شعر چیست؟ چرا باید شعر بخانیم؟

در این وبینار چه گذشت؟

در جواب «شعر چیست؟»، جایی نوشته بودم شعر اعتراف است. بگذار اعتراف کنم‌:

حرفم از یادم پریده بود، نوشتن این مقاله گفته‌هایم که هیچ، بابایم را آورد مقابل چشمم. تا به خودم بیایم و کلیشه‌ها را دور بریزم و این مقاله را صادقانه بنویسم. پس آن‌چه که در ادامه می‌خانید افزون بر چیستی شعر و چرایی شعر خاندن، اشتراک‌گذاری یک جریان فکری هم هست.

این را هم بگویم. تمام امیدم به شماست. به این‌که بعد از خاندن این مقاله جدی‌تر از پیش بروید سراغ شعر و پوست‌تان کنده شود و بابای‌تان بیاید مقابل چشم.

اگر این اتفاق نیفتد که بسیار آزرده می‌شوم و احتمالن مجبور شوم مطلب دیگری بنویسم. به‌هرحال، با آرزومندی محقق شدن این آزار، برویم سراغ اصل ماجرا، دوستان شعرجوی من.

شعر چیست؟ نگو نمی‌دانی

به خودم پاسخ دادم نمی‌دانم شعر چیست و مطمئنم که خاستم در بروم. نکته‌ی قابل توجه در «ندانستن» این است: هر نویسنده‌یی اجازه ندارد به راحتی بگوید «نمی‌دانم».

آن‌که در پایان مقاله‌ی «سومین درک انسان» می‌نویسد:

با این همه نمی‌دانم شعر چیست و شعر خوب کدام است. من برای دوست داشتن یک شعر خوب هیچ دلیلی ندارم. همان‌طور که بدون دست‌زدن به آتش در نوک انگشتان احساس سوزش می‌کنم.

باور کنید نه شاعرم، نه داستان‌نویس، فقط ادبیات سرزمینم را بسیار دوست می‌دارم.

بیژن نجدی است. او این اجازه را دارد و ندانستن او نداستنی سالدار و سیری‌ناپذیر و پویا است، نه منفعل و خسته و ترسو.

من از شما می‌پرسم: شعر چیست؟ اولین تعریفی که از شعر در ذهن شما تداعی می‌شود چیست؟ شاعرانه اعتراف خود را روی صفحه‌ی نوشتن بیاورید.

شاعر کیست؟

١. شاعر فحش است

اگر ذهنیت‌مان پاکیزه نشده باشد از آن تصور معمول که «شعر آه و ناله‌یی جان‌گداز و موزون است»، شاعر بودن آری، در نظرمان فحش خاهد بود.

٢. مهم‌ترین تمایز شاعر

یکی از دقیق‌ترین تعریف‌ها از شعر و شاعر را از محمود فلکی خانده‌ام:

شعر، درافتادن مدام به اقتدار است. یعنی شعر با آن چیز یا چیزهایی درمی‌افتد که ازلی و ثابت می‌نمایند. شعر از آنجا آغاز می‌شود که انسان نمی‌خواهد یا نمی‌تواند شیوۀ زیست و مناسبات بیرون را بپذیرد؛ و شاعر به عنوان آفرینشگر شعر، زمانی موجودیت می‌یابد که با ساختِ جهانی دیگر، ورای آنچه که وجود دارد، اقدام می‌کند.

و این اقدام به سامان نمی‌رسد، مگر اینکه با ساخت‌های بیرون و قراردادی درافتد. پس، از آنجا که شعر، هنری است کلامی و نخستین و مهم‌ترین بنای آن، زبان است، نخست با اقتدار زبان در می‌افتد.

شاید مهم‌ترین و اساسی‌ترین چیزی که شاعر را از سایر موجودهای نویسای دنیای نوشتن متمایز می‌کند، برخورد متفاوت او با زبان است.

در شعر انگار زبان از همیشه محورتر است، کلمه از همیشه درخشان‌تر. شاعر بهتر و دقیق‌تر از هر دست‌به‌قلم دیگری توان به کار گرفتن و نشان دادن ظرفیت‌های زبان را دارد.

٣. آن‌ پرسش‌گرِ ممکن‌‌گر و خیال‌بارور

شعر،
هنر ممکن کردنِ
ناممکن است در کلام.

سروده‌‌ی: منصور اوجی (+)

 

وقتی خیال می‌آمیزد با پرسش‌ و پرسش با خیال، ناممکنی ممکن می‌گردد با زبان و آن‌جا یا پای یک کودک درمیان است یا یک شاعر.

چرا باید شعر بخانیم؟

محض لذت. لذتِ برآمده از آزردگی و کیف جوشیده از وجد. یک سوال پیش می‌آید: این لذت چگونه ساخته می‌شود؟

شعر به ما همان چیزهایی را می‌دهد که می‌خاهیم و نمی‌دانیم که می‌خاهیم. بخشی از وجود ما را قلقلک می‌دهد که در زندگی کسالت‌بار روزمره از یادش برده‌ایم: «خلاقیت».

آشنایی‌زدایی می‌کند. ابهام دارد. دعوت به تفکر و ساختارشکن بودن می‌کند. فیلسوف است. خردمند است. کودک است. بازیگوش است. خیال‌انگیز است. آزاد، آزاد، آزاد است. همان‌طور که ما هستیم. و می‌خاهیم باشیم.

از دل زندگی به‌ظاهر یک‌نواخت ما می‌آید و فراتر از آن می‌رود. همان‌طور که بیژن جلالی می‌گوید:

شعر را
اینجا و آنجا می‌بینم
رهگذری‌ست
یا پرنده‌ای
یا کلمه‌ای‌ست
که به سویِ من
در پرواز است

شعر بخانیم. هر گونه شعر خوبی بخانیم. و مطمئن باشیم که شعر پاسخی است به انسان بودن ما و پرسشی است برای انسان بودن ما.

 

نویسنده: الهه نصیری

 

لینک‌های مرتبط:

٢ سایت برای خاندن شعر
شعر کلاسیک: گنجور 
شعر مدرن: اکولالیا

مطالعه‌ی بیشتر در زمینه‌ی شعر:

چگونه شاعر شویم؟ | ۶ گام تا شاعر شدن
چرا باید شعر بخوانیم؟
زبانکاری چیست؟ دلیل علاقه‌ی یداله رویایی به زبان

 

برای تماشای ویدیوی زیر این مقاله شیلترفکن خودتان را فعال کنید (یا روی این لینک کلیک کنید و وارد یوتیوب مدرسه نویسندگی بشوید):

 

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *