اگر هالهای نامرئی به دور همۀ ما وجود داشته باشد که خمیرمایۀ اصلی شخصیتمان را شکل بدهد، میشود گفت نام این هالۀ نامرئی «عادات روزانۀ ما» هستند.
عادتها ما را شکل میدهند، شخصیت ما را میسازند، رشدمان میدهند یا باعث سقوط ما میشوند.
این هالۀ نامرئی را میشود به دور هرکسی تصور کرد. در اینجا میخواهیم از عادتهای روزانۀ نویسندگان بزرگ بگوییم تا شاید بهواسطۀ آنها:
سرنخهایی برای معنا دادن به عادتهای روزانۀ خود پیدا کنیم،
تصمیم بگیریم برخی از عادات خود را تغییر بدهیم،
بتوانیم تغییری مثبت در مسیر نویسندگیمان ایجاد کنیم.
چارلز دیکنز
دیکنز پرکار بود. پانزده رمان. ده تای آنها در بیش از هشتصد صفحه و شماری داستان، مقاله و نمایشنامه بهجا گذاشته است.
دیکنز 7 از خواب بیدار میشد. 8 صبحانه میخورد و ساعت 9 در اتاقش بود. تا 2 بعدازظهر آنجا میماند. در تنفسی کوتاه برای ناهار پیش خانواده برمیگشت. در این فاصله انگار اغلب در خلسه بود. بیاراده میخورد و حرف نمیزد و شتابان به میز کارش برمیگشت.
سر ساعت 2 بی کموزیاد، از پشت میز کار بلند میشد برای سه ساعت پیادهروی چالاک در کشتزارها و خیابانهای لندن بیرون میرفت. شبهایش آرام بود ساعت 6 شام میخورد و شب را با خانواده یا دوستانش میگذراند و نیمهشب به بستر میرفت.
جرج ارول
اورل 7 از خواب برمیخاست. 8:45 دقیقه میرفت دکان را باز میکرد و یک ساعت آنجا میماند. سپس تا ساعت 2 آزاد بود. آنگاه باز به دکان بازمیگشت و تا 6:30 کار میکرد. پس صبح و اوایل بعدازظهر حدود 4 ساعت و نیم برای نوشتن وقت داشت. ازقضا این بهترین ساعات هوشیاری ذهن او بود.
فرانتس کافکا
در نامهای برنامۀ روزانۀ خود را اینگونه شرح میدهد:
از 8 تا 2:30 در اداره هستم. صرف ناهار تا ساعت 3 یا 3:30. بعد میروم به تختخواب تا 7:30 آنگاه ده دقیقه ورزش، لختوپتی جلوی پنجرۀ باز، بعد یک ساعت پیادهروی سپس شام با خانواده بعد در ساعت 10:30 یا 11:30 مینشینم سرِ نوشتن و بسته به توان و تمایل و بخت، تا ساعت 1، 2 یا 3 بامداد به نوشتن ادامه میدهم.
هنری میلر
میلر در جوانی از نیمهشب تا سپیدهدم مینوشت تا اینکه متوجه شد صبحها بهتر کار میکند. بعد وقت نوشتنش را تغییر داد، از صبحانه تا ناهار کار میکرد. سپس یک چرت میخوابید و دوبارۀ همۀ بعدازظهر و گاه تا دیروقت شب مینوشت؛ اما پا که به سن گذاشت دریافت کار بعدازظهر غیرضروری و حتی بیثمر است.
به مصاحبهکنندهای گفته بود: «من عقیده ندارم که منبع آب را باید خشکاند. متوجه ای؟ به باور من، باید از پشت میزتحریر بلند شد، از آن دور شد، آنهم موقعی که هنوز حرف برای گفتن هست.»
برای او دو یا سه ساعت کار بامداد کافی بود و تأکید میکرد که رعایت ساعات منظم مهم است: «میدانم که برای تداوم بخشیدن به این لحظههای ناب درک و دریافت، باید بیاندازه باانضباط بود و در زندگی بانظم جلو رفت.»
تامس وولف
وولف معمولاً حدود نیمهشب و مقدار حیرتانگیزی چای و قهوه شروع به نوشتن میکرد. وولف نزدیک دو متر قد داشت و اغلب ایستاده مینوشت. از طاق یخچال بهجای میزتحریر خود استفاده میکرد. تا سپیدهدم مینوشت. در آپارتمان قدم میزد. سپس چیزی مینوشید و تا حدود ساعت 11 میخوابید.
بعد از آشنایی با عادت نویسندگان بزرگ ممکن است تصمیم بگیریم:
- هالۀ نامرئی خود را سوراخکنیم و به جهانی از عادتهای تازه ورود کنیم.
- شاید عادات پیشین خود را مفید بیابیم و تصمیم بگیریم به آن شاخ و برگ بیشتری بدهیم.
- شاید عادتهای جدیدی به دور خود بتنیم.
- گاهی هم ممکن است هالۀ نامرئی دور خود را کوچکتر کنیم خود را آگاهانه، اسیر در جهانی از عادات مؤثرتر بکنیم.
خاصیت هالههای نامرئی که از عادتهای ما ساختهشده این است که بهخودیخود خوب یا بد نیستند. هر نویسنده به فراخور موقعیت و شرایط روحی و سبک زندگی، میتواند عادات خاصی را مفید بیابد یا از عادات بهظاهر مثبت، دوری کند.
همینطور میتوانیم بااراده و از سر آگاهی، شماری از این عادات را برداشته و به دور خود بتنیم تا بهواسطۀ آنها، به نویسندۀ بهتری تبدیل شویم.
پینوشت:
در این مطلب، شرح عادات نویسندگان از کتاب «عادات و آداب روزانۀ بزرگان» نوشتۀ میسن کری با ترجمۀ حسن کامشاد انتخابشده که به همت انتشارات فرهنگ جاوید به چاپ رسیده است. این کتاب با دو ترجمۀ دیگر از شیوا مقانلو و مریم مومنی نیز چاپ شده است.
تمرین:
دربارۀ برنامۀ روزانهتان برای نوشتن کامنت بنویسید. آیا به میزانی که میخواهید، وقتتان را صرف برنامۀ نویسندگیتان میکنید؟
51 پاسخ
سلام خسته نباشید
باید بگم مطالبتون واااقعا فوق العادست و من هر روز زمان زیادی رو در سایت شما هستم♡
راستش من به نویسندگی علاقه ی زیادی دارم
از بچگی هم اینطور بوده
اما همیشه ۲ مشکل داشتم
اول اینکه همیشه همه میزدند توی سرم کع اینا چیه نوشتی
و اصلا تشویق نمیشدم
و دوم اینکه اصلااا نمیتونم برنامه ریزی کنم یعنی نمیتونم روی یک اصلول خاصی پایبند باشم
به همین دلیل بارها داستان های زیادی رو نصفه نیمه رها کردم
یعنی نمیتونم کاری رو ادامه بدم
البته به دلیل شرایط زندگیم و اینکه خواهر و برادر دارم و از طرف پدر و مادرم خیلی حمایت نمیشم هم نمیتونم برنامه ریزی داشته باشم یا به هدف های بزرگم برسم
مشکل من اینه
میتونید کمکم کنید؟:)
سلام الیکای عزیز
ممنون از همراهی صمیمانه شما. خوشحالیم که مطالب سایت براتون مفید بوده.
توی مسیر نوشتن همه دچار این مشکلات میشن الیکا جان. بنابراین بدون که تنها نیستی. تنها چیزی که نیاز داری اینه که بدون توجه به نظر و سلیقه دیگران کار خودت رو انجام بدی. این رو همیشه درنظر داشته باش که نویسنده قرار نیست همیشه آثار فاخر و ارزشمند خلق کنه. پیشنهاد میکنم زندگینامه نویسندههای خوب رو بخونی تا با شیوه عجین شدن زندگیشون با نوشتن آشنا بشی. برای اینکه بتونی توی این مسیر پیشرفت کنی، اولین و مهمترین کار، هر روز نوشتنه. نیاز نیست هر روز داستان یا یک متن باارزش بنویسی. فقط بنویس و کاغذ سیاه کن. برای این کار هم نیاز به برنامهی پیچیدهای نداری. میتونی در روز 5دقیقه برای نوشتن اختصاص بدی و ذره ذره این مقدار رو بیشتر کنی. نیاز نیست حتما متن پیوستهای بنویسی. پیشنهاد میکنم مطلب زیر رو از سایت شاهین کلانتری بخونی تا بهتر بتونی برای خودت برنامهریزی کنی: تبدیل نوشتن به عادتی همیشگی
در پایان، منتظر تشویق و حمایت هیچکس نباش. خودت باید اولین و تنها مشوق اصلی خودت باشی دوست من. در شروع این مسیر هم نیازی به بازخورد گرفتن از کسی، به خصوص افرادی که اهل نوشتن یا مطالعه نیستند نداری. با مداومت، خودت میتونی بهترین بازخورددهنده و منتقد متنهای خودت بشی. خوندن کتابهای خوب رو هم فراموش نکن.
برات آرزوی موفقیت و درخشش دارم.
راستی، شاید لینک زیر هم بتونه بهت راهنمایی خوبی بده:
چگونه نویسنده شویم؟
مرسی از مطلب مفید و جذابی که منتشر کردید.
بعضی وقتها تلهای با این عنوان که : دیگران هم نقش زیادی در شکلگیری عادات روزانهی ما دارن؛ باعث میشه دچار یک تنبلی غیرشکنندهی ذهنی بشیم.
زمانی رو بخاطر دارم ( و چقدر هم دور شده) که اولویت اول کارهام خودم بودم. نظرات و ناراحتی و حرف دیگران پشیزی واسم مهم نبود. هرکاری که دوست داشتم انجام میدادم و لذت میبردم. نمیدونم چه اتفاق شومی باعث شد که از اون دوره فاصله گرفتم. عادی شدن کارهای روزانه چیزیه که همیشه ازش فراری بودم و الان دچارش شدم. حس میکنم به یک دوره تنهایی عمیق نیاز دارم که به تنظیمات کارخونه برگردم.
ولی به نظرم متاسفانه دیگران مخصوصا خانواده نقش مهمی در زندگی ما دارن!
سلام.
برنامهی روزانهی نوشتنم به این روش میباشد که صبحهای زود بعد از دویدن شروع میکنم به ده الی پانزده دقیقه نوشتن.
با خواندن این مطالب به این نتیجه رسیدم که نوشتن صبحگاهیام را به آخر شب موکول کنم، چرا که بعد از دویدن، هنگام نوشتن، خواب به سراغ چشمانم می آید و این باعث می شود که رشتهی واژهها در ذهنم پراکنده شود، اما تنها مزیتش این است که وقتی پلکانم روی هم قرار می گیرد، تصورات و اتفاقات عجیبی در ذهنم اتفاق می افتد و حس تعهد باعث می شود از چُرتَکَم بپرم و کلمات ذهنی را تبدیل به واژه کنم.
با سلام و خسته نباشید استاد عزیز ممنون از مطالب سودمند شما
سلام
هفت ونیم بیدار میشوم. تا 8 صبحانه میخورم. 8 تا 11:30 مدرسه دارم. بعد از آن تا ساعت 3 درس هایم را انجام میدهم یا میخوانم. 3 تا 3:30 نهار میخورم. اگر خوابم بی آیئ تا 4:30 میخوابم. اگر هم خوابم نیاید شروع میکنم به نوشتن تا ساعت 5. بعد از آن هم یا تلویزیون نگاه میکنم یا کتاب میخوانم یا بیرون میروم. حدود ساعت 7:30 شام میخورم. بعد شام وقتم آزاد است. یا با خانواده حرف میزنم. یا فیلم ساعت نه نمایش را نگاه میکنم. یا کتاب میخوانم. ساعت 10:30 شروع میکنم و یادداشت روزانه مینویسم. معمولا تا 11 طول میکشد. بعد از 11 هم مسواک و خواب. حدود 10 دقیقه یا یک ربع هم در تخت کتاب میخوانم.
در کل خیلی راضی هستم.
نسبت به قبلا نظم بیشتری پیدا کرده ام.
با سلام
مننویسنده ی شلخته ای هستم و برنامه روزانه خاصی ندارم .
به این دلیل که ایده های ذهنی من تقریبا غیر قابل کنترل هستند و همیشه در تمام لحضات زندگی من را تحت تاثر خودشان قرار میدهند .
اکثرا ، تنها با دیدن یک کودک که لب پنجره نشسته است داستان هایی شگفت انگیز در ذهنم نفوذ میکنند و من انقدر داستان های نیمه کاره دارم که حتی نمیتوانم به ایده های جدیدم بپردازم
اما اطرافیان من معتقدند من زیاد در دنیای وهم خودم غرق شده ام و نباید چنین نگاه از نظر خودم شاعرانه و به قول انها “فانتزی” ای به دنیای اطرافم داشته باشم
دوست دارم یک برنامه ریزی ایجاد کنم اما نمیتوانم زمانی که ایده ها به من الهام میشوند را کنترل کنم ، لطفا من را راهنمایی کنید
با تشکر
سلام دوست عزیز
همهی نویسندهها همینطور هستند. این اتفاق بعید و بد نیست. این نشون میده شما ذهن خلاق و آمادهای دارید و این عالیه. همیشه کنارتون یک دفترچه یادداشت داشته باشید که ایدههاتون رو بنویسید و برای هر روز نوشتن هم میتونید طبق برنامهتون، پنجتا پنج دقیقه در طول روز بنویسید که این ایدهها پرورش پیدا کنه.
درباره برنامهریزی به روش ۵تا۵دقیقه میتونید یادداشت زیر رو مطالعه کنید: تبدیل نوشتن به عادتی همیشگی
به حرفهای دیگران هم هیچ اهمیتی ندید. مهم اینه که شما از نوشتن لذت میبرید و همین کافیه.
موفق باشید🌺
سلام من گلاره هستم
من صبح ساعت ۷ بلند میشم از خواب تا ساعت ۸صبح مینویسم و صفحات صبحگاهی م رو پر میکنم بعدش مدرسه ی مجازی هست برای همین تا ساعت ۱۲کلاس دارم بعدش تا یک ربع استراحت هست و بعد دوباره نوشتن…..
تا ساعت ۱و ۳۰ بیرون میام ناهار میخورم بعدش تا ساعت ۳باز هم نوشتن و تمرین خطـ…….
بعدش هم استراحته و خوردن میوه و نوشتن مشق و دروس تا ساعت ۶
از اون به بعد تا هشت نوشتن هست و.. شام
بعد شام هم میرم سراغ دفترچه م و از اول مرورش میکنم و فکر میکنم چی کم داره
هنگام مرور ایده های زیااااادی به ذهنم خطور میکنه و من هیجان زده میشم و توی دلم باخودم حرف میزنم و همه رو توی دفتر چه ثبت میکنم. اینطوری وقتی میخونمش میفهمم اونموقع چی تو ذهنم گذشته و ایده میگیرم
این روند
سلام و درود
زنده باد گلاره عزیز
چه برنامه خوبی. اینکه در کنار کارها و درسهای مدرسه، برنامۀ نوشتن برای خودتون رو هم دارید فوقالعاده است.
اگر به همین صورت ادامه بدید و بنویسید مطمئناً در نوشتن پیشرف میکنید و نتیجۀ خیلیخوبی میگیرید.
براتون آرزوی موفقیت داریم دوست عزیز🌷
ممنون که با ما همراهید.