نخستین گام برای نوشتن داستان کوتاه | دیدن دنیا با دو چشم‌ داستان‌بین

در این وبینار چه گذشت؟

«صدای زنگوله‌ی بالای در، تو را یاد کریسمس می‌اندازد. این‌جا همه‌ی مغازه‌های کوچک از این زنگوله‌ها دارند. وقتی مدتی طولانی درِ مغازه‌ای بایستی، این صدای شاد کلافه‌ات می‌کند و دلت می‌خواهد با پتک بکوبی رویش و از دستش خلاص شوی. در، پشت سرت بسته می‌شود. بوی نان داغ در جانت می‌دود.»

پاراگراف بالا، پاگراف آغازین داستان کوتاه‌‌ «زن و آینه» است از مریم مظفری.

نویسنده ننوشته «عصر است، صدای زنگوله‌ی بالای در،» من در خیالات خودم می‌انگارم این داستان کوتاه در یک عصر اتفاق افتاده، مثل حالا که عصر است و من پشت میزم نشستم و دارم می‌نویسم و به این سوال‌ها می‌‌اندیشم: امروزِ من چه کم دارد از ایده‌ی یک داستان کوتاه؟ همسایه‌ی من چند قدم فاصله دارد تا شخصیت داستانم شدن؟

همسایه‌‌ی من. این مرد با بدنی لغزان و پیر. مثل گربه‌یی کلافه و گرسنه، در این عصر خاکی‌رنگ از این سوی پشت‌بام به آن سو می‌رود و چشم‌چشم می‌کند.

دنبال چه می‌گردد؟ چی را وارسی می‌کند؟ نمی‌دانم. او هم نمی‌داند، که من دارم نگاهش می‌کنم با نگاه فضول و نویسنده‌ام.

 

نوشتن داستان کوتاه از کجا شروع می‌شود؟

به نوشتن برمی‌گردم. شاهین کلانتری در ١١٣مین وبینار نویسنده‌ساز، بعد از خاندن داستان کوتاه «زن و آینه» گفت: نخستین تمرین برای نوشتن داستان کوتاه توجه به «لحظه» است.

باید یک ذره‌بین برداری و زوم کنی روی چند لحظه از همین روزی که دارد می‌گذرد. از همین روزی که دارد می‌گذرد:

دلم می‌خاهد تا جای ممکن این اتاق را تاریک کنم و منفعل و خاموش در گور درونم دراز بکشم، در خودم فرو بروم و بروم و بروم، اما کی بیاید این‌جا کنار پنجره و ذره‌بین بگیرد روی لحظه‌یی که آن بیرون می‌گذرد؟

تو حاضری؟ می‌آیی مصداق‌های بیرونی بیابی برای حال درونی‌ام و آن‌چه بیرون می‌گذرد را گره بزنی به احساس‌های درونی؟

همین کاری که نویسنده‌ی «زن و آینه» انجام داده. زن. زنگوله‌ی در. کلافه‌گی. نانوایی. رخوت. آینه. موها. جرقه. داغی نان. تغییر. معنا. نه، تو زندگی خودت داری. تو نویسنده‌ی شهر و خانه و آدم‌ها و گربه‌ها و درخت‌های دنیای خودت هستی.

 

تفاوت نمی‌کند. داستان‌نویس یا مقاله‌نویس.
برای فعالیت در هرکدام از شاخه‌های نوشتن اول از همه نیازمندیم در جزییات زندگی روزانه‌ی شخصی خودمان دقیق شویم. این‌طور بگویم: ضرورت دارد یادداشت‌بردار خوبی باشیم. چون دردسترس‌ترین و غنی‌ترین منبع ما زندگی ماست.

 

گاهی با چشم داستان‌‌‌نویس به این منبع غنی و دردسترس می‌نگریم و گاه با چشم جستارنویس‌. گاهی سورئال‌نگریم گاهی واقع‌گرا. منبع یکی‌ست و نخستین گام برداشتن ذره‌بین است. اما چگونه می‌توانیم در نوشتن یادداشت‌ روزانه چابک‌تر و خلاق‌تر باشیم؟ چگونه می‌توانیم با چشم یک نویسنده‌ی داستان کوتاه به زندگی روزانه‌ی خود بنگریم؟

 

مسئولیت یافتن پاسخ‌های شخصی برای این پرسش‌ها به‌عهده‌ی من و توست که عشق این کار را داریم. در جیب بزرگ لباس‌مباس داستان‌نویس باید پرسش‌هایی پیش‌برنده درباره‌‌ی داستان باشد و او هر روز از نو برای یافتن راهکارها و معناهای تازه دست‌به‌قلم شود. در جواب آن دو سوال اما این مقاله‌ها می‌توانند پاسخ‌گر و الهام‌بخش ما باشند:

١. چگونه یادداشت روزانه بنویسیم؟

٢. چخوف و داستان کوتاه

فایل pdf داستان کوتاه «زن و آینه» را از اینجا دریافت کنید و بخوانید تا فرصت مطالعه‌ی دقیق‌تر و رونویسی از داستان را داشته باشیم. هم‌چنین می‌توان وقت خاندن این سوال را در نگر داشت: کجاها و چگونه در داستان از حواس پنجگانه استفاده شده؟

 

نویسنده: الهه نصیری

 

برای تماشای ویدیوی زیر با این مقاله شیلترفکن خودتان را فعال کنید (یا روی این لینک کلیک کنید و وارد یوتیوب مدرسه نویسندگی بشوید):

 

نوشتن داستان کوتاه را با چه تمرینی شروع کنیم؟+داستان زن و آینه از مریم مظفری

2 پاسخ

  1. ممنونم از مدرسه‌ای نویسندگی که این امکان رو برای کسایی که توی وبینار نبودن فراهم کرده که در عرض چند دقیقه مطالب وبینار رو در قالب مقاله دریافت کنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *