آیا میتوان نویسندگی را آموزش داد؟
نوشتن مثل دویدن است.
همۀ ما (البته اگر مشکل خاصی نداشته باشیم) میتوانیم بدویم و این مهارت را از کودکی، با گام برداشتن، زمین خوردن و برخاستن، و تلاش کردن فراگرفتهایم بدون اینکه تحت آموزشی جدی باشیم. استعداد دویدن درون اکثر ما وجود دارد و بسته به میزان آن و شرایط محیطی کمی زودتر یا دیرتر شکوفا میشود.
همۀ ما میتوانیم بدویم، اما همۀ ما دونده نیستیم.
نوشتن نیز چنین است.
همه ما اگر قلم به دست بگیریم از پسِ نوشتن برمیآییم، اما نویسنده نیستیم.
همان طور که یک دونده بزرگ برای رسیدن به قهرمانی و موفقیت علیرغم تمرین و تلاش به یک مربی نیازمند است، کسی که قصد نویسنده شدن دارد نیز باید مربی داشته باشد.
جیمز ان فری در مقالهای تحت عنوان «آیا میتوان داستاننویسی را آموزش داد؟» با اشاره به این نکته مینویسد:
با بررسی بازیهای المپیک درمییابید که هر چند همه دوندگان بدون آنکه کسی چیزی به آنها بیاموزد بهطور طبیعی میدانستند چطور بدوند، اما همه آنها بدون استثنا یک مربی داشتهاند.
اهمیت داشتن مربی مسئلهای امروزی و جدید نیست، جان گاردنر در کتاب «هنر داستاننویسی» به نقل از همینگوی میگوید: «تنها راه برای نویسنده جهت آموختن فن نویسندگی نوشتن است و بس.» اما بعد اضافه میکند که «بد نیست بدانید که همینگوی نزد دو تن از معلمان برجستۀ روزگار خود یعنی شرود اندرسن و گرترود استاین بهطور آزاد تلمذ کرده بود.»
بله، نویسندۀ «پیرمرد و دریا»، «وداع با اسلحه»، «داشتن و نداشتن»، «زنگها برای که به صدا درمیآیند» و … هم معلم داشته است.
یک مربی حرفهای که به پستی و بلندی مسیر آگاه است میتواند با هدایت و راهنمایی فرد تازهکار، زمان مورد نیاز برای رشد و رسیدن به آنجایی که باید را برای او کاهش بدهد.
داشتن یک مربی به قدری حیاتی است که اریکسون در کتاب «اوج، اسراری از علم نوین تبحر»، آن را اولین اصل از اصول تمرین سنجیده میداند:
تمرین سنجیده مهارتهایی را ارتقا میدهد که افراد دیگر، از قبل چگونگی انجام آنها را متوجه شدهاند و تکنیکهای آموزشی موثرتری برای آنها تبیین شده است. این تمرینات را باید مدرسان و مربیانی طراحی کنند که با تواناییهای کارشناسان خبره و چگونگی ارتقای آنها آشنا هستند.
به نظر میرسد نهتنها میتوان نویسندگی را آموزش داد، که باید آموزش داد. افزایش شمار کلاسها و دورههای آموزش نویسندگی و داغ بودن بازارشان نیز حکایت از همین مسئله دارد.
دو سوی آموزش نویسندگی
ضرورت شرکت در این کلاسها علاقهمندان به نویسندگی را به سوالات مهمتری میرساند:
در چه دورهای شرکت کنم؟
چه کلاسی از من نویسندۀ بهتری میسازد؟
کدام استاد مرا زودتر به قلههای رفیع نویسندگی میرساند؟
برای پاسخ به این سوالات ابتدا باید به این نکتۀ مهم توجه کرد که آموزش نویسندگی همچون هر آموزش دیگری دو سو دارد:
- شخصی که آموزش میبیند یا شاگرد
- شخصی که آموزش میدهد یا استاد (مربی)
و طبیعی است که درخت آموزش زمانی ثمره خوبی میدهد که هر دو طرف رابطه، به «به بار نشستنِ» آن کمک کنند.
شاگرد
شاید پررنگترین سوال در ذهن یک فردِ علاقهمند به نوشتن _بهویژه در ابتدای راه_ داشتن یا نداشتن استعداد نویسندگی و میزان آن باشد.
چرا که در گذشته اعتقاد بر این بود که استعداد نوعی توانایی ذاتی است که فرد با آن به دنیا میآید، پس برخی استعداد نویسندگی دارند و برخی دیگر ندارند و این قابل تغییر نیست.
اما تحقیقات جدید نشان میدهد استعداد آنقدرها که تصور میشود، مهم نیست و تلاش و تمرین، کمبود آن را جبران خواهد کرد.
نویسندۀ نوقلم نیز کمکم با قرار گرفتن در مسیر درست یادگیری، نوشتن و مطالعه، خود به این واقعیت پی میبَرد که تلاش او بیش از استعدادی که دارد، موفقیتش را تضمین میکند.
بهعنوان یک نویسندۀ تازهکار تکلیف خودتان را با استعداد یکسره کنید. اجازه ندهید به مانعی تبدیل شود که در طول مسیر سرعت شما را کم کند. بپذیرید علاقه نشانۀ استعداد است. همین که به نوشتن فکر میکنید، گاهی قلم به دست میگیرید و از نوشتن لذت میبرید برای شروع کافی است. آنچه در ادامه به آن نیاز دارید نیز استمرار و صبر است.
گوستاو فلوبر معتقد است:
استعداد یعنی انضباط بیخدشه و صبر دراز.
پس آنچه در این سوی آموزش نویسندگی یعنی شاگرد مهم است همان تلاش و تمرین و صبر اوست. اما در سوی دیگر به استاد میرسیم.
استاد
پیش از انتخاب یک استاد نویسندگی باید به خودمان یادآوری کنیم که آموزش یک فرآیند است، اتفاق نیست. هیچ معلمی معجزه نمیکند و هیچ قلمبهدستی یکشبه نویسنده نمیشود. اگر به قانون «ده هزار ساعت» مالکوم گلدول نیز تکیه کنیم، برای تبدیل شدن به یک نویسندۀ حرفهای، راهی جز سالها قلمفرساییکردن نداریم.
اما به چه معیارهایی برای انتخاب استاد و کلاس میتوان اعتماد کرد؟
معیارهای یک دورۀ خوب آموزش نویسندگی
نویسندۀ خوب
یک نویسندۀ خوب الزاماً یک معلم خوب برای نویسندگان تازهکار نیست. تدریس نویسندگی به چیزی فراتر از توان نوشتن و آشنایی با زبان نیاز دارد.
فضای آموزش توانمندیهای خودش را میطلبد. یک معلم خوب باید توان طراحی تمرینهای هدفمند، آموزش تکنیکهای کاربردی، کشف و پرورش استعداد در نویسندۀ تازهکار، یافتن جنبههای زیباییشناسی و معیارهای ارزشمند ادبی در اثر او و در واقع نقد صبورانه و خیرخواهانۀ نوشتههای او (سطر به سطر و یا کلی) را داشته باشد. این نقد صحیح که در واقع نوعی بازخورد دادن به یادگیرنده است نیز از اصول تمرین سنجیده است. اریکسون در کتاب اوج مینویسد:
تمرین سنجیده دریافت بازخورد و اصلاح تلاش در پاسخ به آن بازخوردها را در بردارد. در اوایل مراحل آموزشی، بیشتر بازخوردها از جانب مدرس یا مربی است که پیشرفتها را ارزیابی میکند، مشکلات را مطرح میکند و روشهایی برای از بین بردن آن مشکلات ارائه میدهد. با گذشت زمان و کسب تجربه، فراگیران یاد میگیرند که خودشان را ارزیابی کنند، اشتباهات را تشخیص بدهند و رفتارشان را مطابق با آنها اصلاح کنند.
نویسندۀ مشهور
تصور کنید در کلاس درسی نشستهاید که استاد آن داستایوفسکی، ناباکوف یا مولانا باشد، چه احساسی دارید؟ میتوانید بهراحتی دست خود را بالا برده و سوالی شاید احمقانه بپرسید؟ فضای کلاس برای شما بیشتر الهامبخش خواهد بود یا مرعوبکننده؟
دلیل دیگری که رفتن به کلاس نویسندگان مشهور را مشروط میکند این است که شهرت آنها ممکن است نقش پردهای را برای پوشاندن ایراداتشان بازی کند. این تصور که معلمی به این دلیل که نویسندهای موفق و مشهور است، هر آنچه میگوید بیبروبرگرد صحیح است، میتواند راه رشد نویسندۀ تازهکار را مختل کند.
این امکان نیز وجود دارد که او، شاگردانش را به سبک خاصی از نویسندگی _که خود در آن تخصص دارد_ سوق بدهد و یا ذوق و استعداد آنها را در مسیر سلیقههای شخصی خود هدایت کند.
البته باید به این نکته هم توجه کرد که رفتن به کلاسهایی که اساتیدش نویسندگان موفقی نیستند یا هنوز صاحب سبک مشخصی نشدهاند نیز خطرات خاص خود را دارد. به تعبیر جان بارت در مقالهای تحت عنوان «آیا میتوان نویسندگی خلاق را تعلیم داد؟» حبوبغضهای بیجا و حسادتهای فراوان این افراد میتواند مانع پرورش توانمندیهای نوقلمان و کشف مسیر درست آنها شود.
بازدهی کلاس
یکی از معیارهای سنجش یک مربی و دورههایی که برگزار میکند، خروجی آن دورههاست.
دربارۀ کلاسهای نویسندگی، معمولاً این خروجی به تربیت نویسندگان خوب و چاپ کتابهای پرفروش اطلاق میشود.
اما خروجی یک کلاس، باید چند نویسندۀ مهم یا کتاب خوب باشد تا اعتبار آن کلاس را توجیه کند؟
باید به این نکته توجه کرد که همانطور که از میان تمام دانشجویان یک کلاس موسیقی، تعداد معدودی روزی موسیقیدان برجستهای میشوند و سایر دانشجویان به نوازندگی نیمهوقت، تدریس موسیقی، رهبری ارکستر و یا فروشندگی آلات موسیقی رو میآورند؛ در کلاسهای نویسندگی نیز چنین است.
یک معلم خوب انشا، یک بلاگر خلاق، یک کپیرایتر حرفهای و یک تولیدکنندهی محتوا نیز خروجی خوبی برای کلاسهای نویسندگی خواهند بود.
یک معیار مطمئن
جان بارت در مقالهاش مینویسد:
پیش از به وجود آمدن دانشگاهها نویسندگان به چهار طریق مهارت لازم را کسب میکردند:
اول با تفحّص و تعمّق در تجربیات زندگی و درگیر شدن با مسائل آن، دوم با دقت در آثار مکتوب پیشینیان و نیز ارباب قلم و خواندن آنها، سوم با تمرین زیاد و گاهی بیش از حد از روی این نوشتهها، و بالاخره با طرح نوشتههایشان در جلسههای بحث و انتقاد که در آنها همتایان مشتاق و پرشور یا افراد مجرب و یا هر دو گروه حضور داشتند.
خودِ جان بارت چهار هدف را برای آموزش نویسندگی در نظر گرفته است.
او معتقد است مصالح کار یک نویسنده «زندگی انسانی با تمام خوشیها و غمهای آن»، وسیلۀ کار او زبان به طور اعم و زبان مکتوب بهطور اخص، «فن» او تکنیکهای قراردادی و غیرقراردادی و بالاخره «هنر» او به کارگیری ماهرانه و توام با الهام «فن»، «وسیله» و «مصالح کار» است.
با کمی زیرکی به خرج دادن میتوان از آن چهار شیوه و این چهار هدف، متر و معیار مناسبی برای سنجش دورههای آموزش نویسندگی بیرون کشید.
یک دورۀ آموزشی خوب، یک کلاس نویسندگی موثر و یک استاد حاذق باید بتواند با ارائۀ راهکارهای صحیح و کارآمد حرکت نویسندگان تازهکار را در مسیر نویسندگی تسهیل کرده و فرصت رشد آنها را فراهم کند.
- تیز کردن شاخکهای نوقلمان و کمک به داشتن درکی عمیقتر از زندگی و نگاهی دقیقتر به تجربیات کوچک و بزرگ،
- معرفی آثار خوب و متنوع پیشینیان، ارائۀ روشهای نوین مطالعهی با کیفیت و تشویق کردن آنها به مطالعه
- طراحی تمرینهای اصولی و موثر برای یادگیری زبان مکتوب و کمک به پیادهسازی تکنیکهای نویسندگی
- دادنِ بازخورد کلی یا جزء به جزء به نوشتههای نوقلمان، همراهی آنها در یافتن نقاط ضعفشان و رفع آنها.
- گرد هم آوردن گروهی از دوستداران نویسندگی و متخصصان این حوزه و کمک به برقراری ارتباط آنها با یکدیگر و ایجاد فرصتی برای نقد نوشتهها و حمایت از یکدیگر
- آموزش شیوۀ بهرهگیری صحیح از الهام و به بند کشیدن آن روی کاغذ
- کمک به حفظ انگیزه و مقابله با موانع پیشِرو و نگاه داشتن آنها در مسیر یادگیری
- و …
بخشی از وظایف یک دورۀ نویسندگی موفق و خلاق است.
نکتهی پایانی اینکه خودتان را به یک استاد و کلاس و دوره محدود نکنید. شاگردی کردن در محضر اساتید مختلف را امتحان کنید اما نه همزمان، بلکه پشت سر هم و در مقاطع مختلف.
نویسنده: زهرا شجاعی