چگونه خاطره بنویسیم

چگونه خاطره‌ بنویسیم؟

برای خواندن قسمت اول مقاله روی این لینک کلیک کنید: اصول خاطره‌نویسی | ثبت خاطرات برای بهتر زیستن

چگونه خاطره بنویسیم؟

دفتر جلد چرمی قهوه‌ای‌رنگ را باز کردم. چندتایی از خاطرات را مروری و سریع خواندم. زمان و مکان اتفاقات در بعضی خاطرات مشخص نبود، چشم‌هایم را می‌بستم که به یاد بیاورم کجا و چه زمانی ماجرا رقم خورده است. در بعضی رؤیاپردازی هم کرده بودم و جاهایی رک و راست ماجرا را نقل کرده بودم. جایی با زبان محاوره نوشته بودم و جایی با زبان معیار و خیلی رسمی. لحن نوشته‌هایم جایی با خشم بود و جایی پر از اندوه و البته شادی را هم می‌توانستم از کلماتی که استفاده کرده بودم درک کنم. تصمیم گرفتم در بخش دوم مقاله در مورد ساختار خاطره، توصیفات، لحن و زبان، تفاوتش با داستان و گزارش و به‌طور کلی این‌که «چگونه خاطره بنویسیم» بنویسم.

 

در مورد ساختار خاطره چه می‌توان گفت؟


خاطره‌نویسی، چون هر نوع نوشته دیگر، اجزا و ارکانی دارد که ساختار آن را تشکیل می‌دهند. راوی، سوژه، مکان و زمان. در خاطره‌نویسی راوی در بطن ماجرا حضور دارد و نوشته از دریافت‌های ذهنی او که برگرفته از واقعیت ماجرا است جان می‌گیرد؛ امّا ممکن است او خود محور خاطره نباشد، بلکه راوی جزئیات و حوادثی باشد که او نیز در کنار آن‌ها حضورداشته است. ویژگی اساسی خاطره عینی‌گرایی آن است. عینی‌گرایی در خاطره‌نویسی چنین تعریف می‌شود: راوی یا سوژه ماجرایی را با حسن نیت و بی‌طرفی بیان می‌کند بدون اینکه حوادث و جزئیات آن را پس‌وپیش کند.

خاطره‌ها، فرامکانی و فرازمانی نیستند. ثبت دقیق زمان و مکان و تا حد امکان جزئیات برای توضیح سوژه بسیار دارای اهمیت است. در خاطرات از تخیل و قصه‌پردازی خبری نیست. نمی‌توان برخی صحنه‌ها را حذف و یا بزرگنمایی کرد. تخیل در این اثر ادبی جایی ندارد، یا حداقل این تخیل با مرزی از واقعیت محدود می‌شود. در خاطره یادی از گذشته وجود دارد.

ویژگی اساسی خاطره عینی‌گرایی آن است

 

نقش توصیف و تکنیک در خاطره چیست؟

اساس خاطره‌نویسی بر توصیف است. در توصیف خاطره‌نویسی کاربرد صور خیال کمتر از گونه‌های دیگر ادبی وجود دارد. خاطره نسبت مستقیم و اساسی با واقعیت دارد، لذا باید خاطره دو نفر از یک واقعه، شبیه هم باشد؛ ولی آنچه رخ می‌دهد، چیزی جز این است. علّت آن را می‌توان در تکنیک جستجو کرد. یکی از این تکنیک‌ها که به واقع‌نمایی کمک می‌کند، پرداختن به جزئیات است.

تکنیک دیگری که به جذابیت، کشش و تاثیر خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی کمک می‌کند، تدوین است. گاهی این تدوین به‌هم‌زدن روایت خطّی زمان است؛ یعنی قسمتی از واقعه را زودتر یا دیرتر از موعد تعریف کردن. در تدوین خاطره، برای این‌که لحظه‌ی حسّاس واقعه خوب درک شود، خاطره‌نویس بعضی از ماجراهای مربوط به آن لحظه را که بعد از آن موقع می‌فهمد، قبل از آن تعریف می‌کند یا می‌نویسد. این روش در تاثیر بر خواننده نقش بسزایی دارد.

تکنیک دیگر، «حذف» است. حذف را می‌توان جزء تدوین نیز دسته‌بندی کرد. در این تکنیک هم خاطره‌نویس جریانات بی‌اهمیت واقعه را حذف می‌کند تا ریتم و اهمیت اتفاقات مهم کند نشود و تاثیر‌گذاری بیشتری بر خواننده داشته باشد.

در تکنیک «ایجاز» نویسنده با کمترین کلمات باید بیشترین معنا را انتقال دهد. نویسنده باید توجه داشته باشد که ایجاز به معنای ابتر گذاشتن خاطره نیست، به معنای گزیده‌گویی است. او باید با کلمات و عبارات آشنایی داشته باشد تا بتواند با استفاده‌ی به‌موقع از آن‌ها، خواننده و شنونده را از زیاده‌گویی خود خسته نکند؛ گاهی نانوشته‌ها و ناگفته‌ها در یک خاطره تأثیرگذارترند و این وقتی به دست می‌آید که سر نخ این نانوشته‌ها در نوشته موجود باشد و خواننده را در برزخی از معماهای حل‌نشده قرار دهد.

