نگاهی به کتاب عادت روزانه‌ی نوشتن | نویسندگی خلاق با ۵ دقیقه تمرین در هر روز

مارگرت گراتی در این کتاب ۵۸ تمرین برای خلاقیت در نویسندگی ارائه می‌دهد و به ما می‌آموزد که صرف ۵ دقیقه از کل روز برای هر یک از این تمرین‌ها سبب می‌شود توانایی‌ بالقوه‌مان در نویسندگی را کشف کنیم و در مسیر یادگیری بهتر نوشتن، افراد منضبط‌تری باشیم.

او ما را به نوشتن فهرست درباره‌ی همه‌چیز تشویق می‌کند و از اهمیت این کار می‌گوید. برای مطالعه‌ی بیشتر: چرا نوشتن فهرست مهم است؟
گراتی ما را تشویق می‌کند به دم‌دستی‌ترین موضوعات هم نگاه متفاوتی داشته باشیم و بکوشیم همواره همه‌چیز را از زاویه‌ی دید کاملن دیگرسانی بنگریم.

در یکی دیگر از تمرین‌ها از ما می خواهد در مورد هر شیء تا می‌توانیم کاربردهای غیرمعمول و خلاقانه بنویسیم:

خودتان را از هر نوع تثبیت کارکردی رها کنید و در کنار ویژگی خاصی که آن شیء را مناسب مصرف فعلی‌اش کرده است، تمامی ویژگی‌های مختلف آن را در نظر بگیرید. به طور مثال، درست است که سطل زباله دارای فضای توخالی است که آن را مناسب محفظه بودن می‌کند، ولی ویژگی‌های دیگری از جمله وزن، اندازه، بافت و رنگ هم دارد. در ضمن به بیرون منفذی ندارد و عایق است و اگر از دمای مشخصی بیشتر حرارت ببیند ذوب می‌شود. با این‌حال، وقتی یکی از شبکه‌های خبری در فضای مجازی مسابقه‌ای برگزار کرد با موضوع «۱۰۱ کاری که می‌توان با سطل زباله‌های خشک انجام داد»، بیشتر شرکت‌کنندگان خود را به جنبه‌ی محفظه بودن سطل زباله محدود کردند. یک ایده این بود که می‌شود از آن به‌جای مخزن خانگی برای سرکه انداختن استفاده کرد. یکی دیگر آن را برای به عمل آوردن کود مناسب دیده بود، اما نوآورانه‌ترین کاربردها پیشنهادهای خود آن شبکه بود که شامل این موارد بود: از آن به‌جای کلاه در مسابقه‌های عجیب‌ترین کلاه‌ها، نوعی سورتمه، مانع برای بستن جاده‌، سکویی برای ایستادن سخنران‌ها و مثلن ستون سنگی معبد برای ایستادن کاهن خیالی زندگی‌تان. اگر به چیزی برحسب تمامی جنبه‌های آن نگاه کنید، نه خاص‌ترین کارکردی که به آن مربوط می‌شود، متوجه می‌شوید کاربردهای بالقوه‌ای که می‌توانید پیشنهاد کنید به صورت چشمگیری افزایش می‌یابد.

بیایید باهم یک تمرین انجام دهیم:

دست‌به‌کار شویم و برای دکمه‌ی زیر حداقل ۳۰ کاربرد متفاوت بنویسیم.

 

از دیگر توصیه‌های گراتی در این کتاب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • مثل یک کودک به اطراف نگاه کنیم
  • لیستی بنویسیم از تمام کارهایی که با انجام دادنشان خوشحال می‌شویم
  • کلیشه‌ها را بازنویسی کنیم
  • از کلمات تصادفی در نوشته‌هایمان استفاده کنیم
  • نوشتن را با ذکر زمان و مکان بیاغازیم
  • در نوشته‌هایمان رنگ‌ها را توصیف کنیم
  • شخصیت‌های دوقطبی خلق کنیم
  • از حس‌وحالی که در همین لحظه تجربه می‌کنیم بنویسیم
  • و…

انگیزه دادن به شخصیت‌های داستانی

در یکی از تمرین‌ها نحوه‌ی خلق نقطه‌ی عطف برای انگیزه دادن به شخصیت‌های داستانی‌مان را فرا می‌گیریم:

چطور باید به شخصیت‌های داستانمان انگیزه بدهیم؟ باید موقعیتی ایجاد کنیم که آن‌ها نتوانند از آن بگذرند. یا باید چنان جاده‌ی انحرافی جذابی پیش پایشان بگذاریم که نتوانند آن را نادیده بگیرند یا باید مانعی را سر راهشان قرار بدهیم که چاره‌ای جز تغییر مسیر نداشته باشند.

چه می‌شد اگر…؟

در تمرین «چه می‌شد اگر…؟» یاد می‌گیریم هر یک از رویدادهای ساده‌ی زندگی‌مان را به چشم یک صحنه‌ی نمایشی ببینیم. کافی‌ست که در مواجه با هر رخدادی از خود بپرسیم: «چی می‌شد اگه یه اتفاق خیلی عجیب می‌افتاد مثلن…» و می‌کوشیم ادامه‌ی این جمله را آزادانه بنویسیم،‌ و یا می‌پرسیم: «فرض کن که توی همین موقعیت یه اتفاق وحشتناک رخ می‌داد مثلن…».

برای مثال، بیایید به همین لحظه توجه کنیم: شما دارید این مقاله را می‌خوانید، چه اتفاق نامعمولی می‌تواند بیفتد که مانع خواندن باقی متن بشود؟ خودتان را آزاد بگذارید و اجازه بدهید تخیلتان شما را راهنمایی کند. می‌توانید یک لیست از تمام رخدادهای عجیبی بنویسید که ممکن است همین حالا در زندگی‌تان به وقوع بپیوندند.

توجه به مکان‌ها

گراتی در یکی دیگر از تمرینات از ما می‌خواهد به مکان‌ها توجه ویژه نشان دهیم و احساساتی که به‌واسطه‌ی قرار گرفتن در هر محیط تازه تجربه می‌کنیم را بسنجیم. در نهایت می‌توانم چندین‌وچند فهرست خلاقانه درباره‌ی مکان‌ها بنویسیم. برای مثال: جایی که در آن خوشحال بودیم. جایی که در آن احساس بدبختی کردیم. جایی که در آن خشمگین شدیم. جایی که آن را هیجان‌انگیز یافتیم. جایی که در آن احساس امنیت کردیم. جایی که آن را از داستان یا فیلم دلخواهتان به‌خاطر سپرده‌ایم. و…

بیایید به یکی از محیط‌های دوست‌داشتنی‌‌ای که در یکی از کارتون‌های دوران کودکی یا نوجوانی‌مان شناختیم سفر کنیم و به مدت ۵ دقیقه به توصیف آن بپردازیم. شما کجا را انتخاب می‌کنید؟ من به «روستای لاک‌ویلو» می‌روم. یادتان می‌ آید که این روستا برای کدام کارتون بود؟

خرده‌تغییرهای روزانه

در یکی دیگر از تمرین‌ها گراتی از اهمیت به‌وجود آوردن تغییرات کوچک در زندگی روزمره می‌گوید و از ما می‌خواهد به آن توجه‌ ویژه‌ای داشته باشیم.

زندگی هرکسی پر از فرصت‌های کوچک برای تغییر است، هرچند درست است اگر بگوییم ما همیشه هم قدرت تشخیص توانایی بالقوه‌ی آن‌ها را نداریم. گاهی برای اینکه کار متفاوتی کرده باشیم پا در راهی می‌گذاریم که به نظر همه‌چیزش مثل همان راه همیشگی است،  اما بعد از مدتی کم‌کم می‌فهمیم که ما را به سمت‌وسوی جدیدی می‌برد، به سویی که اگر در راه اصلی همیشگی مانده بودیم ممکن نبود به آن متمایل شویم.

بیایید همین حالا دست‌به‌قلم شویم و لیستی بنویسیم از تمام تغییرات ریزی که می‌توانیم همین امروز در زندگی مان به‌وجود آوریم. خرده‌تغییرهایی که به واسطه‌ی تجربه کردنشان، زیست متفاوتی داشته باشیم و بتوانیم کمی از روزمرگی‌ فاصله بگیریم. نکته‌ی مهم این است که متعهد شویم تا پایان امروز یکی از کارهای این فهرست‌ را هرطور شده انجام دهیم.

برای نوشتن چنین لیستی سخت نمی‌گیریم،. ممکن است تغییر کوچک امروزمان، عوض کردن مدل موهایمان باشد. چه از این بهتر خواهد بود؟

اگر امروز یک کار متفاوت انجام دادید و حتا برای چند دقیقه‌ی کوتاه حس‌وحال متفاوتی را تجربه کردید، برایم در کامنت‌ها بنویسید. مشتاق خواندن خرده‌تغییرهای روزانه‌تان هستم.

نویسنده: پگاه جهانگیرنژاد

 

این مقاله را به اشتراک بگذارید:
دیدگاه‌ها:

4 پاسخ

  1. ممنون پگاه جان از مقاله ی مفیدی که برایمان به اشتراک گذاشتی. ایده های زیادی برای نوشتن پیدا کردم. روستای کارتون هایدی را توصیف کردم. برای تغییر خرده عادت، دیدن سریال را چند روز ترک می کنم. در عوض حتمن هر روز پیاده روی می روم. برای انجام یوگا اتاق را تاریک می کنم. جای خوابیدم را تغییر دادم.

  2. لذت بردم، ممنون. جای نوشتنم رو عوض کنم. رنگ خودکارم رو عوض کنم. دمنوشم رو کنار نوشتنم داشته‌باشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *