در جهان دانش، کاری دشوارتر از آساننویسی نیست. پوپر
دوست نویسای من،
یکی از دغدغههای ما در نوشتن، مربوط به سادهنویسیست. دلمان میخواهد جوری بنویسیم که دامنهی گستردهتری از مخاطبان نوشتههایمان را بخوانند. از طرفی نمیخواهیم بیمایه بنویسیم و نوشتههایمان شبیه به دلنوشتههای سطحی یا آکنده از کلیشه باشد. دغدغهی پرمایه نوشتن اما شبیه تیغی دو لبه است؛ هم سبب میشود به بهتر نوشتن بیندیشیم و فرصت مطالعهی نمونههای ناب و تمرین نوشتن سنجیده و پرمایهتر را برای خود فراهم کنیم، و هم بهوقت مواجه شدن با این حقیقت که دستمان خالیست، ناامیدمان میکند. در چنین لحظهایست که به خود میگوییم: «استعداد نوشتن ندارم» و عطای نوشتن را به لقایش میبخشیم.
وقتی زمان قضاوت نوشتههایمان از راه میرسد، نمیتوانیم فرق بین سادهنویسی، درستنویسی، زیبانویسی و پرمایهنویسی را تشخیص دهیم. مضطرب میشویم و از خود میپرسیم: «مگه میشه همهی اینا رو کنار هم داشت؟». وقتی با دقت بیشتری به نوشتههایمان مینگریم، جواب این سؤال همچون یک سیلی صورت قلممان را سرخ میکند. گاهی ساده مینویسیم، گاه میکوشیم اصول درستنویسی را با دقت بیشتری در نوشتههایمان بهکار بگیریم، گاه زیبا مینویسیم و نوشتهای شاعرانه شکل میگیرد، و گاه تلاش میکنیم پایههای متنمان را با استدلالهای هوشمندانه و منطقی محکم کنیم. اما کدام نوشتهی ماست که هر ۴ عنصر را باهم داشته باشد؟ از طرف دیگر همیشه دلمان میخواهد خلاقانه بنویسیم؛ نوشتهمان لبریز از نوآوریهای زبانی باشد، سبک ویژهی خود و صدای اصیلمان را داشته باشیم.
باید چه کنیم؟ باید چگونه به نوشتن و نویسنده بودن خود بیندیشیم تا بتوانیم با بدنویسی و غلطنویسیمان کنار بیاییم، و بهجای رها کردن از روی یأس، همواره کنار نوشتن باقی بمانیم؟
میخواهم ۶ پیشنهاد را با شما بهاشتراک بگذارم، به این امید که باعث شود از زاویهای تازه به نوشتن بنگریم. بیآنکه در دادگاهی یکطرفه حکم دست کشیدن از نوشتن را صادر کنیم. پیش از بررسی این ۶ مورد، بیایید موانع سادهنویسی را از زبان رضا بابایی بخوانیم:
برخی از موانع سادهنویسی (گروه اول) به کممایگی نویسنده یا کمدانی خواننده یا پیچیدگی محتوا برمیگردد. بههرحال برای کسی که در همهی عمرش فقط کتابهای ادبی یا حقوقی یا فلسفی خوانده است، بیشتر نوشتههای ریاضی دشوار مینماید. عکس آن هم صادق است. تنها شماری اندک از نویسندگان میتوانند سادگی را با ژرفایی جمع کنند. به قول مولوی: جمع صورت با چنان معنای ژرف / نیست ممکن جز ز سلطان شگرف
گروه دوم از موانعی که راه سادهنویسی را ناهموار میکنند، مربوط به مشکلات زبان فارسی است. یعنی عیب نه در نویسنده است و نه در خواننده. مثلاً کسی که بخواهد درست و مطابف قواعد بنویسد، به سختی میتواند آسان و ساده هم بنویسد. ما دربارهی تواناییهای زبان مادریمان فراوان خواندهایم و نوشتهایم، اما کمتر دربارهی مشکلات بیرونی و درونی این زبان میدانیم. این که چرا در این زبان نمیشود همیشه سادهنویسی را با درستنویسی یا زیبانویسی جمع کرد، ریشههای تاریخی دارد و اکنون موضوع بحث نیست.
پیشنهاد اول: تکلیفمان را با نوشتن به زبان فارسی روشن کنیم
بیایید یک بار دیگر به چرایی نوشتن بیندیشیم. چرا مینویسیم؟ چه چیزهایی باعث شد نویسنده بودن را انتخاب کنیم؟ جرقهی علاقه به زبان فارسی و اشتیاق به عمیقتر شناختنش کی و کجا در زندگی ما زده شد؟ میخواهیم با نوشتههایمان چه ارزشی خلق کنیم؟ دلمان میخواد در قبال زبان و ادبیات فارسی چه مسئولیتی داشته باشیم؟ میخواهیم تنها برای دل خودمان بنویسیم یا دغدغهی تأثیرگذاری بر زندگی دیگران هم داریم؟ دلمان میخواهد نوشتههای غیرداستانی پخته و پرمایهای بنویسیم؟ میخواهیم شعر بسراییم و یا داستانی که مینویسیم یک نوآوری در ادبیات فارسی باشد؟
بیایید دستبهکار شویم و هدفمان از نوشتن را با جزئیات بنویسیم.
