همیشه وقتی آدم مینویسد، دربارهی خود مینویسد. نوشتن به تناوب شگفتآور، دردناک، همراه با خودشیفتگی، شفابخش، فوقالعاده، رهاییبخش، عمیقن غمافزا، الهامبخش، ملالآور، کسالتبار و حیاتبخش است. من، با نوشتن، خود را زنده نگه میدارم و جان به در میبرم. هر روز از نو. مینویسم تا این موقعیت باورنکردنی زنده بودن را کاملن و دقیقن درک و از آن تجلیل کنم. مینویسم تا معنا و هدفی بیایم. اگرچه در نهایت شاید هیچ معنایی وجود نداشته باشد. -دوریس دوریه
با هر سطری که دربارهی خود مینویسیم، یک قدم در شناخت دقیقتر جهان درونیمان پیش میرویم. نوشتن دربارهی خود باید همچون نردبانی باشد که از آن برای بازسازی شخصیت، نگرشها، ارزشها و باورهایمان، بالا میرویم. اما نوشتن دربارهی خود را باید از چه نقطهای بیاغازیم؟
دوریس دوریه در کتاب دعوت به نوشتن میگوید:
من با نوشتن، دربارهی دنیا تحقیق میکنم. دنیای خودم. چهچیزی مرا تحت تأثیر قرار میدهد؟ چهچیزی را بهخاطر میسپارم؟ چهچیز مرا منقلب میکند؟ چهچیز موجب نشاطم میشود؟ چهچیز احساساتم را برمیانگیزد؟ چهچیز را بهخاطر دارم؟
میتوانیم همین نقلقول را به یکی از کاربردیترین سبکهای نوشتاری گره بزنیم؛ میتوانیم نوشتن دربارهی خود را با نوشتن فهرستهایی خلاقانه دربارهی خود بیاغازیم. برخی از فهرستهایی که میتوانیم از آنها استفاده کنیم:
- فهرست کتابهایی که باید بخوانم
- فهرست کتابهایی که باید دوباره بخوانم
- فهرست مطالبی که باید از رویشان رونویسی کنم
- فهرست فیلمهایی که باعث تغییر نگرشم شدهاند
- فهرست افرادی که گفتوگو با آنها باعث میشود حالم بهتر شود
- فهرست کلمات مورد علاقهام
- فهرست اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدتم
- فهرست مکانهایی که میخواهم به آنها سفر کنم
- فهرست فعلهای دوستداشتنیام
- فهرست حرفهایی که مرا میرنجاند
- فهرست جملههایی که الهامبخش من هستند
- فهرست جملهقصارهای موردعلاقهام
- فهرست آهنگها/ غذاها/ فیلمها/ مکانها/ نوشیدنیها/ کتابها/ لباسها/ عطرها و… محبوبم
- فهرست الگوهای زندگیام
- فهرست کلمات منفورم
- فهرست شغلهایی که دلم میخواهد امتحانشان کنم
و…
نوشتن چنین لیستهایی سبب میشود مسیر تصمیمگیری برای آغاز نوشتن از خود، تا زمانی که اقدامی مشخص برایش برمیداریم کوتاهتر شود.
پس اگر دغدغهی نوشتن دربارهی خودتان را دارید اما نمیدانید باید از کجا شروع کنید، همین حالا دستبهکار شوید؛ قلم و کاغذی بردارید و نوشتن یکی از لیستهای بالا را بیاغازید.
