مانیفست شخصی چیست؟ | بیانیه‌‌ی جوزف کنراد

از امروز می‌خواهیم هر بار بخشی از مانیفست نویسندگان و سایر هنرمندان را با شما به اشتراک بگذاریم تا در نهایت بتوانید مانیفست شخصی خودتان را بنویسید. اما مانیفست چیست؟
«مانیْفِسْت (به انگلیسی: Manifesto) و (به فرانسوی: Manifeste) یا بیانیه متنی است که یک شخص یا گروه از آن برای بیان اصول، عقاید و اهداف خود خطاب به مردم استفاده می‌کند. اعتبار بیانیه‌ها، با توجه به بیان‌کنندهٔ آن‌ها و مطالب بیان‌شده سنجیده میشود، که به دو دستهٔ رسمی و غیررسمی طبقه‌بندی می‌گردد.»

 

ما با نوشتن مانیفست یا بیانیه‌ی شخصی:

۱- ارزش‌هایمان را مشخص می‌کنیم.

۲- متعهد می‌شویم هر روز در جهت مهم‌ترین خواسته‌مان گام برداریم.

۳- نقشه‌ی راهی را برای خود تدوین می‌کنیم تا در مواجهه با سختی‌ها و موانع، همواره در مسیر باقی بمانیم.

۴- چگونگی استفاده و مراقبت از تمرکز محدود روزانه‌مان را اعلام می‌کنیم.

۵- دغدغه‌های سطح بالایی که داریم را به خود یادآوری می‌کنیم و به این واسطه، از دام روزمرگی می‌رهیم.

۶-سبک زندگی ایده‌آل‌مان را به یاد می‌آوریم و می‌کوشیم به‌مرور اقدامات لازم برای نزدیک شدن به آن را عملی کنیم.

۷-به‌جای قربانی بودن، نقش مسئول بودن را می‌پذیریم و توجه‌مان را بر نقطه‌ی درست‌تری سرمایه‌گذاری می‌کنیم.

۸-از اهمال‌کاری فاصله می‌گیریم و به‌جای بهانه‌سازی برای به تعویق انداختن کارهای مهم، دست به اقدامی سازنده -ولو کوچک- می‌زنیم.

۹-توقعی که از خود و دیگران داریم را مورد بازبینی قرار می‌دهیم و به ارتباطاتی که داریم از دید منطقی‌تری نگاه می‌کنیم.

۱۰-به وضوح بیشتری می‌رسیم و می‌توانیم با شفاف‌اندیشی، به مقابله با ابهامات بی‌پایانی که همواره آزارمان می‌دهند، برخیزیم.(+)

۱۱-به منبع الهامی همیشگی برای پویایی و دوری از رخوت دست می‌یابیم.

۱۲-می‌توانیم به تمام ابزار و امکانات فعلی زندگی‌مان بیندیشیم.

۱۳-از اهدافمان دفاع می‌کنیم و استحقاق خود برای رسیدن به آن‌ها را اعلام می‌کنیم.

 

برای اطلاعات بیشتر درباره‌ی بیانیه‌ی شخصی می‌توانید مقاله‌ی روبه‌رو را بخوانید: چگونه مانیفست بنویسیم؟

 

در ادامه باهم بخشی از مانیفست جوزف کنراد را درباره‌ی طبیعت هنر و رویکرد نویسنده در مواجهه با ادبیات بخوانیم(این بیانیه مقدمه‌ای بر کتاب «کاکاسیاه کشتی نارسیسوس» است).

اثری که می‌خواهد -هرقدر هم فروتنانه- هنری قلمداد شود، باید توجیه‌اش را در هر سطر همراه خود داشته باشد. هنر خود ممکن است تلاشی مصمم برای ارائه‌ی والاترین نوع عدالت به جهان معنی شود، آن هم با نشان دادن حقیقت، چه واحد و چه متعدد، که شالوده‌ی هر وجه از جهان به شمار می‌رود. تلاشی است تا در اَشکالش، رنگ‌هایش، نورش، سایه‌اش، وجوه محتوا و واقعیت‌های زندگی‌اش، که جملگی اساسی‌اند، امر پایدار و ضروری را پیدا کنیم -همان کیفیت آگهی‌دهنده و متقاعدکننده- همان حقیقت وجودی‌شان. پس هنرمند، به مانند متفکر یا دانشمند، حقیقت را دنبال می‌کند و از ته دل جذبش می‌شود.

 

خدمت به حقیقت، خدمت به آزادی.

-آلبر کامو

داستان اگر بخواهد هنر تلقی شود، باید در نظر مخاطب خوش بنشیند و در حقیقت، باید مانند نقاشی، موسیقی، و همه‌ی هنرها برای همه نوع مخاطبی دلپذیر باشد،‌ مخاطبانی که با قدرت ظریف و مقاومت‌ناپذیرشان معنای راستین خود را به اتفاق‌های گذرا می‌بخشند و حالت اساسی و اخلاقی آن مکان و زمان را به‌وجود می‌آورند. چنین جذابیتی برای مؤثر بودن، باید با کمک حواس منتقل شود و در واقع، به گونه‌ای دیگر نمی‌تواند بیان شود. چون سلیقه، چه فردی باشد و چه گروهی، اجبار را برنمی‌تابد. بنابراین همه‌ی هنرها در درجه‌ی اول، برای حواس جذابند و هدف هنری نیز، وقتی خودش را با کلمات مکتوب بیان می‌کند.

بهتر است ابتدای هر روز، یک بار با صدای بلند از روی مانیفست‌ شخصی‌ خود بخوانیم، یا در ساعاتی از روز که انرژی‌مان به شدت کاهش یافته و حوصله‌ی انجام باقی کارها را نداریم به آن برگردیم. همچنین می‌توانیم آن را در یکی از رسانه‌هایمان منتشر کنیم تا با حس تعهدی بیرونی، انگیزه‌‌ی بیشتری برای انجام فعالیت‌های مهم روزمان داشته باشیم.

کاری که با لطافت و ایمان به آن نزدیک شده‌ای این است که باید بی‌قیدوشرط، بدون چاره و ترس، و صادقانه تکه‌ی نجات‌یافته را پیش چشمان همه قرار دهی.

 

از بیانیه‌ی جوزف کنراد چه چیزهایی یاد می‌گیریم؟

  • برای هر جمله‌‌ای که به متن‌مان اضافه می‌کنیم، باید دلیل موجهی داشته باشیم.
  • باید به فلسفه‌ی کارمان توجه ویژه داشته باشیم و همواره به معنای پشت آن بیندیشیم.
  • باید فلسفه‌ی کار ما در کوچکترین جز از کارمان تجلی یابد. برای مثال؛ تأثیر فلسفه‌ی کار ما باید در قالبی که در آن می‌نویسیم، ساختار جمله‌ها، واژه‌هایی که به‌کار می‌گیریم، فونتی که از آن استفاده می‌کنیم، رنگی که وارد گرافیک کار می‌شود، لحن بیانات ما و… قابل تشخیص باشد.
  • باید همواره در پی حقیقتی که پشت هر واژه پنهان شده باشیم.
  • یک اثر ادبی موفق اثری‌ست که به دل عموم مخاطبان بنشیند. پرسش‌هایی که می‌تواند به ما ایده بدهد: آیا مخاطبی که برایش می‌نویسم را می‌شناسم؟ آیا دغدغه‌ی ارزش‌آفرینی و تأثیرگذاری بر مخاطب مدنظرم را دارم؟
  • ما با درگیر کردن حواس مخاطبان خود می‌توانیم بر آن‌ها تأثیر بگذاریم. پرسش کمک‌کننده: چگونه می‌توانم به وسیله‌ی متن‌هایی که می‌نویسم حواس پنج‌گانه‌ی مخاطبم را درگیر کنم و بر ضمیر ناخودآگاهش تأثیر بگذارم؟
  • وقتی تمام کوششمان را برای خلق یک اثر هنری به کار می‌گیریم، باید در نهایت آن را منتشر کنیم.
  • و…

 

شما از خواندن این بیانیه به چه موارد دیگری دست یافتید؟ برایمان در کامنت‌ها بنویسید.

پگاه جهانگیرنژاد

این مقاله را به اشتراک بگذارید:
دیدگاه‌ها:

6 پاسخ

  1. وقتی داشتم این مطلب رو می‌خوندم خط به خطش من رو یاد پگاه می‌انداخت. انگار پگاه با صدای خودش داشت مقاله رو میخوند.
    وقتی اسم پگاه رو زیر مقاله دیدم فکر کردم چقدر خوبه که نثرت معرف تو باشه و همیشه جوری بنویسی که هرکی اون مطلب رو خوند بگه کار فلانیه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *