«گاهی ۱۰ صفحه چرندیات محض مینویسم تا به یک جملهی خوب برسم.»
-آنی سکستون
حتا با یک جملهی خوب هم میتوانید در مسابقه نویسندگی مدرسه نویسندگی شرکت کنید.
مشخصات کلی مسابقه نویسندگی:
- این مسابقه هر ماه برگزار میشود.
- فراخوان هر دوره در آغاز هر ماه در همین صفحه اعلام میشود.
- این مسابقه فقط به نوشتن جملههای ترغیبکننده اختصاص دارد.
- هدف از برگزاری مسابقه تقویت مهارت کپی رایتینگ در شرکتکنندگان است. (به زبان ساده: کپیرایتینگ یعنی نوشتن متون متقاعدکننده. در زبان فارسی برای کپیرایتینگ معادلهای گوناگونی از جمله تبلیغنویسی و آگهینویسی برگزیده شده است.)
- موضوع مسابقه هر ماه تغییر میکند.
- هر شرکتکننده، در هر دوره از مسابقه، فقط میتواند ۳ جمله ارسال کند. در صورت ارسال جملات بیشتر آثار شرکتکننده بهطورخودکار از دور مسابقه خارج میشوند.
- جملات میتوانند ساده یا مرکب باشند. توصیهی ما نوشتن جملات ساده و کوتاه است.
- توجه به استفادهی صحیح از علائم نگارشی در آثار ارسالی ضرورت دارد. پیشنهاد مطالعه: آموزش ویرایش
- هر مسابقه فقط یک برنده دارد.
- جایزهی مسابقه یک میلیون تومان به اضافهی دو جلد کتاب ارزشمند است.
- برای شرکت در مسابقه فقط کافی است در بخش نظرات همین صفحه جملههایتان را ثبت کنید. جملهها پیش از داوری مسابقه به طور عمومی منتشر نخواهند شد.
- پس از پایان مهلت ارسال هیج متنی پذیرفته نخواهد شد.
- منتخبی از جملههای ارسالی در کانال تلگرام مدرسه نویسندگی منتشر خواهد شد.
موضوع مسابقهی آبان ۱۴۰۲:
جملهای که افراد را به خواندن داستان ترغیب میکند
فکر کنید قرار است جملهی شما روی بیلبوردهای پربازدید شهری شلوغ به نمایش دربیاید. هدف شما این است که با جملهتان افراد را ترغیب کنید تا به مطالعهی داستان اهمیت بدهند.
آخرین مهلت ارسال:
ساعت ۲۳:۵۹ روز ۳۰ آبان ۱۴۰۲
داوران: شاهین کلانتری، سحر محمدقاسمی، ماهان ابوترابی و پگاه جهانگیرنژاد
برندهی مسابقه:
(نتایج روز سوم آذر ۱۴۰۲ در همین صفحه اعلام خواهد شد)
برندهی مسابقهی جملهی جادویی آبان ۱۴۰۲
بهاره عبدی با جملهی: «با خوندن داستان همیشه از تجربههات جلو بزن»
جملههای شایستهی تقدیر
250 پاسخ
در بین جدال آسمان و زمین، دریای من باش
در دلم رخت ها میشورند برای دیدن نتیجه 🙂
1- داستان خواندن، زائویی است که تجربهی زیستن چند باره را برایت می زآید.
2- امروزه داستان خواندن جای اختلاط و نشستن در هشتی خانه و پاک کردن سبزی را گرفته است، و این یعنی هجرت از سطح و بیرون، به عمق و درون.
3-با داستان خواندن گویی پدربزرگ و مادربزرگ مومیایی شده داری که پیوسته لبانشان برای تو در حال قصه گویی اند.
با درود. استاد کلانتری عزیز متشکرم برای اشتراک گذاری جملات این حقیر. هر چه آموختم در جوار همنشینی با شما مدرس و مربی نیک بوده. سپاس
۱ -گندم از شانه های کودکان کار فرو ریخت..
۲-ابرشدی وباریدی در سرزمین دیگری.
۳-در لایه های زیرین روحت چه حسرت هایی را پنهان کردی.
۱. این داستان، جاذبه دارد. خطر داستانگرفتگی!
۲. خستهای؟ یه داستان دَمکشیده برات آوردم.
۳. سیب از درختش دور نمیافته، عاشقِ داستان، از مطالعه.
۱.آن شب، ماه، رخ زیبای خویش را، ازنگاه ها، پنهان کرده بود.
۲. انگار او هم از برملا شدن راز چندین و چند ساله ی این عشق، واهمه داشت.
۳. من یکه و تنها، در نبردی نا برابر، باید چون آهویی رسته از دامی شوم، بعد از چند سال، قصه ی پر رمز و راز عاشقی ام را در مقابل نگاه های تیز و برّنده ی خانواده ام،به زبان می آوردم.
۱_ هر گاه کتابی را تا انتها میخوانم به مردم می گویم زندگی دیگری را زیسته ام! هر چند آن ها باور نمی کنند.
۲_ از وقتی با آن ها دوست شده ام احساس تنهایی نمی کنم. کتاب هایم را میگویم.
۳_ اتاقی آرام، فنجانی چای و یک کتاب خوب. آن گاه خواهی دید دنیا ارزشش را دارد.