پیشنهاد دوم: برای شناختن سادهنویسی، درستنویسی، پرمایهنویسی و زیبانویسی وقت بگذاریم
بعد از آنکه دریافتیم با خودمان چندچندیم، برنامهای برای شناخت هر یک از ستونهای بهتر نوشتن میچینیم. بهتر است برای هر یک از آنها زمان مشخصی تعیین کنیم. برای مثال دو ماه از سال را بر سادهنویسی متمرکز میشویم؛ میکوشیم به تعریف درستی از آن دست یابیم، بهترین نمونههای سادهنویسی را شناسایی کنیم، به چکلیستی برای ساده نوشتن دست یابیم تا بتوانیم معیار مشخصی برایش داشته باشیم، از بهترین نمونهها الهام میگیریم و تلاش میکنیم در برنامهی نوشتاری خود تمرین سنجیدهای برای سادهنویسی لحاظ کنیم.
دو ماه بعدی را به درستنویسی اختصاص میدهیم، برای دو ماه بعدی سراغ پرمایهنویسی میرویم و دو ماه آخر را هم به زیبانویسی اختصاص میدهیم. انرژی، اشتیاق و زمانی که صرف چنین برنامهای میکنیم سبب میشود دید شفافتر و ژرفتری به بهترنویسی داشته باشیم و معیارهایی کاربردی و ملموس برای بهتر نوشتن به جعبهابزار نویسندگیمان اضافه شود.
پیشنهاد سوم: بهترین نویسندگان و شاعران ادبیات فارسی را بشناسیم
اول از همه باید لیستی از بهترین نویسندگان و شاعران ایرانی و بهترین آثار آنها بسازیم. این مقاله میتواند چراغ راهمان باشد: بهترین نویسندگان ایران
در مرحلهی بعد باید مطالعهی این آثار را در برنامهی مطالعاتی روزانهمان بگنجانیم. نکتهی مهم در این مرحله، نوع خواندن ماست؛ بهجای سرسری خواندن و بهپایان رساندن سریع یک اثر و رفتن سراغ اثری دیگر، باید کندخوانی و زیستن با یک اثر را تجربه کنیم. باید حین مطالعهی هر سطر از یک اثر، هر جمله را به دقت بشکافیم و از خود بپرسیم: این نویسنده / شاعر چطور به جملههایش ساختار میدهد؟ از چه کلمات و عبارتهایی استفاده میکند؟ چگونه فعلها را به بازی میگیرد؟ و…
اگر یک داستان، یک مقاله یا یک شعر احساسمان را درگیر کرد و اشتیاق ما به نوشتن را برانگیخت، باید از خودمان بپرسیم: چه چیزی باعث شد توجهم جلب شود؟ و بکوشیم الگوی بهکار رفته در آن را کشف کنیم.
پیشنهاد چهارم: رونویسی کنیم
یکی از بهترین تمرینهایی که میتوانیم انجام دهیم تا نثر خود را بهبود بخشیم، رونویسی از روی بهترین نمونههاست. در این تمرین میتوانیم خودمان را جای نویسنده یا شاعر یک اثر بگذاریم و شروع کنیم به مشق نوشتن از روی آن اثر. این تمرین به ما کمک میکند با فضای ذهنی نویسنده و الگوهایی که با آن نوشتهاش را چهربندی میکند آشنا شویم.
پیشنهاد پنجم: آزادنویسی کنیم
بهتر است در کنار سایر آزادنویسیهایمان در طول روز، بلافاصله بعد از رونویسی قلمبهدست بگیریم و آزادانه بنویسیم. این تمرین به ما کمک میکند در حالوهوای یک اثر باقی بمانیم و با تأثیری که از آن پذیرفتهایم، نوشتهای تازه خلق کنیم.
نکتهی مهم در انجام این تمرین، نگرشیست که نسبت به آن داریم؛ ما قصد کپی کردن از بهترین آثار، و بازتولید آنها را نداریم و فقط میخواهیم در خلوت خود از آنها الهام بگیریم و بهترنویسی را از بهترین معلمها بیاموزیم.
پیشنهاد ششم: بیشتر بنویسیم و منتشر کنیم
بعد از آن که توانستیم کمیت کار در خلوتمان را افزایش دهیم، بهتر است فرصت انتشار بخشی از نوشتههای روزمان را برای خود فراهم کنیم. میتوانیم یک وبلاگ شخصی یا یک کانال تلگرامی برای انتشار نوشتههایمان بزنیم و بکوشیم هر روز چند سطر از نوشتههایمان را برای انتشار آماده کنیم. منتشر کردن نوشتهها یکی دیگر از معلمهاییست که درسهای فراوانی برای آموختن به ما دارد. خواندن مقالهی روبهرو به ما کمک میکند با این معلم بیشتر آشنا شویم: چرا باید رسانهی خودمان را راهاندازی کنیم؟
دوست خوبم، امیدوارم این نامه فرصتی برایمان فراهم کند تا به هر یک از ستونهای بهتر نوشتن بیش از پیش توجه کنیم. اگر ۶ پیشنهاد ارائه شده در این نامه برایتان مفید بود، میتوانید در کامنتها از تجربهی پرداختن به هر یک بنویسید. مشتاق خواندن شما هستم.