 

نقش زبان در خاطره چیست؟

زبان از مؤلفه‌هایی است که در تاثیر بر مخاطب در انواع ادبی و هنری مؤثر است. برای نوشتن خاطره از چهار نوع زبان استفاده می‌شود:

الف) گفتاری: نویسنده همان‌طور که حرف می‌زند می‌نویسد، او هیچ دخل و تصرّفی در نوشته ندارد و قواعد دستوری را رعایت نمی‌کند.

ب) نوشتاری: نویسنده مقداری از زبان گفتاری فاصله گرفته و به زبان معیار نزدیک می‌شود. زبان روزنامه‌ای در این حیطه قرار می‌گیرد. در خاطره‌نویسی این زبان بیشتر کاربرد دارد.

ج) معیار: زبان معیار زبان رسانه‌های گروهی یک سرزمین است و قابل‌آموزش است. زبانی که ارکان جمله در آن رعایت می‌شود.

د) ادبی: زبانی که در آن از آرایه ادبی استفاده می‌شود. در این زبان توصیف بر اطلاع‌رسانی مسلط است و خبر را بهانه‌ای برای ورود به توصیف می‌دانند. در زبان ادبی آنچه بیشتر مورد توجّه است، معانی ثانوی و عاطفی لغات است. انتقال پیام در زبان ادبی، غیرمستقیم است؛ برخلاف زبان عادی که وظیفه‌اش تفهیم است. نویسنده وقتی خاطره‌ای را با این زبان بازنویسی می‌کند، در حال خلق و ایجاد یک متن ادبی است؛ پس برای انتقال پیام باید از زبان احساسی، درونی و عاطفی استفاده کند.

 


لحن خاطره چگونه باید باشد؟

لحن خاطره صمیمی، روان، دل‌نشین، عامیانه و شبیه نامه‌های دوستانه است و در آن از زبان احساسی، درونی و عاطفی استفاده می‌شود. در زندگی روزمره می‌توان یک جمله را با لحن‌های مختلف ادا کرد. این را که فلانی خیلی خسیس است. می‌توان با لحن تمسخرآمیز، کنایه، سوال و حتّی تهدید بیان کرد. امّا وقتی خاطره‌ای نوشته می‌شود، باید از ابزار دیگری استفاده کرد. یکی از این ابزارها، استفاده از کلمات مترادف است. مثال «بتمرگ»، «بنشین» و «بفرما» نمونه این ابزار است. استفاده از هر یک از کلمات فوق فضا و لحن نویسنده را منتقل می‌کند.

ابزار بعدی، استفاده از اغراق است. در نوشتن می‌توان از اغراق با استفاده از تکرار استفاده کرد. اشخاص خاطره هم می‌توانند در ایجاد لحن در زبان و نثر موثّر باشند. از طرز حرف زدن آدم‌های درون واقعه، می‌توان برای فضاسازی زبان و نثر استفاده کرد.

 

آیا باید از زبان محاوره در خاطرات مکتوب پرهیز کرد؟

درواقع همان‌طور که هنگام حرف زدن مثل نوشتن عمل نمی‌شود، هنگام نوشتن هم نباید مثل حرف زدن عمل کرد. غیر از نقل‌قول که در گیومه قرار می‌گیرد و آزادی عمل در آنجا زیاد است، باید نوشته را با قواعد ادبی هماهنگ کرد.

برای نزدیک شدن به زبان محاوره می‌توان از شگردهایی مثل استفاده از کلمات مناسب سود برد؛ مثلاً فعل «تمام کرد» به‌جای «فوت‌شده» یا «از دنیا رفت». همچنین به‌هم‌زدن ارکان جمله از دیگر شگردهای نزدیک کردن زبان نوشتار به محاوره است. محاوره‌نویسی در خاطرات مکتوب به‌منظور ایجاد صمیمیت و سادگی به کار گرفته می‌شود. به‌هم‌زدن ارکان جمله هم باید همین هدف را دنبال کند.


آیا می‌توان گفت خاطره گونه‌ی ادبی است؟

در عرصه‌ی ادبی خاطره‌نویسی در زمره‌ی قالب‌های نگارشی به‌حساب می‌آید. هرگونه‌ی ادبی بیان و موضوع خاص دارد. خاطره نیز چون شیوه‌ی بیان، موضوع، لحن، زاویه دید و شخصیت ویژه دارد، گونه ادبی است. البتّه گونه ادبی از ویژگی‌هایی چون عاطفه، تخیّل و ذوق ادبی برخوردار است. اما گفته شد که یکی از ویژگی‌های خاطره نبودِ تخیل و واقع‌گرایانه بودن آن است، امّا اگر از این زاویه به خاطره بنگریم که این واقعیت در مخاطب، عاطفه، تخیّل و احساس را می‌آفریند، خاطره‌نویسی هم گونه‌ی ادبی محسوب خواهد شد.

