هفتمین جلسۀ دومین دورۀ کارگاه تولید محتوا در بیستودومین روز آبان هزار و چهارصد برگزار شد.
هر کارگاه تولید محتوا شامل پنج تمرین است. هر تمرین با هدف خاصی طراحی شده است که فهرستی از نام تمرینها و هدف از انجام آنها را در زیر مشاهده میکنید:
1
عنوان تمرین:
نوشتن نمایشنامۀ تکپردهای
هدف تمرین:
تولید متن رواییِ خوب و خلاقانه برای آموزش و معرفی محصولات و خدمات
2
عنوان تمرین:
تیترنویسی
هدف تمرین:
افزایش مهارت تبلیغنویسی، جلب توجه مخاطبان
3
عنوان تمرین:
حکایتنویسی
هدف تمرین:
نوشتن متنهای رواییِ کوتاه و تأثیرگذار
4
عنوان تمرین:
یادداشت آموزشی
هدف تمرین:
نوشتن مطالب آموزشی کوتاه-اسلایدسازی برای اینستاگرام
5
عنوان تمرین:
نوشتن طرح داستان
هدف تمرین:
افزایش قدرت داستانسرایی
تجربهنگاری هفتمین جلسۀ کارگاه محتوا:
این تمرین مختص شرکتکنندگان کارگاه است. (برای شرکت در سومین دورۀ محتوا روی این لینک کلیک کنید: کارگاه تولید محتوا)
فرم زیر را کپی کنید و گزارشی از حضور خودتان در هفتمین جلسۀ کارگاه بنویسید:
تجربۀ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمایشنامۀ تکپردهای
تجربۀ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
تجربۀ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
تجربۀ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
تجربۀ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
3 پاسخ
نمایشنامهی تکپردهای
نمایشنامهی تکپردهای قالبیست که من حالا حالاها رهایش نخواهم کرد.
نمایشنامه دیگر برای من یک کار شاق نیست و برایم یک تفریح شده.
تفریحی که دوست دارم هر روز تکرارش کنم.
نمایشنامهی امروز من گفتوگوی بین ساحل و دریا بود.
نوشتن از زبان بیجانها، باعث میشود دربارهی آنها بیشتر بیندیشیم و همین عالیترین دستاورد است.
تمرین دوم
تیترنویسی
تیترهای خبری هم خوبیهای خودشان را دارند.
به نظرم تیترنویسی مهارتیست که هر نویسندهای باید این مهارت را بیاموزد.
با تیترنویسی ما به مخاطب میفهمانیم که برای همهی اجزاء و عناصر محتوا ارزش قائل شدهایم و برای هر کدامشان، جداگانه تلاش کردهایم.
برخی از تیترهای امروز:
فرشتهی نجات دیروز اعلام کرد که بازنشست شده و مردم باید فکری به حال نجات خودشان بکنند.
کلمهای برای عمل یکی از نقطههایش، حرف اوّلش را فروخت.
پرندهای از شاعر بیت «من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید» شکایت کرد.
تمرین سوم
حکایتنویسی
چرا انقدر حکایتها دوست داشتنیاند؟!
در این جلسه که ما با استفاده از افسانهها و قصّههای قدیمی، حکایت نوشتیم، خلاقیت آمد و کنار ما نشست و همنشین ما شد.
من این کارگاه را نسبت به کارگاه قبلی بیشتر دوست دارم چون احساس میکنم هر روز راحتتر از دیروز مینویسم.
یکی از حکایتهایم:
شنل قرمزی و کلاه قرمزی بر سر اسم بچّه دعوایشان شده بود، یکی جوراب قرمزی را دوست داشت و دیگری هودی قرمزی!
نتیجهی اخلاقی: قبل از ازدواج دربارهی اسم فرزندانتان حتماً گفتوگو کنید.
تمرین چهارم
یادداشت آموزشی
هر گزینگویه میتواند به ما طنابی بدهد که وقتی آن طناب را دنبال کنیم به یک یادداشت کوتاه میرسیم.
با این تمرین، وبلاگنویسی روزانه هم دور از دسترس نیست.
اسلایدنویسی اینستاگرام هم راحت میشود.
تازه خدا را چه دیدید؟ شاید بتوانیم یک یادداشت کوتاه را به یک مقالهی بلند هم تبدیل کنیم.
تمرین پنجم
نوشتن طرح داستان
پیرنگها، عملکردها، نقشهها و… همه و همه برای جرقهاند و ما گاهی این را فراموش میکنیم.
یادمان باشد که این پیرنگها یک مسیر را به ما نشان میدهد ولی به ما نمیگوید فقط در این مسیر بمانیم.
بلکه از ما میخواهند فراتر هم برویم تا به خلاقیت برسیم.
پیرنگ قدرت را در خیلی از داستانها و فیلمها دیدهایم.
معمولاً هم در این پیرنگ، زمینه ورزشیست و قهرمانی که قدرت ندارد با کمک یک مربی باتجربه در اواسط داستان قدرتمند میشود و به هدف میرسید.
داستان من بین دو پسر نوجوان بود که میخواستند سردبیر ماهنامهی دبیرستان شوند و…
سلام
تجربهٔ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمايشنامه تکپردهای
حرف زدن به جای یه تراش و دیالوگ نوشتن براش خیلی بامزه بود و اینکه یکم مرموزانه بود دلهره ایجاد میکرد، چون معمولا به این صورت هست که همه اتفاقات عجیب و غریب زیر سر وسایلیه که فکرشو نمیکنیم.
تجربهٔ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
تمرین تیترهای خبری، یه جورایی به نظرم نوشتن آرمان شهرمون بود. یه سری خبرایی که تو برهه های مختلف زندگیمون دلمون میخواسته که بشنویم، مثلا برداشته شدن کنکور یا اختیاری شدن سربازی و… درکل خیلی جذاب بود و فکر میکنم از این تمرین میشه دغدغه آدمهای مختلف رو فهمید و درک کرد.
تجربهٔ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
ایده گرفتن از افسانهها و تغییر متنی که قبلا خوندیمش خلاقیتمون رو بیشتر میکنه و باعث میشه هرچیزی که میشنویم رو قبول نکنیم، چون شاید تو همین تغییر دادنه به نتایج درخشان تری برسیم که حتی از داستان و حکایت اولیه جذابتر و آموزندهتر باشه.
تجربهٔ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
فارغ از اصل تمرین، جملهٔ “سکوت تو فقط زمانی آگاهانه است که قادر باشی استادانه حرف بزنی” تلنگر بود واقعا. ما دائما جملهای متضاد این رو میشنیدیم و گاهی واقعا سکوتمون توقع رو بالا میبرد و وقتی یه جمله ساده میگفتیم اونقدر تأثیر نمیگذاشت. نه این جمله و نه قبلیها، به تنهایی کامل و درست نیستن. هرکدوم در یک مکانی مورد استفاده قرار میگیرن و خب اگه فقط یکیشون رو بدونیم مرتکب خطا میشیم.
تجربهٔ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
درسته که گاهی اوقات افراد ضعیفتر از طرف افراد قویتر ضربه میخورن و اکثراً مخاطب با اون شخصیت ارتباط برقرار میکنه ولی اگر روند طوری پیش بره که اون فرد ضعیف تر به چیزی که میخواسته برسه، برای مخاطب ایجاد انگیزه میشه و چقدر لذتبخشه که آدم بتونه روی کسی تأثیر مثبت بذاره.
مبینا ملک محمدی
تجربۀ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمایشنامۀ تکپردهای
چقدر عالی و خوب بود. دیالوگهای با تضاد.واقعا عالی میشه. البته من هم با شما موافقم که بهتر به تعداد بیشتر تمرین کنیم و تکرار در پیشرفت ما تاثیر گذار است. ۶
تجربۀ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
احساس می کنم به کار بیشتری نیاز دارم، اما تجربه خوبی بود. تا به حال از این منظر نگاه نکرده بودم. ۵
تجربۀ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
خیلی جذاب بود. حکایتی از یک ضربالمثل را نوشتم که به تازگی شنیده بودم. داستان تمام شد ولی وقت هنوز باقی بود داستان را که ادامه دادم اتفاق جالبی افتاد داستان وارد زمان حال و رسانه های اجتماعی شد. عالی بود. ۹
تجربۀ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
یادداشت در مورد سکوت و توانایی صحبت کردن خوب بود. چالش خوبی از کار درآمد. ۵
تجربۀ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
داستانی نوشتم که مدتهاست در موردش فکر کرده بودم ، تونستم بهش آب و تاب بدهم . امیدوارم در آینده بیشتر رویش کار کنم. ۸
شرکت در این کارگاه را دوست دارم .
با تشکر از شما