چهارمین جلسۀ دومین دورۀ کارگاه تولید محتوا در یازدهمین روز آبان هزار و چهارصد برگزار شد.
هر کارگاه تولید محتوا شامل پنج تمرین است. هر تمرین با هدف خاصی طراحی شده است که فهرستی از نام تمرینها و هدف از انجام آنها را در زیر مشاهده میکنید:
1
عنوان تمرین:
نوشتن نمایشنامۀ تکپردهای
هدف تمرین:
تولید متن رواییِ خوب و خلاقانه برای آموزش و معرفی محصولات و خدمات
2
عنوان تمرین:
تیترنویسی
هدف تمرین:
افزایش مهارت تبلیغنویسی، جلب توجه مخاطبان
3
عنوان تمرین:
حکایتنویسی
هدف تمرین:
نوشتن متنهای رواییِ کوتاه و تأثیرگذار
4
عنوان تمرین:
یادداشت آموزشی
هدف تمرین:
نوشتن مطالب آموزشی کوتاه-اسلایدسازی برای اینستاگرام
5
عنوان تمرین:
نوشتن طرح داستان
هدف تمرین:
افزایش قدرت داستانسرایی
تجربهنگاری چهارمین جلسۀ کارگاه محتوا:
این تمرین مختص شرکتکنندگان کارگاه است. (برای شرکت در سومین دورۀ محتوا روی این لینک کلیک کنید: کارگاه تولید محتوا)
فرم زیر را کپی کنید و گزارشی از حضور خودتان در چهارمین جلسۀ کارگاه بنویسید:
تجربۀ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمایشنامۀ تکپردهای
تجربۀ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
تجربۀ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
تجربۀ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
تجربۀ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
8 پاسخ
سلام و عرض ادب استاد
تجربۀ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمایشنامۀ تکپردهای
این جلسه نمایشنامه ام به کلی با نمایشنامه های جلسات قبل فرق می کرد. بهتر بود. هر چند که خیلی عالی نبود. جا داره بازنویسیش کنم. نیاز هست کمی شرح صحنه هم در نمایشنامه ام بیارم. شخصیت پردازی در نمایشنامه ام این سری بهتر خودش رو نشون داد.
تجربۀ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
سرعتم پایین بود. به چهل تایی که استاد گفتند نرسیدم. ولی در کل تشبیه ها بدک نبودند. بعضی تشبیه ها خیلی چرت و چرت بودند. یکی رو انتخاب کردم که دربارش بنویسم.
تجربۀ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
حکایت نویسی ام این سری خیلی خلاقانه تر شده بود. 5 تا حکایت نوشتم. به نسبت نوشته های قبلیم جدید و جذاب بودند. ارزش انتشار دارند.
تجربۀ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
در این یادداشت بیشتر تجربه شخصی ام رو نوشتم. برای انتشار مناسب نیست. خیلی متن پخته ای نشد. ولی بررسی فردی بود که نیاز داشتم انجامش بدم. به بهانه این تمرین انجامش دادم.
تجربۀ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
طرح جالبی نوشتم. طرحم این سری خیلی کاملتر از طرح قبلی بود. همراه با جزئیات بیشتری نوشتم. سرعتم به نسبت جلسه اول خیلی بالاتر رفته بود. در طرح نویسی خلاقیتم بیشتر شده. البته طرح دگردیسی رو نزدیک به زندگی عادی نوشتم.
تجربه من از انجام تمرین اول : روی این تمرین بیشتر فکر کردم که چه چیزی میخوام بنویسم .
تجربه من از انجام تمرین دوم : تمرین دوم خوب بود و تیتر های خوبی نوشتم و راضی بودم فقط زیاد کردن سرعت برام سخت بود .
تجربه من از انجام تمرین سوم : این تمرین هم در کل خوب بود .
تجربه من از انجام تمرین چهارم : یکم توی انجام این برام مشکل پیش اومده بود چون باید بیست تا یادادشت مینوشتم و انگار باید روشون بیشتر فکر میکردم ولی راضی بودم و خوب بود.
تجربه من از انجام تمرین چهارم : این تمرین از تمرین های دیگه معمولا برام یکم سخت تره ولی اینبار تونستم بهتر این تمرین رو انجام بدم و راضی بودم .
با سلام
تجربه من از انجام تمرین اول(نمایشنامه تک پرده ای): مثل جلسه قبل و قبل تر، صحنه رو خوب شکل میدم و سعی میکنم شخصیتها رو به یک مسیر هدفمند هدایت کنم ولی وسط کار تضاد رو فراموش میکنم و متن پا در هوا میمونه و دیگه نمیتونم ادامه بدم و الکی مینویسم.
تجربه از تمرین دوم (تیتر نویسی): این تمرین رو دوست دارم و چون اینبار آزادانه تر می نوشتم هم تعداد تیترهام بیشتر بود و هم لذتش…از زمین و زمان نوشتم.
تجربه من از تمرین سوم(حکایت نویسی): به جرات میگم که خیلی بهتر از جلسات قبل نوشتم، البته نه به مفهوم پخته تر و فاخرتر نوشتن…بلکه سریعتر، خوشایندتر و آزادانه تر و رضایتبخش تر… یکی از حکایت هام خیلی بامزه شد، حداقل از حکایت خرگوش و ببر بهتر شده🤪
تجربه تمرین چهارم (یادداشت آموزشی): این تمرین برام خیلی سخته ولی خیلی هم دوستش دارم، چون واقعا باعث میشه فکر کنم و در طی روز هم ذهنم درگیرش باشه و سنسورهام به شنیده هام دراین باره حساس باشه… نمیتونم در ده دقیقه ۲۰ جمله بنویسم ولی کم کم داره بیشتر میشه.
تجربه ام از تمرین پنجم(داستان سرایی): با این تمرین ارتباط خوبی نمیتونم برقرار کنم و مدام منتظرم که صدای استاد بیاد که میگن وقت تمومه… البته امروز و پیرنگ دگردیسی خیلی بهتر از روزهای قبل بود و تونستم بنویسم.
سلام
تجربهٔ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمايشنامه تکپردهای
کشمکش جالبی ایجاد شد توی این نمايشنامه. اما همچنان به نظرم جا داره که بخوام ذهنم رو موقع نوشتن آزاد کنم و اجازه بدم هرچیزی رو روی کاغذ یا صفحه ورد بیاره. فکر کنم هنوز درک نکردم که نویسندگی صبوری لازم داره.
تجربهٔ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
اصلا فکر نمیکردم بتونم چهلتا تیتر رو بنویسم. برای گزارش تیترنویسی جلسات قبل هم این رو گفتم اما هربار که تعداد تیتر ها بیشتر میشه مطمئن نیستم که بتونم انجامش بدم. نوشتن حتی یک تیتر بیشتر یعنی هیچ محدودیتی برای انسان وجود نداره و این ذهن ماست که محدودمون میکنه. حتی اینبار احساس میکنم با وجود بیشتر شدن تعداد تیترها، جملات بهتری دارم.
تجربهٔ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
تمرین خندهداری بود و همچنین لذتبخش، پنج حکایت اولی که نوشتم چنگی به دل نمیزد اما آخرین حکایت رو دوست داشتم. اصلا به صورت کلی، نوشتن حکایت برام خیلی جذابه. جملات کوتاهی که یک عالمه معنا داره…
تجربهٔ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
بعضی از جملاتی که نوشتم یک مقداری دور از جمله اصلی بودن اما از نظر معنایی و ارتباط با جملات قبل قابل قبول بودن. طرز بیان و ردیف کردن کلمات پشت سر هم توی مدت زمان کوتاه کار راحتی نیست اما تجربهٔ خیلی جالبی میتونه باشه.
تجربهٔ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
طرحام رو دوست داشتم، قشنگ شد. میتونم بهش نگاه بهتری داشته باشم و بیشتر روش کار کنم. استفاده از تخیل توی نوشتهها خیلی خیلی ذهن رو باز میکنه و زاویه دید بهتری به موضوعات میده.
مبینا ملک محمدی.
تمرین اوّل
نمایشنامهی تک پردهای
من در این کارگاه فهمیدم چقدر به نمایشنامهنویسی علاقه دارم و این قالب چقدر مفید و سودمند است.
همین که یک صحنه و دو شخصیت را بداهه میسازیم و یک قصه از دل آنها بیرون میکشیم، فوق العاده است.
این بهترین تمرینیست که یک کارگاه میتواند داشته باشد.
به نظرم یکی از مهمترین دستاوردهای کارگاه تولید محتوا برای من این بود که نوشتن را سخت نگیرم و راحت بنویسم.
وقتی راحت مینویسیم، نوشتن هم روی خوشش را به ما نشان میدهد و نوشتههایی خلق میشود که میتوانی آنها را منتشر کنی و به افراد دیگر در زمینهی خودت، کمک کنی.
در نمایشنامهی من یکی از شخصیتها، آقای نیوتن بود که تازه جاذبه را کشف کرده بود و شخصیت دیگر میخواست این اکتشاف را به نام خودش ثبت کند!
تمرین دوم
تیترنویسی
زمانی که خودت را مجبور میکنی 40 تیتر تشبیه بنویسی، هر چیزی را به هر چیزی تشبیه میکنی.
و همین باعث میشود از همین 40 تیتر، سه یا چهار تیتر خوب پیدا کرد.
من همیشه محتوا تولید میکردم و بعد میرفتم سراغ تیتر ولی در این کارگاه ماجرا برعکس شده.
من اوّل تیتر مینویسم و بعد میروم سراغ محتوا.
و این تجربهی جالبیست.
این که مسیر حرکت محتوا به تیتر تبدیل شود به تیتر به محتوا.
چرا جالب است؟
چون وقتی احساس میکنی هیچ ایدهای نداری، میتوانی با نوشتن سریع چهل تیتر، یک موضوع برای تولید محتوا بیابی.
یکی از تیترهای من: داستانک شبیه پیتزا مینی است.
تمرین سوم
حکایتنویسی
این بار از واقعیت گذشتیم و رفتیم سراغ تخیّل.
و قدرت تخیّل را در این تمرین شناختیم!
یک جملهی عجیب و غریب بنویس و بگذار خیالت هر طور که دلش میخواهد آن را ادامه دهد.
اینجاست که قدرت تخیّل را کشف خواهی کرد.
حکایتها چون کوتاهند و پایان دلچسبی دارند، مخاطب آنها را دوست دارد.
ما میتوانیم این حکایتها را در اوّل، وسط یا پایان محتوایمان بیاوریم و حرفمان را به کرسی بنشانیم.
یکی از حکایتهای من:
تمرین چهارم
یادداشت آموزشی
اگر ده دقیقه تمرکزت را فقط روی یک جمله بگذاری، چیزهایی را کشف میکنی که تو را متحیر میکنند.
با خودت میگویی:«چجوری میشود دربارهی یک جمله این قدر بنویسیم؟»
و بعد یاد این گزینگویه از داوود ملکی میافتی:
در فضای کوچک یک جمله دنیایی را میتوان جا داد.
دوست دارم کتابی بنویسم که در آن دربارهی تمام جملات کوتاه محبوبم بنویسم.
و این تمرین، خواستهی من را برآورده میکند.
تمرین پنجم
داستان سرایی
پیرنگ دگرگیسی پیرنگ جالبی است.
در این پیرنگ میتوانیم چیزهای مطلوبی را خلق کنیم اگر خودمان را خیلی محدود نکنیم.
من در این تمرین خودم را وارد داستان کردم و به خاطر خاموش کردن کولر، توسط پدرم نفرین شدم و به سوسک تبدیل شدم!
تصمیم دارم موضوعی با عنوان «پایان خوش» در وبلاگم بسازم و داستانهای طنزی که در این کارگاه نوشتهام، آنجا منتشر کنم.
تجربه من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمایشنامه تک پرده ای:
در این تمرین چون چیزی به ذهنم نرسید از یکی از صحنه هایی که در کتاب آغاز گران بداهه بود استفاده کردم. گفتگو و تضاد نسبتا خوبی شکل گرفت و اینبار بر خلاف دفعه های قبل هر دو شخصیت به یک اندازه حرف برای گفتن داشتند.
نسبت به جلسات قبل که بیشتر از گفتگوهای خودم الهام میگرفتم ای بار بهتر نوشتم، اما نتوانستم تمامش کنم.
نکته دیگر اینکه این بار بدون اینکه از قبل به پایان آن و چگونگی ادامه پیدا کردن گفتگو فکر کنم اجازه دادم که این گفتگو حین نوشتن شکل بگیرد که به نظرم خیلی خوب بود.
__________________________________
تجربه من از انجام تمرین دوم:
تیتر نویسی:
این بار تمرین تیتر نویسی خیلی برایم سخت بود و به زحمت توانستم حدود بیست تا تیتر بنویسم که خیلی از آنها هم مزخرف بودند.
در کل این تمرین برایم جالب بود و فهمیدم که در تشبیه کردن خیلی ضعف دارم و باید بیشتر تمرین کنم.
___________________________________
تجربه من از انجام تمرین سوم:
حکایت نویسی:
این تمرین را این بار خیلی دوست داشتم و خیلی راحت توانستم دوتا حکایت خیلی خوب بنویسم. این بار برخلاف دفعه های قبل اجازه دادم که داستان حین نوشتن شکل بگیرد، و از قبل به پایان آن حتی به پیام آن فکر نکردم، اما با کمال تعجب خیلی خوب پیش رفت و واقعا غافلگیرم کرد.
به نظرم این نوع حکایت یعنی تخیلی، خیلی راحت تر از حکایت های ست که از واقعیت زندگی خودمان می آیند، چون دستمان باز است و خیلی راحت میتوانیم از تخیلمان استفاده کنیم بنویسیم.
در کل تجربه خیلی لذت بخشی بود و اصلا فکرش را نمیکردم که بتوانم از پس آن بربیایم.
___________________________________
تجربه من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی:
مثل همیشه عاشق این تمرین هستم، عمیق شدن روی یک مفهوم و شکافتن آن خیلی لذت بخش است.
این بار همان طور که استاد گفتند این جمله را نسبت به زندگی خودم تفسیر و تحلیل کردم در مورد این نوشتم که ارتباط من با این جمله چگونه است.
البته حین نوشتن سوالاتی هم در مورد این جمله به ذهنم آمد که آنها را هم نوشتم تا بعدن جوابشان را پیدا کنم.
___________________________________
تجربه من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان:
این بار نسبت به دفعات قبل از داستانی که نوشتم راضی تر بودن.
در این تمرین هم سعی کردم که از همان ابتدا به آخر داستان فکر نکنم، شروع کردم به نوشتن و ادامه داستان کم کم در ذهنم شکل میگرفت و نسبتا خوب پیش رفت.
البته ایراداتی هم داشت مثلا اینکه خیلی کلی و بچه گانه شد، و به بعضی از بخش های مهم داستان نپرداخته بودم، مثل تضادی که باید بین شخصیت نفرین شده و طرف مقابل وجود داشته باشد، و اینکه بعدن متوجه شدم دلیل نفرین شدن را باید آخر داستان رو میکردم اما من در همان ابتدا توضیح داده بودم. شاید به این دلیل که نمونه ی واضحی از این نوع داستان در ذهنم نبود.
__________________________________
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تجربۀ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمایشنامۀ تک پردهای
از داستانی که خوانده شد خیلی الهام گرفتم. این موضوع در ذهنم تداعی شد که همیشه بخش هایی در ما وجود دارند که با هم در تعارض هستند، در واقع در یک شرایط جنبه های خوب، بد و حتی خنثی وجود دارد که تصمیم گیری را برای ما دشوار می کند.
تجربۀ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
شبیه سازی کمک کرد افکار و دغدغه هایم را به همراه احساسات مربوط به آن ها، بی پروا روی کاغد بیاورم. در نهایت وقتی تیترها را می خواندم متعجب بودم از عمق آنچه که در من میگذرد. البته کمتر از 40 تیتر نوشتم برای من نوشتن 40 تیتر مثل دویدن تند می ماند ولی سعی ام را می کنم.
تجربۀ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
حکایت این جلسه متفاوت بود به دلیل تخیلی بودنش که ذهن آرام میگرفت و مجبور نبود دنبال حکایت یا صحبت هایی که مانند حکایت است بگردد. هنوز هم شک دارم که آیا حکایت هایم شبیه داستان سرایی است یا خیر؟ اگرچه تعریفی که از داستان در جلسه ارائه شد بسیار کمک کننده بود و فکر میکنم حکایتی که نوشته ام بیشتر شبیه یک داستان کوتاه شد زیرا در نهایت به نتیجه خاصی نرسید مثل یک داستان در یک جایی تمام شد.
تجربۀ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
این تمرین یکی از چالش برانگیز ترین تمرین ها است. مثل آدمی که ایستاده کنار یک استخر عمیق و ناگهان هولش می دهند حالا او با فرض اینکه شنا کردن بلد است باید از مهارتش استفاده کند و بیاید روی آب. دقیقا برای ذهن من چنین اتفاقی می افتد با شنیدن یک جمله، جمله ای که تیتر یادداشت آموزشی است، او هول داده می شود در انبوهی از افکار، سوال ها، احساسات و رفتار ها و بعد باید به کمک شناختی که از خودش دارد، خودش را بازیابد و این بازیافتن به صورت کلمات کنار هم قرار می گیرند می شود یک جمله و دوباره کلمه های کنار هم قرار گرفته و جمله دوم، جمله ی سوم و…
تجربۀ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
در حین نوشتن به این فکر میکردم که چقدر موضوعات زیادی هست که میتوان با کمک آن ها تخیل را بیدار کرد. موضوع دگردیسی از این جهت زیبا بود که آن موجود نفرین شده میتوانست هر چیزی باشد حتی بخش هایی واقعی از وجود ما که برای خودمان هم تحمل ناپدیر است و گمان میکنیم هیچ گاه از این طلسم بیرون نمی آییم اما در ما خود دیگری نیز هست همان که کلید شکستن طلسم در دستان اوست.
تجربۀ من از انجام تمرین اول:
نوشتن نمایشنامۀ تکپردهای
برای این تمرین اول دچار سردرگمی میشم که دیالوگ بین چه شخصیتهایی رد و بدل بشه اما چون هر جلسه این تمرینها تکرار میشه، باعث میشه به ایدههای جدیدتر فکر کنم و این تمرین انگار رها نمیشه بلکه پخته و پختهتر میشه. این دفعه دیالوگم رو از یک گفت و گوی روزمره خودم با یک نفر دیگه الهام گرفتم و نتیجه خوب بود.
تجربۀ من از انجام تمرین دوم:
تیترنویسی
این تمرین رو خیلی دوست دارم چون به شخصه بیشتر به داستان فکر میکنم اما این تمرین باعث شد به آموزش و کسب و کار و ارتقای شغلی فکر کنم چون قطعا برای جذب مخاطب و نوشتن متناسب با نیازهای مخاطب، نیاز به یک تیتر خوب هست و هر دفعه حداقل چندتا تیتر جالب به ذهنم می رسه. مثلا این دفعه که تیترنویسی با استفاده از تشبیه بود، خیلی جالب بود چون به این مدل تیتر نوشتم فکر نکرده بودم.
تجربۀ من از انجام تمرین سوم:
حکایتنویسی
به شخصه حکایت نویسی رو از این جهت دوست دارم که کوتاه و بدون جزئیات هست. معمولا نوشتن متن بلند، نیاز به انرژی ذهنی برای ساختن جزئیات و ریزه کاریها داره و گاهی باعث میشه به خاطر فشار این موضوع، از نوشتن متن بلند فرار کنم اما حکایت نویسی برای همین زمانها خوبه که دست ما رو باز میزاره و جایی برای بهانه آوردن باقی نمیگذاره. معمولا حکایتها رو از دل زندگی خودم مینویسم.
تجربۀ من از انجام تمرین چهارم:
یادداشت آموزشی
سرعت نوشتنم در یادداشت آموزشی بیشتر شده و سعی میکنم جملهای که به عنوان موضوع در نظر گرفته شده رو از زوایای مختلف نگاه کنم تا جملههای بیشتری بتونم بنویسم.
تجربۀ من از انجام تمرین پنجم:
نوشتن طرح داستان
این تمرین برای من که داستان رو دوست دارم، جذابیت زیادی داره و همیشه با کمبود طرح داستان مواجه میشدم اما نوشتن طرح با یک موضوع خاص به من ایدههای زیادی رو میده. خصوصا این دفعه که موضوع، نفرین بود، طرح داستانم حالت خیالی پیدا کرد و ماجرا برای خودم جالب شد.