هنگامی که دربارهی خود مینویسیم
نکتهی مهم دربارهی نوشتن از خود، بیرون آمدن از خود است یعنی؛ باید حین نوشتن دربارهی خود به محیط اطرافمان توجه کنیم، در بدن خود حاضر باشیم، و از حواس پنجگانهمان و تمام احساساتی که در لحظه تجربه میکنیم بهره بگیریم. باید هنگام نوشتن به جهانی که پیرامونمان جریان دارد بنگریم و اجازه دهیم خودش را در نوشتهمان نشان دهد. دوریس دوریه در این باره میگوید:
من هنگام نوشتن، خود را بهخاطر میآورم. چه تصاویر و صداهایی در ذهنم ضبط شده است و چه خاطراتی از انسانها، مکانها، حیوانات و احساسات دارم؟ تمام ما منحصربهفردیم. آدمها هیچکدام خاطرات کاملن مشابهی از اتفاقات ندارند. خب این دیوانهکننده است. باورنکردنیست. میل دارم پیش از این که دوباره فراموششان کنم، آنها را بنویسم. با همهی جزئیاتشان. تمام چیزهایی را که دیدهام، شنیدهام، چشیدهام، سودهام، بوییدهام و دریافتهام. جهان در من همچون پژواک و الهام است. نوشتن یعنی تنفس دنیا. نه فقط هوای خنک صبحگاهی کوهستان، بلکه همچنین مهدود، دود و گازهای خروجی. چیزهای زیبا و زشت.
میل دارم پیش از این که دوباره فراموششان کنم، آنها را بنویسم. با همهی جزئیاتشان. تمام چیزهایی را که دیدهام، شنیدهام، چشیدهام، سودهام، بوییدهام و دریافتهام. جهان در من همچون پژواک و الهام است. نوشتن یعنی تنفس دنیا.
چگونه نوشتن از خود را راحتتر کنیم؟
نوشتن دربارهی خود میتواند راحتتر شود؛ مثلن کار را با نوشتن یک نامه برای خود میآغازیم، یک لیست مینویسیم و یا پیش از نوشتن، آزادگویی میکنیم یعنی؛ ضبط صدای گوشیمان را روشن، و شروع به آزادانه صحبت کردن دربارهی خود میکنیم. میتوانیم با معرفی خود بیاغازیم؛ اسمورسممان را بگوییم، سنمان را ذکر کنیم، از محل تولد، تحصیل، یا محل سکونتمان بگوییم، به روایت روابط عاطفی گذشتهمان بپردازیم، از علاقه و نفرتمان دربارهی چیزهای مختلف بگوییم. حتا میتوانیم آزادگوییمان را با چنین جملهای شروع کنیم: «من میخوام تمام افکاری که همین لحظه توی ذهنم میچرخن رو بدون اینکه قضاوت یا سانسورشون کنم بیان کنم. هیچ ایدهای ندارم باید از کجا شروع کنم پس یهراست میرم سراغ تداعیهام».
قاعدهی کلی دربارهی نوشتن از خود
قاعدهی کلی نوشتن دربارهی خود این است: هیچ قاعدهی مشخصی وجود ندارد. هرکسی که دستبهقلم میشود تا نوشتن دربارهی خودش را بیاغازد، به قاعدهی منحصربهفرد خود دست خواهد یافت. مهمترین نکته، خود نوشتن است. یادمان نرود که در این مسیر همهچیز میتواند الهامبخش ما برای ادامه دادن به نوشتن باشد. هر عطری که میبوییم، هر صدایی که میشنویم، هر حسی که ما را به هیجان وامیدارد، هر رنگی که چشممان را خیره میکند، هر بافتی که لمس میکنیم، هر مزهی تازهای که میچشیم، هر مکان تازهای که میرویم، هر گفتوگویی که شکل میدهیم و هر رؤیا و کابوس شبانهمان، بهانهای هستند برای بیشتر نوشتن از خود. بیشتر و بیشتر نوشتن از خود.
بیایید مواجه با تکتک رخدادهای سادهی روز را به بهانهای برای بازآفرینی هستی ویژهی خود بدل کنیم و روزی چند مرتبه از خود بپرسیم: «این اتفاق ساده چه چیزی از زندگی من رو بهخاطرم میاره؟ منو یاد چی میندازه؟ یا چه درسی میتونم ازش بگیرم؟» با پاسخ دادن به چنین سؤالاتی میتوانیم بهراحتی پی نوشتن دربارهی خود را بریزیم.
پیشنهاد مطالعهی بیشتر:
چگونه زندگینامهی خود را بنویسیم؟
زندگینامهی خودتان را بنویسید
نویسنده: پگاه جهانگیرنژاد