گاهی اوقات خواب میبینم که صبح رستاخیز فرا رسیده و فاتحان، دولتمردان و حقوقدانان گرانقدر آمدهاند تا پاداش خود ـ تاجها، دیهیمها و نامهایشان را که برای ابد بر مرمر حک شده است ـ دریافت کنند و آفریدگار آنگاه که ما را با کتابهایمان در دست میبیند که میآییم بیهیچ دشمنیای، رو به پطرس مقدس کرده و میگوید: «نگاه کن، اینها نیازمند هیچ پاداشی نیستند. چیزی در اینجا نیست تا به آنها هدیه کنیم. آنها به خواندن عشق میورزیدند.»
ویرجینیا وولف
عاشق خواندن بودن دنیای خودش را دارد. وقتی به زندگیام نگاه میکنم میبینم در عاشقی کتاب به جایی رسیدم که رها کردن رمان و داستان برایم غیرقابلتصور است.
خواندن، کار لذتبخش روزانۀ من است که هرچقدر بیشتر در آن غرق میشوم جهانم زیباتر میشود. چیزی در خواندن یافتهام که در هیچ جای دیگری از این جهان پیدا نمیشود.
ویرجینیا وولف هم در یگانگی لذت خواندن در دنیا، با من همعقیده است.
اما آدمهای زیادی در راه خواندن سردرگماند. افرادی که پشت در بهشت برین عاشقان کتاب ایستادهاند و در یک کلام نمیدانند چگونه باید کتاب بخوانند؟
چگونه باید کتاب خواند؟
ویرجینیا وولف میگوید:
«پاسخ این سؤال ابداً راحت نیست، اگر هم بتوانم به این سؤال پاسخ دهم فقط و فقط برای خودم قابلاعمال خواهد بود. تنها نصیحتی که به یک خواننده میتوان کرد این است که گوش به حرف کسی ندهد و فقط به دنبال شم و غریزه خود بگردد، به دلایل خود استناد کند و خود دنبال نتیجه بگردد.»
وولف همان چیزی را میگوید که در کتاب لذت خواندن در عصر حواسپرتی، از روی هوس خواندن گفته میشود.
برای فهمیدن آنچه باید بخوانیم نباید تماماً به نظر دیگران گوش کرد. پیدا کردن کتابها درحالیکه لیستی از کتابهای پیشنهادی در دست داریم لذت کتابخوانی واقعی را به ما نمیچشاند.
خواندن این کتابها و آنهایی که ورد زبان همه شده گرچه بیهوده نیست اما لذت خواندن را از بین میبرد.
اگر در مسیر کتابخوانی، خودمان را مقید به پیروی از پیشنهادهای کسی بکنیم استقلال را که بزرگترین دارایی یک کتابخوان است از او سلب کردهایم.
در این راه لذت گشتوگذار و کشف و شهود چیزی است که نباید بههیچوجه از دست برود.
در این گشتوگذار وقتی از بیرون به دنیای ادبیات خیره شویم جهانی آشفته میبینیم، بهطوریکه نمیدانیم از کجا باید شروع کرد.
پس چطور بایستی به این آشفتگی عظیم نظم داد تا بتوان بیشترین بهره را از آن برد؟
چطور باید بفهمیم کدامیک از کتابها ارزش خواندن دارد تا توانمان را در جایی درست خرج کنیم.
هرچند نباید برای شروع، وسواس به خرج داد اما نمیشود بهراحتی گفت که چه کتابی بهترین کتاب است تا بخواهیم عاشقی را با آن شروع کنیم.
وولف اینطور فکر میکند که چون کتابها طبقهبندی رمان، شعر، زندگینامه و غیره دارند باید از هرکدام بهرههایی برد و از هرکدام چیزی را دریافت کنیم که باید ارائه دهد.
ویرجینیا وولف توصیه میکند که اگر تمام پیشفرضها را هنگام خواندن کنار بگذاریم آغاز، تحسینبرانگیز خواهد بود. باید خودمان را از قیدوبندها آزاد کنیم. چیزی را به نویسنده دیکته نکنیم و سعی کنیم با او یکی شویم.
هر رمان و هر داستان دنیایی مخصوص به خود را دارد.
بیشترین بهره از هر داستان زمانی به دست میآید که با نوشته یکی شویم و دنیای پیش رویمان را با تمام آنچه دارد بپذیریم.
غرق شدن در کتابها و دیدن آنچه نویسنده سعی در بیانش داشته با این راه ممکن میشود و آنوقت میبینید که در رمان غرق شدید و حرفهای نویسنده را بهراحتی درک میکنید.
نمیشود با نگاهی که به دنیای جنگ و صلح داریم به مصاف مسخ کافکا برویم و انتظار درک عمق اثر را داشته باشیم. در جنگ و صلح شخصیتهای فراوان به سمت یافتن خوشی و سعادت در حرکت هستند و هرکدام از آنها افکارشان را در مهمانیها و بزمها بیان میکنند، اگر با انتظار چنین چیزی به سراغ مسخ کافکا برویم هیچگاه نخواهیم فهمید چرا یک حشره عظیمالجثه در ابتدای روز به دنبال راهی برای انجام دادن دستورات رئیس خود است.
و یا اینکه نمیتوان آنطور که راحت و شفاف در رمان رابینسون کروزو از ماجرایی به ماجرای بعدی میرویم به داستانهای چخوف قدم گذاشت. جهان مردم مضطرب و سختیکشیده که تنها بخشی از خودشان را به نمایش میگذارند با ماجراجوییهای تکنفره تفاوت دارد.
با رفتن از یک نویسنده به نویسندۀ دیگر انگار از یک ریشه کنده میشویم و به جایی دیگر پرتاب میشویم؛ و هر کدام از این مقصدها در نوع خودشان خاص و بیمثال هستند.
برای همین است که وولف میگوید: خواندن رمان، هنری دشوار و پیچیده است و باید از تمام قوۀ تخیلمان برای درک آنچه نویسنده به ما ارائه کرده کمک بگیریم.
خواندن، دو بخش دارد.
پسازآنکه ذهن را برای درک آنچه نویسنده قصد بیانش را دارد آزاد گذاشتیم، بخش دوم آغاز میشود یعنی قضاوت و مقایسه.
مرحلۀ اول بهمراتب راحتتر از قضاوت کردن است.
وقتی صحبت از سنجیدن میشود بهدرستی معلوم نیست باید شباهتها را بفهمیم و یا تفاوتهای آثار مختلف را به دست بیاوریم.
بررسی اینکه کتاب پیش رویمان در کجا موفق عمل کرده، در چه جایی ضعف نشان داده، بد است یا خوب است کاری است که نیازمند اطلاعات زیاد است.
وولف میگوید: «به منزل رساندن این بخش از فرایند نیازمند داشتن قوه تخیل، بینش و معرفتی آنچنان سرشار است که بهسختی میتوان فردی و ذهنی را به حد کفایت بهرهمند از این دانست. پس عاقلانهتر این نیست که از این بخش فرایند صرفنظر کنیم و بگذاریم منتقدان و صاحبمنصبان پرشکوه و جلال کتابخانهها بر سر ارزش قطعی کتابها بهجایمان تصمیم بگیرند؟»
درواقع باید کار را به کاردان سپرد؛ اما من ترجیح میدهم بعد از خواندن هر کتاب کمی مزهمزهاش کنم و جای مخصوص او را در بین کتابهای دیگر پیدا کنم. این کار یافتن کتابهای بعدی را برای من راحتتر میکند.
همه این حرفها شاید نمایانگر یک روش درستودرمان برای کتاب خواندن باشد، اما جهان کتابها دنیای شگفتی است که برای هر کس راه و روش خاص خود را دارد و این راه و رسم باید توسط خود فرد پیدا شود.
همانطور که ویرجینیا وولف در ابتدای کار گفت:
نویسنده: مائده عفتی
5 پاسخ
عالی بود👍🏻🌸
یک یادداشت تر وتازه و آب دار.
واقعاا چسبید.بی نظیری مائده جان
سلام من بااین نوشته کلی حالم خوب شد ممنونم ازاینکه چیزهایی رو دراینجاخوندم که به نظرساده ست ولی تلنگری ست برای خودشناسی.
سلام و عرض ادب، وقت شما بخیر.
بنده کوچکتر از آنم که نظر خاصی داشته باشم، ولی از تجربه کمی که دارم چگونه کتاب خوب انتخاب کنیم؟ بستگی به رشته و ظرفیت خود شخص دارد هر رشته نظر به خود یک نوع کتابی دارد، اما بعضی اوقات خوب است که یک کتاب را بعد از یکبار خواندن به دنبال مطالبی که مورد علاقه و مورد بیشتر نیاز به درک آن داشتیم به دنبال مراجع و نویسنده گان آن به پردازیم از اینرو میتوانیم همیشه کتاب های مورد علاقه خود را بدون وقفه میتوان انتخاب نمود.