آن روز نه تو گمان میکردی لباس دشمن بپوشی، نه من تصور میکردم خون تو جوهر قَلَمم باشد.
رد پای دایناسورها در شهر
قندیل داستانت را پیش از طلوع خورشید دریاب!
۱. هر داستان با حضور یک شخصیت آغاز میشود؛
تو آن شخصیت باش و با حضورت داستان را شروع کن.
۲. تنها صفحه اول را ورق بزن؛ خود داستان صفحات را تا انتها برایت ورق میزند.
۳. نیاز نیست همیشه داستان خودت را بسازی؛ شاید داستان تو، داستان همین کتاب باشد.
گلبرگ داستان تلاش و امید و صبرت را همسفر جویبار جاری کتابهای نانوشته میسازی یا آن را به آغوش سرد ورقهای صف کشیدهی کتابِ گَردگرفته فرامیخوانی؟ غنچهی داستان خودت را دریاب!
۱_ اگر اهل کتاب خواندن نیستید، این کتاب را میخورید.
۲_ به ارزش یک پرس غذای عاشقانه مشترک، در یک بشقاب کتاب بخوانید.
۳_ کتاب داستانی که با ایدههای خلاقانه، قصه زندگی خوانندگاناش را از نو میسازد.
تنها اندکی ورق بزنید و یک زندگی را زندگی کنید
۱-کتاب داستان خلاقیت را قلقلک میدهد.
۲- با خواندن هر داستان یک قطعه از پازل زندگیات را پیدا کن.
۳- با خواندن داستان تجربهها را تجربه نکنید.
برای بیان کردن خودمان، همیشه مجبور نیستیم حرف بزنیم با خواندن کتاب هیچ کس می توان میراکل را شناخت بدون اینکه حرف بزند.
جمله سوم:اگه دوست داری سفر در زمان رو تجربه کنی،کتاب خوندن رو تجربه کن.
سلام جملههای مربوط به جمله جادویی مسابقه کپی رایتینگ
شما تنها یک بار زندگی نمی کنید!
شما به تعداد داستانهایی که خواندهاید زندگی میکنید.
لیلا طوفانی
مثل شهرزاد قصّه بگو
مثل شهریار قصّه بخون
جمله اول:رفیق بی صدایی که باهات حرف میزنه و تنهاییت رو پر میکنه،کتابه.
جمله دوم:راز دو زندگی همزمان فاش شد؛کافیه چشمای رویات رو باز کنی و داستان بخونی.
داستان نخوانید؛
با همه تجربهها مضطرب میشوید.
داستانها مسیر تجربه زندگی در بدن و روان دیگری هستند.
یک داستان خوب، نسخه جدیدی از تو میسازد که قبلاً هرگز نمیشناختیاش!
داستان زندگی شما، شگفت آوره، در دور همی آینده، اون رو می خونیم، به امید دیدارشما.
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
با خواندن، روزی یک صفحه داستان، به سر آمدن غم های شما را تضمین می کنیم.
کیه، کیه در میزنه؟ منم، منم، یه داستانم که پشت در، منتظرم.
خطر اعتیاد!
داستان، قویترین مُسکن شناخته شد.
داستان لحاف شما را گرمتر میکند.
جای دیازپام یه داستان قورت بده.
۱. نمکها را گرفت و خواست پا به فرار بگذارد که یکهو در سراشیبی کوچه تاریک زمین خورد.
۲. 165امین روز پیادهروی در حالی که از روی پل میگذشت، برای اولین بار به خودکشی اندیشید.
۳. نامش را به خاطر آورد.
جمله اول،
داستان امروز من را خوانده ای؟
جمله دوم،
داستان یا تاریخ مسئله اینست.
جمله سوم،
داستان دروغ راست واقعی است.
(۱): کتاب؟برای یک عمر و هزار راه نزیسته من.
(۲):گر همه از من بروند من و ۲۰۰وچندتکه استخوان و یک کتاب باقیست.
(۳):خروار خروار درد..من،کتاب،چایی
+هیاهوی جهان را به ارامش کلمات رها کنید…
+کتاب همنشینی است که تو را هر دم غرق در افکارسیاه رنگارنگ میکند و جلایی جدید ب هر چیزی میبخشد
+کتاب برای غرق شدن یک لحظه ، برای سفر در زمان ها و جای جای جهان آیان این کافی نیست؟
در هیاهوی شهر، کمی با داستان خلوت کنید.
قبل از اینکه از زخمهایت بترسی، بدان که بعضیها زخمهایشان را در لای کتابها به امانت گذاشتهاند؛ تا تو فکر نکنی تنها زخمخوردهی عالمی!
۱_ داستان نخوانی، ناکام از این دنیا میروی.
۲_ داستانش از لای کتابش درز پیدا کرده و در همه جای شهر پیچیده.
۳_داستان میخوانم، پس یک دوست سال بالایی دارم برای کشف راحتتر راز و رمز زندگی.
داستان باز باش تا به جرم ناآگاهی، اسیر بازی بی رحم روزگار نشوی.
داستان که زیاد بخوانی، داستان های خودت را بهتر خواهی نوشت.
به دنبال بلیت سفر در تالار زمان میگردی، فقط داستان!