کمدینویسی رخ جذابی دارد نه؟ اما؛
«فعلاً فقط صادق باشید، به بانمک بودن هم میرسیم.»
خنداننده شو، جودی کارتر
در این مقاله به چه میپردازیم؟ بناست به تعریفی از فیلمنامهی کمدی بپردازیم که ما را به بزرگترین الهامگاه برای خلق کمدی وصل میکند. همچنین دورمان میسازد از تقلیدِ تصویر رایجی که از کمدی وجود دارد.
تعریف کمدی از کتاب ابزارهای کمدینویسی
استیو کاپلان در کتاب ابزارهای کمدینویسی نوشته کمدی دربارهی یک مرد یا زن معمولی است که با مشکلات حلنشدنی دستوپنجه نرم میکند. در حالی که فاقد بسیاری از مهارتها و ابزارهای لازم برای موفقیت است. اما هرگز امیدش را از دست نمیدهند.
در ادامه مینویسد:
«پیشفرض همهی کمدیها آدمی است که دچار دردسر شده. آدمی که با مشکلی بزرگتر از خودش طرف است. کسی که خیلی شبیه به خود ماست.»
پس با این تعریف میتوان گفت: اولین الهامگاه ما برای کمدینویسی زندگی خودمان است. همچنان که اولین الهامگاه ما برای خلق هرچیزی زندگی خودمان است. شاید بگویید: ای بابا، پس دقیقن کدام بخش از زندگیمان برای خلق کمدی به کار ما میآید؟
چه کمدینویسی هست و چه کمدینویسی نیست؟
من از شما میپرسم: «ماجراها و پیشامدها به خودی خود طنز هستند؟ یا کمدی هستند؟»
هر ماجرا قطعههایی دارد؛ طرز چینش این قطعهها در کنار هم و نوع نتیجهگیری برای آنها، رقم میزند که به این ماجرا بگوییم کمدی یا درام یا هرچیز دیگری.
میتوان یک مجموعه قطعه (سلسلهیی از اتفاقات) را بدهیم دست دو فرد متفاوت. آنوقت میبینیم که یکی از آنها با چینش و برداشتش یک کمدی ساخته و دیگری یک درام.
میدانید؟ ماجراهای زندگی آدمهای معمولی (عجیبترین آدمها هم معمولیترین آدمها به حساب میآیند.) در وهلهی اول فقط ماجرا هستند. چیزی که آنها را تبدیل میکند به چیزی دیگر، نوع نگاه ما به زندگی است. کمدی مینگریم یا درام؟ کمدی روایت میکنیم یا درام؟ زبان و لحنی طنز داریم یا جدی؟
کمدینویسی از کدام قسمت از زندگی افراد؟
کل یک زندگی واقعن زیاد است. حتا برای زندگی کردن. پس وقت انتخاب است. موضوعاتی هستند که در آنها پرماجراتر و پرمکافاتترید یا بیشتر از دیگر موضوعات دغدغه و مسئلهی شما هستند. همانها را سوژه کنید. داشتن یک یا چند موضوع مشخص میتواند شما را در ذهن مخاطب ماندگار کند.
٢ تمرین برای شروع کمدینویسی
١. داستان زنی/مردی که… | تمرینی برای سوژهیابی
برگردیم به تعریفمان از کمدی: داستان یک مرد یا زن معمولی که با مشکلات حلنشدنی دستوپنجه نرم میکند. در حالی که فاقد بسیاری از مهارتها و ابزارهای لازم برای موفقیت است. اما هرگز امیدش را از دست نمیدهد.
با همین الگو شروع کنید به نوشتن یک پاراگراف کوتاه که خلاصهی یک ماجرا را نشان میدهد. در خلاصهیی که مینویسید به این سوالها پاسخ بدهید:
١. چه شخصیتی
٢. با چه ویژگی و چه شرایطی
٣. در برابر چه مسئلهیی
یک نمونه خوب با همین الگو فیلم روز موشخرماست. که خلاصهی داستانی (و البته ویکیپدیاییاش) میشود این: داستان گزارشگر مغرور و غرغرویی که (١) برای تهیه گزارش روز دوم ماه فوریه یا روز گراندهاگ به همراه تهیهکننده و فیلمبردار به شهر کوچکی میروند. هر سال در این روز مردم منتظر برون آمدن موش خرمایی هستند که به آنها میگوید آیا زمستان تمام میشود یا تا ۶ هفتهٔ دیگر ادامه خواهد داشت. او و گروهش مجبور میشوند شب را در این شهر اقامت کنند (٢) اما فردا صبح که گزارشگر از خواب بیدار میشود به طرز معجزهآسایی میبیند که در یک حلقه زمانی گیر افتادهاست و هرروز در حال سپری کردن روز گراندهاگ است و این حلقه در طول فیلم ادامه دارد.(۳)» (+)
٢. بازنویسی و معکوسسازی | تمرینی برای کمدینویسی و شناخت کمدی
گفتیم هر ماجرا قطعههایی دارد و طرز چینش قطعهها و نوع نتیجهگیری است که یک ماجرا کمدی یا درام میسازد. همینطور به نوع روایت، زبان، و لحن اشاره کردیم.
برای پی بردن به ویژگیهای کمدی و تفاوتش با دیگر گونههای نمایش، تمرینی که میتواند سودمند باشد بازنویسی داستانها، فیلمنامهها و فیلمهای جدی به کمدی است.
بروید سراغ شاهکارهای درام و از خودتان بپرسید: «چگونه میتوانم تبدلیش کنم به یک کمدی؟ با دگرگونی چینش سلسلهی رویدادها و پیرنگ؟ تغییر ویژگی شخصیتها؟ یا دست بردن در لحن؟»
خراب کنید و از نو بسازید.
خوراک ذهنی یک کمدینویس
١. تماشای کمدیهای کلاسیک: مثل کارهای چارلی چاپلین
٢. دیدن استنداپ کمدیهای خوب
٣. خاندن سرچشمههای طنز فارسی: مثل عبید زاکانی/ابوالفضل زرویی نصرآباد/منوچهر احترامی/ایرج پزشکزاد/ابراهیم نبوی/عمران صلاحی
۴. مطالعهی کتابهای آموزشی و تئوریک مربوط به فیلمنامه و کمدی
برای مطالعه بیشتر:
مقالههای مدرسه نویسندگی دربارهی فیلمنامهنویسی
آموزش طنزنویسی
نویسنده: الهه نصیری
برای تماشای ویدیوی زیر این مقاله شیلترفکن خودتان را فعال کنید یا روی این لینک کلیک کنید و وارد یوتیوب مدرسه نویسندگی بشوید: