اغلب اوقات مقالهنویسی را از این جهت به تعویق میاندازیم که ذهنیت درستی از شروع کار نداریم. یکی از دلایلی که باعث میشود همواره از نوشتن مقالههای خلاقانه دور بمانیم، نداشتن موضوع است. در این یادداشت طیف گستردهای از موضوعات را در اختیارتان میگذاریم تا بهانهای برای ننوشتن مقالههای شخصیتان نداشته باشید:
- به زندگی روزمرهتان توجه کنید
خودتان را همچون کارآگاهی ببینید که با تیزبینی و دقت تمام به رخدادهای روزش مینگرد. جوری به سادهترین مسائل روزتان بنگرید انگار که منتظر شنیدن صدای آنها هستید. خودتان را در دنیایی تصور کنید که میتوانید با رویدادها گفتوگو کنید؛ با آنها مصاحبه کنید و ازشان بخواهید برای رسیدن به موضوع مقاله به شما کمک کنند. خواهید دید که چگونه به حرف میآیند تا یک مقالهی خلاقانه بنویسید.
کافیست به زندگی روزمرهی خود از زاویهی تازهای بنگرید و بکوشید از دل سادهترین رخداد هم روایتی بیرون بکشید. چگونه؟ جزئیات زمانی، مکانی، احساسی و رفتاری خودتان در لحظه را بیان کنید. در برخورد با یکی از رخدادهای روز دستبهقلم شوید، با بیان زمان و توصیف مکان بیاغازید: همین حالا چه اتفاقی افتاد؟ چه احساسی در شما به وجود آمد؟ این احساس باعث شد چه افکاری ذهن شما را مشغول کند؟ در پاسخ به این افکار چه کردید؟ بدنتان با این واکنش دچار چه تغییری شد؟
به روزی که تا اینجا پشت سر گذاشتهاید بیندیشید، در برخورد با کدام رویداد حس کردید در احساسات، تفکرات یا بدنتان تغییری بهوجود آمده؟ به آن تغییر فکر کنید و بکوشید با جزئیات تمام روایتش کنید. به همین سادگی پایهی اولین مقالهی خلاقانهتان را بنا میکنید.
- در همین لحظه چه دغدغههایی دارید؟
این روزها با چه دغدغههایی دستوپنجه نرم میکنید؟ با فکر کردن به کدام موضوعات مضطرب میشوید و طیف وسیعی از احساسات را تجربه میکنید؟ همین حالا دستبهکار شوید و لیستی بنویسید از تمام دغدغههای حال حاضرتان. بکوشید تمام آن چیزهایی که در برخورد با آنها آشفته میشوید را فهرست کنید. در مرحلهی بعد سراغ تکتک این دلنگرانیها بروید و تاریخچهی ارتباط با آنها را بیرون بکشید. برای هر مورد از خود بپرسید: «از اولینباری که فهمیدم این دغدغه توی زندگیم شکل گرفته چقدر گذشته؟» یا «تا حالا برای رفع این دغدغه چه کارهایی انجام دادم؟» و «چرا رفع این دغدغه برای من مهمه؟».
نکتهی مهم در بیان دغدغهها بهرهگیری از واژههای ملموس است. بکوشیم بهجای کلیگویی دربارهی هر دغدغه، به جزئیاتی مربوط به زمان و مکان روبهرویی با آن، اقداماتی که برای رفع آن انجام دادیم و احساساتی که در ما بهوجود آورده بنویسیم.
- چه چیزی آزارتان میدهد؟
چه چیزی نمیگذارد تمرکز کنید؟ با فکر کردن به کدام موضوع آنچنان کلافه میشوید که نه تنها قید نوشتن را میزنید، بلکه حوصلهی انجام هیچ کار دیگری هم ندارید؟ تمام چیزهایی که شکنجهتان میدهند و باعث هرز رفتن انرژی محدود روزانهتان میشوند را با نوشتن پیدا کنید. سروقتشان بروید و با بدل کردن هر یک از آنها به موضوعی برای نوشتن جستارهای شخصی، ازشان انتقام بگیرید.
- مشکل لاینحل زندگی فعلیتان چیست؟
با کدام مشکل گلاویز شدهاید؟ در همین لحظه وقتی عبارت «مشکل بزرگ زندگی» را میشنوید یاد کدام موضوع میافتید؟ مشکلی را انتخاب کنید که روزها، ماهها یا حتا سالهاست که شما را درگیر کرده است و همچنان بر قوت خود باقی مانده. ممکن است درگیر صاف کردن یک بدهی بزرگ باشید، یکی از عزیزانتان دچار بیماری شده باشد، کسبوکارتان خوابیده باشد، در حال طی کردن پروسهی طلاق باشید، به مشکلات حقوقی برخورده باشید و هفتهای چندبار از این دادگاه به آن دادگاه بروید و…
اجازه بدهید نوشتن به مدد شما بیاید. تنهایی بار سنگین این مشکل را به دوش نکشید. شروع کنید به توصیف این مشکل. این چاه از چه زمانی وسط زندگیتان سبز شد و همهچیز را بههم ریخت؟ اولین اقدامی که برای رفع آن انجام دادید چه بود؟ نتیجهاش چه شد؟ بعدش چه کردید؟ در حال حاضر در کجای مسیر غلبه بر این مشکل قرار دارید؟ آیا از اقداماتی که انجام میدهید راضی هستید؟ آیا میتوانید از کسی کمک بگیرید؟ و…
روایت این مشکل احتمالن باعث شود حس اندوه و عجز بر شما غلبه کند. ناامید نشوید، اشکالی ندارد اگر از کلمات شکل گرفته روی کاغذ عصبانی و کلافه شوید. کنار نوشتن باقی بمانید. اجازه بدهید نوشتن یک مقاله از روایت مشکل بزرگ زندگیتان، باعث شود به آرامش ذهنی برسید. به جستاری که مینویسید به چشم یک پروژهی نوشتاردرمانی نگاه کنید و هرازگاهی این گفتهی «توران میرهادی» را با خود زمزمه کنید:
رنج بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کن.
- کدام مهارت را یاد بگیرید؟
دلتان میخواهد یادگیری کدام مهارت تازه را بیاغازید؟ یا دوست دارید کدام یک از مهارتهای فعلیتان را توسعه دهید؟
موضوع خلاقانهی دیگری که به شما کمک میکنند مقالات شخصی پرباری بنویسین، روایت مسیر یادگیری یک مهارت است. در چنین مقالهای میتوانید از نگرش خود نسبت به این مهارت و چرایی یادگیریاش، تمام ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارید، موانعی که سر راهتان سبز میشوند، جملاتی که به شما انگیزه میبخشند، چیزهایی که بهمرور یاد میگیرید، و ارتباطاتی که میسازید، بنویسید.
روایت داستان یادگیری یک مهارت هم باعث میشود با سرعت و کیفیت بیشتری بر آن مهارت مسلط شویم، و هم برای دوستان دیگری که خواهان یادگیری چنین مهارتی هستند بسیار الهامبخش و کاربردی خواهد بود. نوشتن این مقالات همچنین سبب میشود بهمرور سبب میشود دوستیهای عمیقی با افراد هممسیر شکل بگیرد.
- از خواستههای قلبیتان بگویید
چهچیزی را با همهی وجود میخواهید؟ روایت عمیقترین خواستههای قلبیتان سبب میشود نیروی محرکهای که برای آغاز کار نوشتن به آن نیاز دارید، به آسانی تأمین شود. همچنین خواندن چنین مقالاتی برای دیگران هم جالب است و حس همدلی را در آنها بهوجود میآورد.
بارها شنیدهایم که اشتیاق مسری است. اگر با اشتیاق از خواستههای قلبیتان بگویید، مطمئن باشید که میتوانید شوق خواستن و حرکت کردن را در خوانندههایتان بهوجود آورید.
میتوانید با نوشتن لیستی از ۱۰ خواستهی برترتان بیاغازید. بعد از اتمام این فهرست برجستهترین خواستهتان را انتخاب کنید و شروع کنید به نوشتن از آن. با ولع دربارهاش بنویسید، جلوی اشتیاقتان نایستید و با نهایت سرعت پیشنویس اولیهی مقالهتان را تکمیل کنید.
- آخرین کتابی که خواندید
یکی از انواع مقالات ارزشآفرین، مقالههای مربوط به معرفی کتابها یا نوشتن مروری بر آنهاست. به آخرین کتابی که خواندهاید بیندیشید. آیا دوستش داشتید؟ مطالبی که خواندید برایتان جذاب بود؟ اگر جذاب بود و تا آخر خواندید چرا و اگر جذب نشدید و آن را نیمهکاره رها کردید چرا؟
از زیستتان با کتابها بنویسید. نویسندهای که اندیشهی تازهای به شما هدیه میدهد را تحسین کنید و به نویسندهای که با چرندیاتش وقت شما را میگیرد غر بزنید. مهم این است که ارتباطتان با کتابها را به صورت یکبُعدی نبینید؛ کتابتان را همچون آدمی تصور کنید که به واسطهی خواندنش گفتوگوهای بسیاری بینتان شکل گرفته. از کشمکشها و عاشقانههایتان با کتابها بگویید. مطمئن باشید که خیلی زود کامنتی از افراد همنظر دریافت خواهید کرد.
- کدام فیلم بر نگرش شما تأثیر گذاشته؟
اگر فردی هستید که بعد از دیدن یک فیلم یا سریال خوب آنچنان جوگیر میشوید که حس میکنید بهجای شخصیت اصلی آن زندگی میکنید، نوشتن این نوع از مقالات برای شما بسیار هیجانانگیز خواهد بود.
از فیلمی بگویید که در یکی از برهههای زندگیتان بیشترین تأثیر را بر احساسات و رفتار شما گذاشته. از برخورد اولتان با آن فیلم بنویسید، از این که چطور باعث شد زندگی روزمرهی شما از حالت یکنواختش خارج شود، از هیجانی که به جانتان انداخت، از احساسات تازهای که در شما بهوجود آورد و…
برای شروع میتوانید سراغ فیلمهای مورد علاقهتان بروید و از میان آنها یکی را برای نوشتن جستار خلاقانهتان انتخاب کنید.
- تصمیم مهم بعدی شما چیست؟
تا اینجا چه تصمیمات مهمی را گرفتهاید؟ مهم نیست چقدر روسفید یا روسیاه از دل این تصمیمگیریها بیرون آمدهاید، مهم فرایندیست که هربار طی کردهاید تا یک تصمیم را عملی کنید. به داستان تصمیمگیریهایتان بیندیشید، آنها را بالاپایین کنید و بکوشید به الگوهای غالب تصمیمگیریتان دست یابید. بعد دستبهقلم شوید و از تصمیم مهم بعدیای بنویسید که باید بزودی عملیاش کنید.
از بیان چرایی گرفتن این تصمیم بیاغازید، چند سناریوی مختلف بسازید که در یکی از آنها نتیجهی این تصمیم درخشان شده و در باقی موارد، تصمیمتان حسابی توزرد از آب درآمده. به انواع پایانها بیندیشید و بکوشید از دل نوشتن چنین مقالهای، به یک الگوی برنده در تصمیمگیری بعدیتان برسید.
- قرار ملاقاتها را فراموش نکنید
از کشمکشهایتان در قرار ملاقاتها بنویسید، گفتوگویی که با دیگران شکل میدهید را با جزئیات بیشتر بهخاطر آورید، سراغ هیجانات ناشی از انواع قرارهایتان بروید. سعی کنید طیف وسیعی از احساساتی که قبل، حین و بعد از قرار ملاقاتها تجربه میکنید را بیان کنید. یک قرار ملاقات را همچون صحنهای مستقل از یک داستان ببینید، و بعد شروع کنید به توصیف هر آنچه در این صحنه میگذرد؛ فضا را روایت کنید، سراغ ویژگیهای ظاهری محیط و افراد بروید، به زبان بدن بازیگران(خودتان و طرف مقابلتان که سر قرار تشریف دارید) توجه کنید، به زبان، لحن و کلماتی که استفاده میکنند دقت کنید. نگذارید هیچ جزئیاتی از زیر دستتان در برود. یک مقالهی داستانی و پر از تصاویر زنده بنویسید.