 

در تفاوت‌های داستان و خاطره چه می‌توان گفت؟

خاطره می‌تواند ساختار داستان داشته باشد ولی شیوه‌ی نوشتن خاطره با داستان تفاوت دارد، رمان یا داستان بر تغییر و رشد شخصیت استوار است ولی اساس خاطره بر حادثه و اتّفاق است، شخصیت‌ها در خلال خاطره‌اند و در آن هیچ شخصیتی پرورده نمی‌شود. برای مثال خاطرات «خسی در میقات» نوشته‌ی جلال آل احمد و «حج» از علی شریعتی خاطره‌اند و روی شخصیت بنا نشده‌اند.

حرکت خاطره به سمت داستان است، در داستان واقعیتی خلق می‌شود ولی خاطره بی‌نیاز از داستان است. زاویه دید در داستان بیشتر اوّل شخص و سوم شخص است ولی در خاطره اغلب اوّل شخص است. لحن خاطره دوستانه و خودمانی است امّا لحن داستان بسته به سایر عناصر داستان متفاوت است.

اساس خاطره بر حادثه و اتفاق است

 

گزارش و خاطره چطور از هم متمایز می‌شوند؟

فن گزارش‌نویسی عبارت است از نگارش اطلاعات، حقایق، علل، مسائل و رویدادها، استنتاج و ارائه‌ی راه‌حلی که به ترتیب و توالی منطقی، با اختصار و رسایی به خواننده منتقل می‌شود و به عبارت ساده‌تر، پیغامی است که با سرعت، صحت و روشنی به خواننده می‌رسد و این پیغام‌ بر اصل ساده‌نویسی و سالم‌نویسی استوار است. هدف از تنظیم گزارش این است: ارائه‌ی منظّم و مرتّب عقاید و افکار و اطلاعات برحسب نقشه و طرحی معیّن در ساده‌ترین شکل.

اگرچه درگذشته‌های دور برخی از سفرنامه‌ها و گزارش‌ها با شرح خاطراتی همراه‌اند، امّا در تعریف خاطره در معنای جدید قرار نمی‌گیرند. گزارش، با خاطره مرزی روشن دارد. گزارش، شرح یا توضیح جزئیات وضعیت و موقعیت یا واقعه‌ای است و به‌طور معمول بر پایه‌ی مشاهده و تحقیق، یا هر دوی این‌ها بنا می‌شود. بسیاری از مقاله‌ها یا ستون‌های روزنامه‌ها و بیشتر داستان‌های مستند‌گونه از گزارش مایه گرفته‌اند. گزارش خبر دادن در مورد حادثه یا موضوعی است. مثل گزارش حادثه، گزارش کار، گزارش سفر، گزارش سیاسی و گزارش هفتگی. گزارش مانند خاطره نیست و به خصوصیّات خلقی و روحی و چون‌وچرایی وقایع و حقیقت‌مانندی آن‌ها کاری ندارد و به ذکر خبر و شرح کلی وقایع و امور اکتفا می‌کند.

 

خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی امروزه در دنیایی که اطلاعات در مدّت زمان بسیار کوتاهی منتقل می‌شود و اتّفاقی از دوربین خبرگزاری‌ها پنهان نمی‌ماند، رسانه‌ای ویژه است. دسترسی نداشتن به وسایل ثبت واقعه مثل دوربین در بعضی مکان‌ها و زمان‌ها، مثل شب‌های عملیات نظامی و سلول زندان‌ها و اردوگاه‌ها و … یکی از دلایل اهمیت این رسانه است. ضمن این‌که گرایش‌های جانب‌دارانه‌ی رسانه‌ها باعث می‌شود مردم در برابر اخبار و اطلاعات آن‌ها موضع داشته باشند و به خاطرات و نقل‌قول‌های سینه‌به‌سینه اعتماد بیشتری کنند و نقش تبلیغات رسانه‌ای با نقش تعریف و تمجید مردم از کتاب یا فیلم قابل‌مقایسه نیست.
در جوامعی که رسانه‌ها در اختیار قدرت‌ها است، یا همه‌ی رسانه‌ها دولتی هستند و گروه‌های مختلف دسترسی رسانه‌ای ندارند، خاطرات شخصی اهمیت زیادی پیدا می‌کنند.

اگر می‌خواهم خاطراتم روزی چاپ شوند بهتر است اصولی را در آن‌ها بکار بگیرم. اصولی که ساده هستند اما مطمئناً خاطره‌ها را خواندنی‌تر خواهند کرد. شما دوست من کدام‌یک از این اصول را در خاطره‌نویسی‌تان رعایت می‌کنید؟

 

نویسنده: شیوا روشنی

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *