت است
شخصیتها باید سه انتظار بزرگ را برآورده کنند تا بتوان آنها را شخصیتهای خوب و دقیقی دانست.
اول اینکه شخصیتها باید واقعی باشند. نه به معنای وجود حقیقی در دنیا بلکه به معنای قابل قبول بودن. شخصیتهای نخنمایی مثل پسر پولدار بداخلاق و دختر زیباروی فقیر همه نمونههایی از تیپ در داستاناند. درحالیکه ما در داستان به دنبال تیپ نمیگردیم بلکه به دنبال شخصیت هستیم. مثل هولدن در رمان ناطور دشت، پسر نوجوان و بازیگوشی که با روح معصوم خود جهان را با تمام زشتیهایش میبیند.
دوم اینکه شخصیتها قابلیت همدردی و همذاتپنداری را در وجود خواننده بیدار کنند بهصورتی که خواننده بتواند خود را جای شخصیت فرض کند.
و سوم: قابلیت به خاطر سپردن و یادآوری را داشته باشند درست مثل یک انسان واقعی در زندگی ما.
معیار پنجم صحنه در رمان است
رابرت اشلی میگوید: صحنه میتواند سه وظیفه را در رمان ایفا کند:
اول آماده کردن مکانی برای زندگی شخصیتها و ماجراهای داستان. دوم به وجود آوردن فضا، رنگ، اتمسفر و حال و هوا. و سوم و مهمترین وظیفۀ صحنه ایجاد محیطی است که اگر تعیینکنندۀ رفتار شخصیتها و وقوع حوادث نباشد، حداقل بر نتیجۀ آنها تاثیر میگذارد.
مهمترین وظیفهای که رابرت اشلی برای صحنه قائل شده است در داستان داش آکل دیده میشود.
صحنۀ رمان در شیراز است که همین حقیقت داستان را بیشتر محقق میکند و بر قابل قبول بودن و اعتبارمندی داستان میافزاید. صحنهای از دوران خان و خانی و ملوکالطوایفی که شخصیت پهلوانان و عیاران را در تنگنا قرار میدهند.
معیار ششم برای انتخاب یک رمان خوب موضوع و مطلب رمان است
انتظار یک موضوع جدید از رمان غیرممکن است همانطور که پیرنگ جدید وجود ندارد، بلکه هر رمان تنها میتواند با نگاهی نو و جلوهای تازه آن را روایت کند.
«برای مثال داستان کوتاه دل تاریکی اثر کنراد را در نظر میگیریم: موضوع آن بیانگر این واقعیت است که همه افراد بشر قلب تاریکی دارند. کنراد قهرمان خود را به قاره آفریقا و آسیا میفرستد و سفیدپوستان را در معرض جادو قرار میدهد. این موضوع جدید نیست اما هیچ نویسندهای اینگونه ننوشته است.»
معیار هفتم ارزشهای اخلاقی است
هرچند رمان جایی برای پند و اندرز نیست، اما رابرت اشلی اعتقاد دارد که رمان باید دربارۀ مقابلۀ خوبی و بدی، درستی و نادرستی باشد. البته نوع نگاه به این موضوع و نحوۀ انتقال آن میتواند کاملا متفاوت باشد. فکر حاکم بر هر اثر و درونمایه آن یکی از نکات مهم در هر رمان خوب است.
معیار هشتم معیار تاثیرگذاری است
شاید بتوان اینطور بررسی کرد که رمان با فرد چه کرده؟ آیا او را به خنده و یا گریه انداخته؟ آیا او را تحتتاثیر قرار داده یا نه؟
کاسیوس لونگینوس در کتاب در باب شکوه سخن میگوید:
«آن اثری واقعا شکوهمند است که آزمایش مکرر را برتابد و تاثیری ایجاد کند که مقاومت در برابر آن نهتنها دشوار بلکه غیرممکن باشد و در ذهن نقش پایدار باقی بگذارد.»
هر چند نمیتوان به این معیارها به چشم یک فرمول جادویی نگاه کرد، اما میتوان گفت که معیارها و مقیاسهایی که مطرح شد، میتواند در ارزیابی رمانهای خوب و بزرگ به حدی تاثیرگذار باشد.
داستان در جای خودش از مهمترین ابزارهای ما برای فهم بیشتر زندگی است.
راست هیلز میگوید: به نظر من داستان برای اینکه ارزش توجه کردن داشته باشد، باید هدفی داشته باشد. هر هدفی، یک نیت. ولی برای اینکه تبدیل به داستان خوبی شود، نیتش باید به شکلی تفکیکناپذیر با سایر عناصر داستان مثل پیرنگ، ساختار، شخصیتپردازی، حالوهوا، سبک، چیدمان و غیره ترکیب شود.
اگر نیت و یا منظور داستان به شکلی تفکیکناپذیر با سایر عناصر آن ترکیب نشده باشد، در بدترین حالت یک مقاله است و در بهترین حالت نوعی حکایت یا داستان اخلاقی و به عبارت دیگر داستان پیامدار.
نویسنده: مائده عفتی
6 پاسخ
سلام بر شاهین عزیز و پرانرژی
وقتی خسته میشم و حوصلم به تهش میرسه با خوندن سایت شما انرژیم بر میگردم. سپاس
خوب بود، مختصر و مفید.
به نظرم یک رمان خوب، خاننده را خلع سلاح کرده و وی را از همه جهات به تسلیم وامی دارد
چقدر این مقاله مفید بود. سپاس بابت گذاشتن این مقاله خوب.
خیلی عالی بود ولی میشود نام یکسری رمان خیلی خوب را هم بگیند؟
سلام زهرا جان
در صفحۀ زیر میتونید با برخی آثار خوب آشنا بشید:
معرفی کتاب
بسیار عالی بود مرسی