- نوشتن از نقلقولها
اگر خیلی حوصلهی اندیشیدن ندارید و میخواهید در اسرعوقت یک مقالهی خلاقانه بنویسید، بروید سراغ جملهقصارهای مورد علاقهتان. با خواندن و شنیدن کدام جمله از بزرگان حس کردید دنیای ذهنیتان دگرگون شده؟ شروع کنید به نوشتن از آن جملهها. از برخورد اولیهتان با آن جملهها بنویسید، حستان به گویندهشان را روایت کنید و در نهایت برداشت شخصی خودتان را هم اضافه کنید.
- مورد علاقههای شما
هر زمان چیزی برای نوشتن نداشتید سراغ علایقتان بروید. از چه غذایی بیشتر لذت میبرید؟ کدام بو را بیشتر میپسندید؟ استایل مورد علاقهی شما کدام است؟ دوست داشتید در کدام برهه از تاریخ زندگی کنید؟ از نویسنده و شاعر مورد علاقهتان بگویید. مدل موی مورد پسندتان را روایت کنید. فیلم دوستداشتنی شما کدام است؟ عزیزترین آدم زندگیتان کیست؟ مهمترین استاد زندگیتان چه کسی است؟ کدام رنگ را بیشتر دوست دارید؟ ساعت، روز، ماه و فصل مورد علاقهتان را عنوان کنید. از مکانهای مورد پسندتان بگویید و…
ساده از کنار علایقتان رد نشوید. در طول زمان به تکتک آنها رجوع کنید و دربارهشان بنویسید. روایت هر یک از مورد علاقههایتان موجب میشود خودتان را بیش از پیش بشناسید. علایقتان را جدی بگیرید و از طرف دیگر، به چیزهایی که از آنها بیزارید هم بپردازید.
- روایت شکست
چه زمانی تمام تلاشهای شما به در بسته خورد و حس کردید همهچیزتان را از دست دادهاید؟
به شکستهای زندگیتان رجوع کنید و بکوشید با روایت جزئیات بیشتر دربارهی آن یک مقالهی داستانی دراماتیزه خلق کنید؛ مواجه شدن با این شکست باعث شد کدام یک از کاخهای ذهنیتان فرو بریزد؟ اولین واکنشتان نسبت به آن چه بود؟ عصبانی شدید؟ گریه کردید یا برای چند روز متوالی اشتهایتان را از دست داده بودید؟ آن روزها چگونه به خواب میرفتید؟ و ارتباطتان با خانواده و دوستان دچار چه تغییراتی شد؟
- داستان بیماری
تابهحال با یک بیماری دستوپنجه نرم کردهاید؟ خودتان را به بیماریهای صعبالعلاج محدود نکنید. اگر در بدترین زمان ممکن، یک جوش گنده وسط پیشانیتان درآمد یا به واسطهی یک سرماخوردگی ساده، بودن در یک جمع مهم را از دست دادهاید هم کافیست تا نوشتن جستار شخصیتان را بیاغازید.
- جدلهای خانوادگی
این موضوع شتریست که در خانهی همه میخوابد، حتا گاهی به خواب مرگ میرود و تا ابدالدهر همانجا میماند. پس نیازی به اضافهگویی نیست. بیایید از جدلهای عجیبوغریب خانوادگیمان بگوییم. از تمام موضوعات کوچک و بزرگی که باعث شدند مضطرب شویم، تمرکزمان را از دست بدهیم و احساس ناامنی کنیم.
به آخرین جروبحثی که در خانوادهتان تجربه کردید بیندیشید، آیا میتوانید آن را طوری روایت کنید که دید تازهای به شما بدهد؟ آیا میتوانید آن را به گونهای طنز بیان کنید تا به واسطهی نوشتنش لحظات شادی را برای خود خلق کنید؟
- داستان عادتها
به روتین زندگیتان توجه کنید. کدام عادتها در شما نهادینه شده؟ این عادتها برای زندگی شما مفیدند یا غیرضروری؟ دوست دارید چه عادت تازهای را در زندگی خود بهوجود آورید؟ فکر میکنید این عادت چه تأثیری بر آیندهی شما بگذارد؟
اول فهرستی دو ستونه از عادتهایتان بنویسید؛ عادتهای فعلی و عادتهایی که باید خلقشان کنم، و بعد تکتک عادتهایتان را زیر ذرهبین بگیرید. میزان ارزش هر عادت را بسنجید و اگر متوجه شدید یک عادت کارایی چندانی در زندگیتان ندارد، مقدمات حذف آن و جایگزینی عادتی سازنده را فراهم کنید. روایت اعتبارسنجی عادتهای زندگیتان سبب میشود خالق مقالهای ارزشآفرین شوید.
- شما بگویید
به نظر شما جای چه موضوعاتی در این لیست خالی است؟ ایدههای خود را که به نوشتن مقالات خلاقانه و جستارهای شخصی الهامبخش راه میدهند را در بخش کامنتهای این مقاله با ما بهاشتراک بگذارید.
همچنین اگر موضوعتان را انتخاب کردید اما هنوز نمیدانید چگونه نوشتن مقالهتان را بیاغازید، مقالهی روبهرو را مطالعه کنید: آموزش مقالهنویسی خلاق
پیشنهاد مطالعهی بیشتر:
نویسندگان بزرگ چگونه ایده برای نوشتن پیدا میکردند؟
۴۰ ایدهی کاربردی برای نوشتن کتاب
4 پاسخ
من میخواستم درباره عنواننویسی مقاله بنویسم و منتشرش کنم تو سایتم. اما به خودم گفتم مگه خیلی بلدی؟ مثلن الان عنوانهایی که مینویسی خیلی خلاقانهن؟ بعد که این مقاله رو خوندم از زاویه دید جدیدی به موضوع نگاه کردم. گفتم برای یادگیری خودم میرم تحقیق میکنم و آموختههام رو طی یک مقاله جمعبندی میکنم. هر وقت هم چیز جدیدتری یاد گرفتم که مقاله رو بهروزرسانی میکنم؛ مثل یکیدوتا از مقالاتم که مدام بهروزشون میکنم.
نوشتن یک متن طنز از حواسپرتی هایمان
مثلا حواسپرتی خودم:
سر خیابان ملک سوار تاکسی شدم. راننده پرسید: “خانم کجا برم؟” گفتم: “سرِ ملک” و راننده با خنده جواب داد: “سر ملک که همینجاست!” من هم خندیدم و گفتم: ” خب پس تهِ ملک.”
این سر و ته را هیچ وقت یاد نگرفته ام. از کجا باید بدانم که سر خیابان کجاست؟ مگر سر و ته چه فرقی باهم دارند؟
یا وقتی که لیست خرید را در خانه جا گذاشتم.
برای اینکه در فروشگاه دچار سردرگمی نشوم تمام چیزهایی را که قرار بود بخرم لیست کردم و بعد آماده شدم. همه چیز درست بود.کیف دستی، موبایل کلید و کارت بانکی. پس با خیالی آسوده راه افتادم. اما وقتی به فروشگاه رسیدم دیدم لیست خرید را در خانه جا گذاشته ام!
ملودی نازنین آفرین، عجب موضوع جذابی رو مطرح کردین. دقیقن. روایت حواسپرتیها و سوتیهایی که میدیم باعث میشه یه مقالهی خوشمزه بنویسیم. ممنونم که این ایده رو با ما به اشتراک گذاشتین. راستی ملودی جان،چه طنز خوبی دارین. موقع خوندن یادداشتتون حسابی لبخند زدم.